هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است

شاید خیلی ها هنوز ندانند که سال 1365، ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی و نادر ابراهیمی با هم همسفر جبهه می شوند. نادر ابراهیمی در بیست و یک پرده کوتاه، خیلی کوتاه، دیده هایشو شنیده هایش را روایت می کند. به برخی سوالات ذهن پاسخ می دهد و البته روحیه آزادمنشی همیشگی اش را هم حفظ می کند. (و این آزادمنشی نادر ابراهیمی را همگان گواهی می دهند که او هیچ وقت به تکرار حرف دیگران یا دنباله روی از باقی افراد نیفتاد و آنچه بود خودش بود و انتخاب هایش. اگر حرفی زده به آن رسیده است و خارج از موج و جو بوده. اگر راهی رفته آن را جسته و انتخاب کرده. نادر ابراهیمی آزاد از جبر فکری است.)
این بیست ویک پرده کوتاه مشاهدات از جبهه را اگر با علم به این آزادمنشی بخوانید، لطف دیگری دارد.
 
میهمان چند خط از کتاب باشید:
 
....خیلی وقت ها انسان آنچه را که می شنود برایش ذره ای از حس دیدن و لمس کردن آن چیز را ندارد. ما با خواندن مطالبی در باب «ایستگاه های صلواتی» و یا حتّی دیدن فیلم هایی در این باره، اسیر تصوّراتی می شویم که قطره ای از گلاب واقعیّت عینی ملموس در آنها نیست. 
باید آنچا باشی. فقط همین. باید آنجا باشی، گرمازده، خیس از عرق، خسته و اوراق، تشنه لب و گیچ، تا بدانی که یک حوض آبی کوچک با ماهیان سرخ، با فوّاره، و دور و برش چند تخت با بالش های نرم، با بادبزن، و کمی آن سو تر سماوری مملو از چای، چای شیرین، و کمی آن سو تر، آب خنک با یخ، نان بربری با پنیر، یک ظرف میوه، و پشت همه این بساط پیرمردی مملو از مهرمندی با لبخندی سرشار از سخاوتی خاموش و بی ادّعا چه معنا دارد.
باید آنجا باشی تا بتوانی پیام دربسته ای را که به سویت می فرستم دریافت کنی و پاسخش را با نگاه آگاهت به سویم بفرستی....

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۱:۰۰