معرفی توسط وبلاگ... این روزها
تصمیم داشتم تا آخر محرم این کتاب را تمام کنم و معرفی اش را اینجا بگذارم؛ اما وقتی شروع به خواندن کردم، دلم نیامد داستان ها را پشت سر هم بخوانم. روایت ها، انقدر ساده و روشن بودند که با خودم قرار گذاشتم هرشب یکی را بخوانم تا قبل از رفتن به هیئت آمادگی نسبی داشته باشم.
قلمِ بیست و سه راوی این اثر آنقدر گیرا بود که بعد از تمام شدن هر روایت کتاب را می بستم و صحنه ها را پیش چشمم مجسم می کردم و از آه لبریز می شدم.
"بیست و سه روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم" توضیحی بود که روی جلد اصلی کتاب آمده بود و هرکدام از نویسندگان ، روایت ها و تجربه های خود، از روضه ها و مجالس حسینی را در این اثر به تحریر درآورده بودند.
نام نویسندگان شهیری چون: نفیسه مرشد زاده، احسان رضایی،محسن حسام مظاهری و یاسر مالی یکی از دلایل مهم من برای انتخاب این کتاب عاشورایی بود.
کآشوب در 245 صفحه به دبیری نفیسه مرشد زاده گردآوری شده و نشر اطراف انتشار این اثر را عهده دار بوده است.
بخشی از این کتاب:
...شب قبل از محرم گشتم آن پرچم سیاه "یا اباعبدلله" کوچکی را که مرضیه برایم فرستاده بود از چمدان ته کمد کشیدم بیرون. تا شب اول محرم نیاید آدم یادش نمی آید دلش چقدر مرده است. حتی اگر به خاطر کارها مدام در رفت و آمد باشی و یک خط از حرف های سخنران یا شور روضه را نفهمی باز هم اسم امام حسین همه ی معادلات را به هم می زند. درست و غلط و معیارها را می زند به هم. هر محرم آدم سرش را می آورد بالا می بیند هزار سوالش به جواب رسیده از صدقه سر همین پرچم ها و کتیبه ها.