هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۱۴۲ مطلب با موضوع «تابلو اعلانات :: اخبار کتاب وهیئت» ثبت شده است

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

 

Image result for ‫مردی به نام اوه‬‎

 

خوبیِ دوستِ کتاب باز داشتن به  معرفی همین رمان های ناب و بامزه است. "مردی به نام اُوه" که شاید موقع خرید کتاب نوشته ی تبلیغی پشت آن از خرید منصرفتان کند*، رمانی جنجالی و چالش برانگیز از زندگی پیرمرد 59 ساله ای خرافاتی است که زنش را از دست داده و دائم در تلاش است تا بلایی سر خود بیاورد تا به دیدار زنش برود.

حوادث این کتاب از زمان آشنایی اُوه با همسایه ی ایرانی جدیدش "پروانه" به زیبایی خود نزدیک می شوند. جذابیت دیگر این رمان تفاوت نسلی اُوه با جهان مدرن و مدرنیته است. تصور کنید پیرمردی که تا دیروز از کامپیوترهای قدیمی استفاده می کرده سعی می کند استفاده از لبتاپ و گوشی های لمسی را یاد بگیرد و حتی موقع خرید از فروشنده می پرسد: "صفحه کلیدش از کجاش در میاد؟"

"فردریک بکمن" نویسنده ی سوئدی این کتاب آن قدر در کارش موفق بوده که اثرش به سی زبان دنیا ترجمه شده و جزو پرفروش ترین های آمازون در سال 2016 بوده است.

فیلم مردی به نام اُوه نیز که از روی همین کتاب ساخته شده است، در سال 2017 یکی از رقبای سینمایی "فیلم فروشنده ی اصغر فرهادی" بوده و تماشاکنندگان زیادی را به سینماهای دنیا دعوت کرده است.

 

*نوشته ی روی جلد:کسی که از این رمان خوشش نیاید بهتر است هیچ کتابی نخواند.

 

بخشی از این کتاب:

چراغ سبز شد. هیچ اتومبیلی از جایش تکان نخورد. اُوه بوق زد. کسی جلو نرفت. اُوه سرش را به نشان نفی تکان داد. حتما آن جلو یک زن پشت فرمان بود یا کارگرها مشغول کار بودند یا تقصی یک آئودی بود. سی ثانیه که گذشت، بدون اینکه کسی از جایش تکان بخورد، اُوه دنده را خلاص کرد، در را باز کرد و همان طور که موتور را روشن گذاشته بود، از ساب پیاده شد. توی خیابان ایستاد و با دست های مشت شده به کمر، ترافیک سنگین را تماشا کرد. یک جورهایی مثل سوپر من شده بود که توی ترافیک سنگین گیر کرده. راننده ی مرسدس بوق زد. اُوه با خود گفت: "بی شعور". همان موقع اتومبیل ها راه افتادند. اتومبیل هایی که جلوی اُوه بودند رفتند. یک فولکس واگن که پشت ساب بود بوق زد. راننده با بی صبری دستش را سمت اُوه تکان داد. اُوه با دلخوری بهش زل زد. سپس با خونسردی سوار ساب شد و در را بست. با صدای بلند رو به آیینه ی عقب گفت: "جالبه، مردم چقدر عجله دارن." و راه افتاد.

 

شناسنامه کتاب:

نام کتاب: مردی به نام اُوه

نویسنده: فردریک بکمن

مترجم: فرناز تیمورازف

انتشارات: نشر نون

تعداد صفحات:390

قیمت پشت جلد:19000 تومان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد...خانم باران تابنده 

 

 

دیگر دل و دماغ ادامه بحث برایم باقی نمانده بود ، از طرفی هم اگر ادامه نمی دادم واقعا فضا خیلی سنگین می شد. اما هر چه سعی کردم حرفی بزنم، نتوانستم. توی دلم از حسین گلایه داشتم که چرا فکر بچه ها را نمی کند؟  چرا همه اش توی خودش است؟ 

توی همین فکرها بودم که سارا با کاسه ای وارد اتاق شد، کاسه را جلوی حسین گذاشت و گفت : « بفرمایید ، چون خیلی انـار دوست دارید ، چندتایی مخصوص شما از ایران آوردیم. »

بوی مفرّحی به مشامم رسید، دقیق که شدم بوی گلاب بود، گلابی که دخترها روی انـار ریخته بودند تا حال پـدر را جا بیاورد، شکر خدا توی این اوضاع نا به سامان و قاراش میش هم حس دخترانگی شان را به خوبی حفظ کرده بودند و یادشان مانده بود که ظاهر کارهایی هم که می کنند باید شیک و دلربا باشد!

این حرکاتشان که حکایت از ریزه کاری های زنانه بود، خیلی برایم مهم و نشاط برانگیز بود . چون گاهی که آن سر نترسشان را میدیدم نگران میشدم نکند روحیه پسرانه پیدا کرده باشند.

حسین با لبخند کاسه انـار را جلوی صورتش گرفت و چشمانش را بست ، بوی گلاب را توی بینی اش کشید و سبکبال گفت : « بوی ایـران میده ، بوی آرامـش و امنیت ».
لحظه ای انگار در افکاری شیرین فرورفته باشد مکث کرد و با لبخندی پر از آرامش ادامه داد « هیچ نعمتی بالاتر از نیست. الحمدالله الآن با خیال راحت دورِ هم جمع شدن ، می گن ، می خندن، خب گاهی هم مشکلاتی دارن، اما در امانن !

دوباره مکث کرد. کاسه انار را زمین گذاشت و کمی بهش خیره شد . سرش را که بالا گرفت پرده ای از اشک روی چشم هایش را گرفته بود و در حالی که می خواست بغض فرو خفته اش را در صدایش بروز ندهد ، ادامه داد « اماآواره بیابونن. نه خواب درستی دارن و نه خوراکی ، چون که ندارن، هر روز توی کوچه های همین دمشق، صدای گریه  بچه هایی میاد که تازه یتیم شدن یا مادرشون رو مسلحین(تکفیریها) بهبردن .»


** قسمتی از کتاب خداحافظ سالار«خاطرات همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی»

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد...خانم باران تابنده

 

 

دستم را گرفت و با صدای لرزان پر از حزن و دل تنگی  در حالی که اشک هایم  را پاک می کرد گفت :« فرزانه ، دلـم رو لرزوندی ولی ایمـانمو نمی تونی بلرزونی !» 

تا این جمله را گفت تکانی خوردم ، با خودم گفتم :« چیکار داری میکنی فرزانه؟! تو که نمی خواستی از زن های نفرین شده روزگار باشی پس چرا حالا داری دل همسرتو می لرزونی؟» 

نگاهم را به نگاهش دوختم به آرامی دستم را از دستش کشیدم و گفتم : «حمید خیلی سخته، من بدون تو روزم شب نمیشه ولی نمی خوام یاریگر شیطان باشم ، تو رو به امام زمان (عج) میسپارم، دعا میکنم همه عاقبت بخیر بشیم». 

لبخند روی لبهایش نشست، لبخندی که مرهم دل زخمی ام بود، کاش می توانستم این لبخند را قاب کنم و به دیوار بزنم و تا همیشه نگاهش کنم تا ایمانم از سختی روزگار متزلزل نشود ، این حرفها هم حمید را آرام کرد و هم وجود متلاطم مرا به ساحل آرامش رساند ، گفت: « یادت رفته تو برای دعا کردی ؟» 

پرسیدم:« چطور ؟ روزهایی که پیش تو بودم همه قشنگ بوده ، کدوم روز منظورته؟!» 

گفت:« یادته سر بهت گفتم دعا کن برآورده بشه، من همونجا از خدا خواستم زودتر بشم و تو هم از خدا خواستی دعای من هر چی که هست مستجاب بشه ». 

شبیه کسی بودم که سوار ماشین زمان شده باشد و ذهنم به لحظات عقدمان پر کشید، 😧 روزی که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته بود ، خیلی دیر رسید ولی حالا خیلی زود میخواست برود. 

باید خوشحال می بودم یا ناراحت؟ 

برای نبودنش پیش خودم دعا کرده بودم یا برای جدایی و آسمانی شدنش ؟! 


🔸 برگی از کتاب «یادت باشد❤...» به روایت همسر شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۳۹

معرفی آراد...خانم فاطمه عارف نژاد

پیشاپیش عرض کنم که وقتی این رمان را شروع کنید، به یقین تعجب خواهید کرد که این فضاها چه ربطی به #انقلاب دارد؟ این داستان که میچرخد دور و بر تئاتر و جماعت هنرمند و روابط آن ها و بافت سنتی شهرستان ها! درست است! این کتاب روایت خلاقانه ای است از طیف به خصوصی در مبارزات انقلاب، قرار نیست برود سراغ اسلحه به دست ها یا زیاد ریز بشود در فعالیت سیاسی ها.
.
تم اصلی ماجرا عشق صادقانه و قدیمی #مفتون است به #فیروزه. دلبستگی یک شاگرد به استاد تئاترش که البته عاقبت به خیر... می شود؟ نمی شود؟
#عشق در این رمان مفهوم بلندی است، از عشق مفتون به فیروزه شروع میشود و سر از عشق به مبارزه در می آورد. از شاگردی در کلاس تئاتر فیروزه شروع میشود و میرسد به شاگردی #آقا_مرتضی و بعد هم #آقا_سید_علی...
در این کتاب همه شاگردند و تمام اتفاقات کلاس درس. سیر تغییر شخصیت ها قابل توجه است.
.
از شروع غافلگیرانه اش که بگذریم، برگ برنده کتاب در همان صفحات ابتدایی میدرخشد: نثری روان و به شدت خوش خوان. #مفتون_و_فیروزه را به خصوص در جلد اول سخت می شود زمین گذاشت. جملات کوتاه سبک نوشتار خاصی به رمان داده، و فصل های کوتاه مخاطب را به ادامه تشویق می کند.
.
#سعید_تشکری در این رمان بلند وقایع سال های منتهی به انقلاب را در زمینه ی #درام_های_عشقی به تصویر کشیده. قصه به همراه شخصیت ها بین #قوچان و #مشهد در رفت و آمد است. ضرباهنگ خوبی هم دارد و کشش داستانی را در کنار حجم اطلاعاتی که می دهد فراموش نکرده.
#شخصیت_پردازی اش هم تقریبا نمره قابل قبولی میگیرد، نویسنده خوب توانسته از پس شخصیت های پرتعداد رمانش بربیاد و آن ها را گم نکند: #مفتون، #فیروزه، #آذر، #اسد، #زیور، #داریوش_دانشگر، #طیبه، #حبیب، #پری و...
این شخصیت ها را البته باید در کنار اشخاص حقیقی رمان دید: #سید_علی_خامنه_ای، #شهید_هاشمی_نژاد، #هژبر_یزدانی و... که در صفحات این رمان حضور دارند. با این کتاب میشود برش هایی از تاریخ انقلاب را مطالعه کرد. سوژه بکر است و عوض شدن گاه و بیگاه راوی داستان زاویه دید های مختلفی به مخاطب میدهد. .
یکی از ویژگی های مهم کتاب، احتمالا به خاطر فعالیت طولانی مدت تشکری در هنرهای نمایشی، تصویری بودنش است. این رمان سرشار از تصاویر زنده است. #مفتون_و_فیروزه یک #سریال_خواندنی ست! سکانس هایش را میشود دید، تمام رنگی و قابل لمس.
.
#مفتون_و_فیروزه خواندنی بود و ارزشمند. حرف هایی را زده که دیگران نزدند، به گوشه هایی سرک کشیده که بقیه فراموش کردند.
.
کاش بخوانیدش! هم فال است و هم تماشا!
شناسنامه کتاب:

مفتون و فیروزه

سعید تشکری(مولف) 
ناشر : کتاب نیستان
سال چاپ : ۱۳۹۳
تعداد صفحات : ۱۱۰۶
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آراد .....خانم فاطمه رستگار مقدم

متنی از کتاب:
چیزهایی هست که دلت می خواهد باور کنی اما نمی توانی و چیزهایی هست که دلت نمی خواهد باورشان کنی اما قبولشان داری .
این‌ کتاب جذاب، یک تصویر قدرتمند از نژاد پرستی سفید پوستان و سیاه پوستان علیه یکدیگر را به نمایش می گذارد .
در خلال این داستان دختری سیاه پوست به نام مینا سوئیفت که دانشجوی ممتاز و بورسیه دانشگاه اسچایلرو است ، به طور مرموزی می میرد. پس از گذشت پانزده سال دوست و هم اتاقی او که یک سفید پوست است ، آن اتفاق را آسیب شناسی می کند .
شناسنامه کتاب:
نویسنده :جویس کارول اوتس
مترجم :علی قانع 
انشارات:افراز
قیمت: 7800 تومان
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آراد...خانم صدیقه بابابی

رهبر انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها گفتند: کتاب خاطرات سفیر را توصیه کنید که خانم‌هایتان بخوانند.

بعد از مطالعه کتاب تصمیم گرفتم خیلی جدی تر نسبت به اعتقاداتم و کشورم تحقیق کنم.....
 ای کاش همه دانشجوهای داخلی و بورسیه خارج از کشور به خوبی نویسنده خاطرات، از ایران و نقاط قوت و ضعفش آگاه بودند سفیر کشورشان می شدند ...
خاطرات جالبی بود خاطرات سفیر.
از متن کتاب :
یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. 
راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد.
رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست" 
گفت: "نه، امروز اعتصابه" 
دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. 
گفتم: "ببخشید ... می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کردند؟" 
راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره."
(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی ات خیلی خوشم اومد بی تربیت) خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس اش بودم حتما تشویق اش می کردم.
شناسنامه کتاب:

ناشر : سوره مهر

نویسنده : نیلوفر شادمهر

تعداد صفحات نسخه چاپی : 200

سال نشر : 1395

چاپ :دوازدهم
قیمت: 12,000 تومان
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد....اندیشه

.

 

متنی از کتاب:


- بهتر نیست چند ماه به ژنو بروید تا زودتر،تعدادی از معادلات خود رابه نتیجه برسانید؟

- دکتر حسابی :
نه هرگز ؛آنوقت این کار به اسم سوئیسی ها تمام می شود!
من می خواهم به اسم ایران و دانشگاه تهران تمام شود
پ ن؛
پدرم برای حل یک معادله از نظریه ی خود باید شش ماه زحمت می کشیدند و اگر به اشتباهی برمی خوردند ،شش ماه وقت می گذاشتند تا آن اشتباه را پیدا کنند،اما در مرکز اتمی سرن سوئیس با توجه به امکانات کامپیوتری آنجا،پدرم درمدت سه هفته توانستند ۱۴ معادله از نظریه ی خود را حل کنند.
.
 دکترمحمودحسابی:
.
۱- آدم نباید فکر کند این خارجی ها،خیلی علاقمند و دلسوز ما هستند! اصولا آنها به فکرمنافع خودشان هستند!
۲- ایشان از مادربزرگ خود به دفعات، با لفظ خانم یاد می کنند و آنجا که فرزندانشان در پرسشی،تأکید هماره ی پدر بر لفظ خانم و آقا را می پرسند،پاسخ می شنوند؛
خانم و آقا بودن، آسان نیست،سابقه،تربیت و نجابت باید فراهم باشد.
ایمان و اعتقاد از ارکان آقا و خانم بودن است،اگر خانم و آقائی به این مرتبه برسند،می دانند که چه کارهایی باید انجام دهند و چه کارهائی نباید انجام دهند.
خانم و آقا،هی چگاه دروغ نمی گویند،تهدید نمی کنند،مردم را دوست دارند و در نشست و برخاست وخیلی ازمسائل اجتماعی،آداب لازم رارعایت می کنند.
دکترحسابی درخاطراتشان می گویند:
 بعدسالهای زیاد دوری از پدرم ، سریع گفت: بگو بگو محمود ؛ چه می خواهی؟ چرا ازپله ها بالا می آئی؟ازهمان جا بگو !
به محض شنیدن حرف های من ، با صدائی بلند فریاد زد : 
من از کجا۸۰۰ تومان بیاورم ،به تو بدهم؟چرا دست ازسرم برنمی داری؟خیال میکنی من روی گنج قارون نشسته ام؟ و پشتش را به من کرد و وارد ساختمان شد ؛ با این حال مادرم می گفت؛
نباید هیچوقت با پدرتان بدرفتاری کنید،همیشه به او احترام بگذارید.اگر به خانه ی شما آمد از او،بسیار خوب پذیرائی کنید. اگر روزی به کمک شمااحتیاج داشت حتما به او کمک کنید تا نیازش برآورده شود.
.
 ۳-از رئیس تعلیمات عالیه پرسیدم:
آیا شما می خواهید این مملکت ساخته شود؟
ایشان که ازسؤال من متعجب شده بود،گفتند :
پس فکر می کنید برای چه اینجا نشسته ایم؟!
ادامه دادم:
پس اگر می خواهید این مملکت ساخته شود،باید مطمئن باشید که روی هیچ، نمی شود چیزی ساخت!
مرحوم اعتمادالدوله از من پرسید: روی هیچ یعنی چه؟!
گفتم: هیچ ،یعنی بی سوادی .
.
.
وجود چنین شخصیت هایی ،در ایران در برابر هزاران بی اعتنائی،کارساز و سازنده است...
.
.
سلام
گوشه هایی بود از کتاب فوق العاده زیبای استاد عشق 
نگاهی به زندگی وتلاش های مرحوم پروفسور حسابی( پدرعلم فیزیک و مهندسی نوین ایران) ،از زبان فرزندشان ایرج
بشدت توصیه می شود به خواندن...کتابی که همراه با خواندنش،عرق شرم ریختم ،از شدت مودب بودنش...
.
شناسنامه کتاب:
استاد عشق
۱۹۶صفحه
چاپ ۸۱آذر ۹۴
قیمت ۱۰۰۰۰۰
سازمان چاپ و انتشارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد....خانم فاطمه رستگار مقدم

۵۳ نفر هیئت مجازی کتاب

کتاب جذابی است از سرگذشت چهار سال(۱۳۱۶-۱۳۲۰) از عمر بزرگ علوی که به قلم خود ایشان ، درباره مدت زمان حضورشان در زندان دوره رضاخان به جرم سیاسی (کمونیست بودن) ، به عنوان زندانی سیاسی ،نگاشته شده است .
در این کتاب از زمان زندانی شدن تا شکنجه های روحی و سیاست های زندان و مقاومت دسته جمعی زندانیان و کمبودها تا آزادی از زندان موشکافانه و همراه با تحلیل های ایشان بیام شده است.
بخشی از کتاب.:
حیات و من آن ما ارتباط کامل با دوام و فنای حکومت رضا خان داشت. در این حقیقت کسی دیگر  شکی نداشت، یا حکومت رضاخان یا ما! 
من این جا وقتی صحبت از "ما " می کنم ، مقصودم فقط پنجاه و سه نفر نیست، پنجاه و سه نفر فقط نماینده طبقه جوان و ستمدیده این کشور بودند که از پس بی ایمانی و پول پرستی و رذالت طبقه حاکمه به تنگ آمده بودند و می‌کوشیدند به هر قیمتی شده این اساس را متزلزل کنند.
شناسنامه کتاب:
نام کتاب : ۵۳ نفر
نویسنده: بزرگ علوی
انتشارات: نگاه
تعداد صفحات: ۳۲۸
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۰

معرفی کتاب توسط وبلاگ...این روزها

Image result for ‫کتاب شولا‬‎

"شولا" کتاب پر دردی بود. قصه ی آدم هایی که با وجود غصه هایی که در سینه داشتند سعی می کردند صورتشان را با سیلی سرخ نگه دارند. 

آدم هایی که هرکدام به نوعی از روزگار زخم خورده بودند و غمشان را از دیگران پنهان می کردند. شولا یک عاشقانه ی نسبتا تلخ بود. داستان طه و طاهر و تهمینه، با حال و هوای نذری و عاشورا و عزاداری. هم امید داشت هم خشم. هم دلگرم می کرد و هم زخم می زد.

از همه این ها که بگذریم نثر کتاب نثر متفاوت و خاصی بود. قلم قوی، با توصیفات محسوس از زیبایی های اثر "علی میر میرانی" بود.

بخشی از این کتاب

حالا هم حواس طه، همزمان چندجا بود. خیالش با کارکنانش آسودگی داشت. شکل خانواده بود. حرمت بود. ریشه در اعتماد داشت. طه یک بار هم نگفته بود رستوران من. رستوران را که اصلا نمی گفت . جایی هم ننوشته بودند. چلوکبابی. می گفت چلوکبابی مرشد. این تنها از زبانش نمی آمد. از جانش می آمد. شمایل باور جمعی همه ی آن هایی بود که کنار طه و با طه کار می کردند...

شناسنامه ی کتاب

نویسنده : علی میرمیرانی

ناشر : انتشارات مروارید

تعداد صفحات : 124 صفحه

سال چاپ : 1396

قیمت پشت جلد : 11000 تومان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

Related image

باید اعتراف کنم هر فصل از این کتاب را که خواندم بستم ش، به سقف خیره شدم و از خودم پرسیدم این زن چرا اینقدر باید برای به دست آوردن عشق بجنگد؟ 

بعضی صفحه ها حرص درآور بودند، بعضی فصل ها شعله ی امید را در آدم زنده می کردند که بالاخره آن همه سماجت جواب داده، و بعضی فصل ها را خواندم تا فقط به آخرش برسم و ببینم چه می شود!

کتاب "تصرف عدوانی" برخلاف اسمش که یه عبارت حقوقی ست و کمی سنگین به نظر می آید، کتاب جالب و پر کششی بود. 

قصه از جایی شروع می شود که «استر نیلسون»، شاعر و مقاله‌نویس 31 ساله برای سخنرانی درباره «هوگو راسک»، هنرمند شناخته‌شده دعوت می شود و بعد از آن سخنرانی احساس می کند عاشق هوگو شده است.

در خلال این احساسش چیزهای زیادی از زندگی گذشته اش را ترک می کند و تمام تلاشش را برای به دست آوردن هوگو به کار میگیرد. 

داستان جنگ ها و شکست ها، امیدها و انگیزه ها، همین طور بحث های هنری و فلسفی که بین هوگو و استر انجام میشود از جذابیت های این کتاب بود. حتی صحبت هایی که استر در مورد احساسش با دوستانش انجام می دهد تِم روانشناسی قوی به داستان داده بود.

یک مسئله ی دیگر که خیلی به چشم من آمد و به نظرم میتواند این کتاب را به عنوان یک کتاب مفید برای شناخت دنیای زنان غربی معرفی کرد ، همین تلاش های استر برای دیده شدن، نداشتن پشتوانه، و جنگیدن برای دوست داشته شدن با همه ی ابعاد شخصیتی اش است. استر قبل از این آشنایی زنی تحصیل کرده، موفق با جایگاه اجتماعی قابل قبولی ست که سعی میکند با همه ی داشته هایش از زندگی لذت ببرد، اما بعد از آشنایی با هوگو به فردی تبدیل می شود که به قول خودش آرزو می کند کاش جزو هفت میلیارد انسانِ روی کره ی زمین بود که هیچ احساسی به هوگو نداشت!

 

بخشی از این کتاب

درون استر چند لحظه به طور بی شکلی نرم شد. به خود می بالید که مقاومت کرده بود و از تمام بارهایی که به تازگی می خواست تحقیر بی کم و کاستش را به هوگو نشان دهد منصرف شده بود.آدم هرگز از خویشتن داری پشیمان نمی شود. خشم و پرخاش برعکس است. آدم تقریبا همیشه آرزو می کند آن ها را بروز نداده بود. مشکل این است که آدم نمی داند چه وقت در فاصله ی بین "تقریبا هرگز" و "تقریبا همیشه" هست که تندی و پرخاش توجیه پذیر می شود و مطلوب ترین نتیجه را به بار می آورد...

 

شناسنامه کتاب 

نویسنده: لنا آندرشون

مترجم: سعید مقدم

سال چاپ: 1395

تعداد صفحات: 170 صفحه

ناشر: نشر مرکز

قیمت چاپ دوم: 12500 تومان

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

سلام

.

سال نو شما مبارک....

.

 همین اول بگیم که یادمون نرفته یکشنبه ها باید کتاب معرفی می کردیم اما به خاطر سال نو گفتیم چند سوال بپرسیم ازتون...

.

 لطفا اسامی بهترین کتابایی که سال 1396 خوندین همراه با نام نویسنده،موضوع کتاب برامون بنویسین؟

.

ممنون میشیم نظر بدید.منتظریماا

.

 به قید قرعه به دو نفر که نظر بدن هدیه میدیم

.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۱۵

 معرفی توسط وبلاگ...تا اینجا خواندم

.

بخشی از متن کتاب:

"سال ۲۰۰۱ یک نظریه پرداز سیاسی گفته بود زندگی مدرن اجازه استفاده از لباس های عفیف و پوشیده را به مردم نخواهد داد. و حالا رویکردی که دختران غربی نسبت به حجاب دارند (فطری و اسلامی) اعتراف می کند گویا ژاکت های دکمه دار در حال بازگشت به جامعه هستند."

.

این روزها که دوباره موضوع حجاب به یکی از مسایل روز تبدیل شده است،در کنار کتاب های حجیم می توان سراغ از کتابی کم حجم و زود خوان گرفت.

 انقلاب ژاکت های دگمه دار-موج حجاب خواهی در غرب یکی از همان کتاب هاست  که با 41 ارجاع و متن ار منابع مختلف و با عکس های مرتبط با موضوع و در سه فصل سعی دارد به انداره خودش به موضوع گسترش حجاب در غرب بپردازدو می تواند مکملی برای کتاب های دیگر با همین موضوع باشد.

این کتاب به این سوال هم می تواند پاسخ دهد که چرا عده کمی سعی دارند دست به تجربه چیری بزنند که غرب سال های پیش آن را تجربه کرده و حالا دست به گریبان مشکلات غیر قابل انکار آن است.

.

این کتاب را می توانید ار اینجا به طور رایگان دانلود کنید.

.

شناسنامه کتاب:

مولف رقیه رودسرایی

ناشر کتاب دفتر نشر معارف

سال نشر 1392

چاپ جاری 4

تعداد صفحات 80

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۶

معرفی آزاد....معرف خانم باران کریمی

متنی از کتاب:

"همه خانواده های خوشبخت به هم شبیه هستند ، اما تیره بختی یک خانواده بدبخت مخصوص به خود است..." 

.

.

آناکارنینا یکی از آثار فاخر ادبیات جهان است که تولستوی در آن فلسفه فکری خود را در قالب رمانی زیبا و هیجان انگیز بیان می کند.
آنا کارنینا رمان عاشقانه و اجتماعی است که دومین شاهکار لئو تولستوی پس از کتاب جنگ و صلح اوست. در این کتاب اشخاص زیادی با طرز تفکر متفاوت وجود دارند. یعنی براساس نام کتاب فقط حول یک شخصیت نمی گردد هرچند بخش عمده ای از کتاب مربوط به زندگی آنا ست. اما میتوان گفت این کتاب دو شخصیت اصلی دارد. آنا و لوین. با دو جریان زندگی متفاوت... داستان آنا ماندن بین دو راهی عشق و عقل است و تصمیم هایی که برای این دو راهی می گیرد... لوین هم مردی سنتی که درگیر عشق و از طرفی عقاید مذهبی می شود...

 

نویسنده : لئو تولستوی
 مترجم : سروش حبیبی
 ناشر : نیلوفر  

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۰۱

سعی داریم هییت مجاری کتاب به روز شود.

مثل گذشته ...همان یکشنبه ها.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۲۳

معرفی کتاب توسط وبلاگ... این روزها

وقتی جلد کتاب را با آن تصویر "مُهرگلین"  و اسم "سهروردی" دیدم، یاد فلاسفه ی دوران دبیرستان و حکمت اشراق و سختی های به خاطر سپردن حکمت هایشان افتادم!! با خودم گفتم حتما کتاب فلسفی و سختی ست و چند هفته زمان لازم است تا تمامش کنم. اما بر عکس تصورم نثر کتاب آنقدر صمیمی بود که آن را یک نفس بخوانم و تا پایان کتاب به دنبال تعبیر خواب سهروردی در ایام کودکی اش باشم.

کتاب جذاب و خواندنی "قلندر و قلعه" داستان زندگی "شیخ شهاب الدین سهروردی " ست که روایت های سال های کودکی، جوانی و مرگ عارفانه ی او را در بر گرفته اند.

سهروردی در کودکی خوابی می بیند که در این خواب یک بال برای پرواز کم دارد. بعد از سال ها نشست و برخاست با عالمان و حکیمان شهرهای مختلف و دست شستن از زندگیِ همراه با رفاه در کنار خانواده ، به این باور می رسد که بال دیگر او برای پرواز همان علم و دانشی بوده که سال ها به دنبالش رفته است.

سهروردی در این نشست و برخاست ها به آتشکده ی زرتشتیان می رسد و حاصل این دیدار با "مغ آتشکده" او را به راه های روشن تری هدایت می کند.

نویسنده ی با ذوق کتاب، در آغاز هر بخش، از یک یا چند بیت شعر کمک گرفته است تا فضای داستان را لطیف کند و عصاره ی آن بخش را در بیت ها جا دهد.

شخصیت سهروردی از جهات مختلفی به "منصور حلاج" شباهت دارد؛ هردوی آن ها در اثر تربیت و سلوک به مقام "کُن" رسیدند و عظمت و عزت واقعی اشرف مخلوقات را به نمایش گذاشتند و... عاقبت زبان سرخشان سر سبزشان را به باد داد!

بخشی از این کتاب:

_ می گویند شما شراب می نوشید. هم چنین عده ی زیادی در شهرهای مختلف دیده اند که شما به موسیقی گوش می دهید و در مجالس می رقصید...

شما چرا می خواهید شراب خواری کسی روشن شود؟ پیامبر شما بر کتمان اسرار مومنان چقدر تاکیید کرده است! هرگاه چیزی از اسرار اصحاب را به او می گفتند اعتنایی نمی کرد و می گفت: "من برای نقب زدن و رفتن به درونِ دلِ مردم دستور ندارم". او تلاش می کرد که مردم ظاهرا مسلمان باشند و هرگز به اثبات کفر و فساد کسی نمی کوشید...من به شما می گویم که مسلمانم و اینک در حضور شما بزرگان به یگانگی خداوند و رسالت محمد "ص" شهادت می دهم...و اما در مورد سماع: دل را شادمانی هایی است و مستی هایی که هرگز با شادمانی های دنیوی و مادی و مستی های شرابی که از آب انگور است مقایسه نمی شوند. آن گاه که نگاهی از پشت پرده مستم کند، نرقصم چه کنم؟!

شناسنامه کتاب:

مولف: سید یحیی یثربی

ناشر: نشر قو

قطع: رقعی

سال انتشار: 1388

تعداد صفحات: 320 صفحه

قیمت چاپ دوم: 2300 تومان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۲۲

 این خاصیت نامه است، زمانی می‌رسد که انتظارش را نداریم یا اینکه مدت‌ها چشم انتظاریم. حال چه می‌شود اگر این نامه از سوی آشنایی باشد که کیمیای کلماتش وجود ما را طلای نابی کند که نبوده‌ایم. کلماتی که در لحظه‌های سرگردانی و اضطراب و بلاتکلیفی به ما امید دهد، راهکار دهد، چیزهای نامفهوم را برایمان معنا کند و به ما برنامه دهد، تا هدف پیدا کنیم، آرامش بگیریم و تحمل سختی‌ها و مشکلات برایمان آسان‌تر شود. شما هم اگر در انتظار چنین نامه‌ای هستید کتاب «نامه‌های امام صادق(علیه‌السلام) به شیعیان» را مطالعه کنید.

این کتاب دربردارندۀ نامه‌ها و نکات طلایی حضرت امام جعفر صادق(علیه‌السلام) است که در رابطه با رفتارهای اخلاقی، مسائل عبادی، مبانی اعتقادی، شیوۀ تعاملات اجتماعی و در یک کلام، سبک صحیح زندگی برای دوستان خود نگاشته است.

نامه‌هایی که ارزش بارها و بارها خوانده‌شدن را دارند و می‌تواند برنامۀ‌ کاملی برای زندگی هر فردی قرار گیرند. نامه‌هایی که سال‌ها سفر کرده‌اند تا امروز به دست ما برسند و تا دنیا باقی است برای هر انسان مسلمانی راه و رسم درست زندگی کردن را بیان می‌کنند.

زینب مهاجری، مترجم و گردآورندۀ این کتابچۀ مختصر و مفید، برای برداشتن مرز فاصله‌ها و ایجاد رابطه‌ای همدلانه بین امام و خوانندۀ فارسی زبان، تنها به آوردن متن فارسی نامه‌ها اکتفا کرده و از قرار دادن متن عربی و عبارات و اصطلاحات تخصصی و هرگونه تحلیل و توصیه و حاشیه‌نگاریِ خطابه‌ای خودداری کرده و با ادبیات شیوا و بدون تکلف، کلام ناب امام را در اختیار خوانندگان قرار داده است؛ به گونه‌ای که خواننده در حین مطالعه، خود را مخاطب بی‌واسطۀ امام در می‌یابد و صد‌ها سال فاصله از میان برداشته می‌شود.

حجم کمِ کتاب «نامه‌های امام صادق(علیه‌السلام) به شیعیان» عامل بسیار مهمی است که خواننده ترغیب شود در فرصت‌های کوتاه، توصیه‌های رئیس مذهب شیعه به شیعیان را بازخوانی کند.

پی نوشت:

زینب مهاجری، مترجم و گردآورندۀ

ناشر:دفتر نشر معارف

منبع:تسنیم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۸

معرفی توسط وبلاگ...بخاری

.

بازمانده روز.هیات مجازی کتاب

کتابی که این بار قصد صحبت از آن دارم, "بازمانده روز" اثر "کازوئو ایشی گورو" است. داستان, خاطرات سفر شش روزه یک "پیشخدمت" انگلیسی - و البته انگلیسی مآب - است که نویسنده در خلال بیان خاطره های او به بررسی تاریخ می پردازد و از اتفاقات جنگ جهانی و نقش آمریکا و کشورهای اروپایی حرف می زند. داستان نظم منطقی خوبی داشته و بیان جالبی دارد. موضوع هم جذاب است؛ خصوصا اینکه قضایای سیاسی و اتفاقات تاریخی از زبان یک شخص ظاهرا عامی و بی طرف تعریف شده و همین مسئله موجب شده این کتاب پر از طنز موقعیت, تلمیح و کنایه باشد.

نکته جالب توجه دیگر در این کتاب, نگاه روانشناختی نویسنده است. تمام  رفتارها و گفتارهای شخصیت های کتاب کاملا منطبق بر واقعیت و حقیقت آن گروهی هستند که آن شخصیت داستانی نماد و نشان آن هاست و این نکته در تمام داستان رعایت شده است. (مثلا خود این پیشخدمت, به شدت "انگلستانی" است!) این مسئله که همه شخصیت های داستان حاضر, تمام قد شبیه آنچه که در واقعیت موجود است هستند شناخت عمیق نویسنده را از شخصیت و اجتماع پیرامونی نشان می دهد.
اما آنچه باعث شد این کتاب را برای معرفی انتخاب کنم اینها نبود! وجه رجحان این کتاب, ترجمه شاهکار استاد بزرگ و بزرگوار ترجمه ایران, نجف دریابندری است.
این کتاب را می توان - با احترام - به تمامی اهالی ترجمه و آنها که در کارگاه های ترجمه و ویرایش شرکت دارند توصیه کرد. مقدمه جذاب جناب دریابندری را - که عموما درباره چگونگی ترجمه این کتاب است - از دست ندهید. هنر مترجم را در انتخاب لغات هم سبک ببینید و لذت ببرید. قول می دهم در تمام صفحات کتاب, بیشتر از ده جمله "غیرفارسی" پیدا نکنید. مترجم به خوبی از پس لحن خشک و رسمی یک پیشخدمت ها برآمده است.
"بازمانده روز" را با ترجمه نجف دریابندری از نشر کارنامه با قیمت 20000 تومان تهیه کنید و لذت ببرید.
.
شناسنامه کتاب:
بازمانده  روز
نویسنده:کازوئو ایشی گورو

مترجم:نجف دریابندری

ناشر:نشر کارنامه

قیمت:20000 تومان

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۳:۱۲
معرفی  آزاد....معرف:سمانه اصغری
.
 وقتی زیبایی ،روانی و سادگی در زبان و توالی تصاویر ،و تکنیک با هم تلفیق میشن...اون وقته که اون شعرو چندین و چند بار پشت سر هم میخونی...هی میخونی ولی هر بار انگار برات تازگی داره...انگار هر بار با یه زبونی باهات حرف میزنه...
غلامرضا بروسان عزیز-خدا رحمتش کند-با این کتاب نشون میده که میشه ژست سپید و سخت نویسی نگرفت و ادعایی در ترکیبات عجیب و غریب و زمخت نداشت و شاعرانه نوشت و شعر نوشت و مخاطب خاص و حتی عام رو محکوم به لذت بردن کرد...
ساده ولی نه سطحی...سهل و ممتنع...و چقدر خوب میشه با خوندن این کتاب معنی این دو کلمه رو در کنار هم با تمام وجود درک کرد.
.
 شعری از کتاب:
.
«پنجره ای که

به بادها مجال ندهد

دهانش را خاک می گیرد...»
 
 
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۴۹