هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۱۱ مطلب با موضوع «هنر وادبیات :: داستان کوتاه» ثبت شده است

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

 

Image result for ‫کتاب کاشوب‬‎

 

تصمیم داشتم تا آخر محرم این کتاب را تمام کنم و معرفی اش را اینجا بگذارم؛ اما وقتی شروع به خواندن کردم، دلم نیامد داستان ها را پشت سر هم بخوانم. روایت ها، انقدر ساده و روشن بودند که با خودم قرار گذاشتم هرشب یکی را بخوانم تا قبل از رفتن به هیئت آمادگی نسبی داشته باشم.

قلمِ بیست و سه راوی این اثر آنقدر گیرا بود که بعد از تمام شدن هر روایت کتاب را می بستم و صحنه ها را پیش چشمم مجسم می کردم و از آه لبریز می شدم. 

"بیست و سه روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم" توضیحی بود که روی جلد اصلی کتاب آمده بود و هرکدام از نویسندگان ، روایت ها و تجربه های خود، از روضه ها و مجالس حسینی را در این اثر به تحریر درآورده بودند.

نام نویسندگان شهیری چون: نفیسه مرشد زاده، احسان رضایی،محسن حسام مظاهری و یاسر مالی یکی از دلایل مهم من برای انتخاب این کتاب عاشورایی بود.

کآشوب در 245 صفحه به دبیری نفیسه مرشد زاده گردآوری شده و نشر اطراف انتشار این اثر را عهده دار بوده است.

 

بخشی از این کتاب:

...شب قبل از محرم گشتم آن پرچم سیاه "یا اباعبدلله" کوچکی را که مرضیه برایم فرستاده بود از چمدان ته کمد کشیدم بیرون. تا شب اول محرم نیاید آدم یادش نمی آید دلش چقدر مرده است. حتی اگر به خاطر کارها مدام در رفت و آمد باشی و یک خط از حرف های سخنران یا شور روضه را نفهمی باز هم اسم امام حسین همه ی معادلات را به هم می زند. درست و غلط و معیارها را می زند به هم. هر محرم آدم سرش را می آورد بالا می بیند هزار سوالش به جواب رسیده از صدقه سر همین پرچم ها و کتیبه ها.

 

شناسنامه کتاب:
نام کتاب: کآشوب
دبیر مجموعه: نفیسه مرشدزاده
انتشارات : اطراف
تعداد صفحات : 245
قیمت پشت جلد:18500 تومان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۷ ، ۰۶:۰۰

معرفی کتاب توسط وبلاگ...این روزها

Image result for ‫کتاب شولا‬‎

"شولا" کتاب پر دردی بود. قصه ی آدم هایی که با وجود غصه هایی که در سینه داشتند سعی می کردند صورتشان را با سیلی سرخ نگه دارند. 

آدم هایی که هرکدام به نوعی از روزگار زخم خورده بودند و غمشان را از دیگران پنهان می کردند. شولا یک عاشقانه ی نسبتا تلخ بود. داستان طه و طاهر و تهمینه، با حال و هوای نذری و عاشورا و عزاداری. هم امید داشت هم خشم. هم دلگرم می کرد و هم زخم می زد.

از همه این ها که بگذریم نثر کتاب نثر متفاوت و خاصی بود. قلم قوی، با توصیفات محسوس از زیبایی های اثر "علی میر میرانی" بود.

بخشی از این کتاب

حالا هم حواس طه، همزمان چندجا بود. خیالش با کارکنانش آسودگی داشت. شکل خانواده بود. حرمت بود. ریشه در اعتماد داشت. طه یک بار هم نگفته بود رستوران من. رستوران را که اصلا نمی گفت . جایی هم ننوشته بودند. چلوکبابی. می گفت چلوکبابی مرشد. این تنها از زبانش نمی آمد. از جانش می آمد. شمایل باور جمعی همه ی آن هایی بود که کنار طه و با طه کار می کردند...

شناسنامه ی کتاب

نویسنده : علی میرمیرانی

ناشر : انتشارات مروارید

تعداد صفحات : 124 صفحه

سال چاپ : 1396

قیمت پشت جلد : 11000 تومان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد...معرّف : خانم درنا اسمعیل خانی
 

 

 دبیرستان فرهنگ (شیراز) علاوه بر کیفیت آموزشی خوبش این امکان را در اختیار ما گذاشت که ماهی یک بار از حضور یک نویسنده یا شاعر خوب ازنزدیک بهره ببریم، کتاب هایشان را بخوانیم و با خود نویسنده یا شاعربه بحث بنشینیم .

از جمله اتفاقات زیبا و خاطره انگیز، حضور محمد بهمن بیگی، بزرگ مرد عشایر ایران و آموزش و پرورش در دبیرستان فرهنگ بود که واقعا ارزش آن روز را تازه  می فهمم...
 بهمن بیگی که احتمالا همه تا حدودی او را می شناسیم -و متاسفانه چند سال پیش به رحمت خدا رفتند- کتابی دارد به نام "بخارای من ایل من".
 این کتاب مشتمل بر حدود ٢٠ داستان است که همه در محور زندگی عشایری و افراد ترک زبان ماست.
 داستان ها روان، غیرقابل پیش بینی و مخلوطی از واقعیت و اغراق و داستان پردازی زیبایی است که شما را از خواندن داستان ها پشیمان نمی کند.
 اگر از روزمره های زندگیتان خسته شدید، کتاب بهمن بیگی را بردارید و یک داستانش را بخوانید.خستگی از تنتان بیرون می رود و فکر شما را درگیر واقعیات هیجان انگیز می کند.

 

شناسنامه ی کتاب:

نویسنده: محمد بهمن بیگی

انتشارات: آگاه

سال چاپ:1377

تعداد صفحات:324 صفحه

قیمت: 10000 تومان

 

 

 

* دوستانی هستند که کتاب می خوانند و خوب هم می خوانند، امّا وبلاگ نویس نیستند. "معرفی آزاد" برای این دسته دوستان تیتر شده است. شما هم اگر دو و برتان دوستانی دارید که اهل کتاب هستند به اینجا دعوتشان کنید تا مهمان پیشنهادهایشان باشیم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۰

معرفی توسط ...وبلاگ (سابق) : این روزها

هرکسی برای خودش یک سری دوست و رفیق دارد.

یک سری از دوست ها دلی اند، هروقت دلتان گرفت یا نیاز به جمله های آرام بخش و تسکین دهنده داشتید به سراغشان می روید.

یک سری، همیشه وقت خالی دارند که به تو اختصاص بدهند: برای خرید، کافه گردی، بخوربخورهای هرازگاهی و ساعت های فراغت.

بعضی ها را همیشه باید یک جوری راضی نگه داشت تا اخم و تخم نکنند: با قربان صدقه های زورکی، رشوه های بی دلیل، قبول کردن خواسته های دردسرساز و غیره...

بعضی ها اما مامور شده اند تا حالت را خوب کنند: با خاطره گفتن و مزه پرانی، حرف زدن از قسمت های خوب روزمرگی.

این بعضی های آخر شاید حرف های ماندگاری برایت نداشته باشند اما ناخودآگاه هروقت بهشان فکر می کنید یاد حال خوبی می افتی که در برهه ای از زمان به تو بخشیده اند.

"امیرعلی نبویان" با برنامه "رادیو هفت" به شهرت رسید و شاید به قول "منصور ضابطیان " در مقدمه کتاب، هیچ کس به اندازه خود او توان نداشت تا داستان ها را هم بخواند و هم اجرا کند.

حکایت "قصه های امیر علی" مثل همان بعضی های آخر است. داستان هایی (یا بهتر است بگوییم داستان های طنزی) که امیرعلی نبویان تعریف می کند شاید هیچ کدام واقعیت نداشته اند و هیچ وقت هم در ذهنمان نمانند اما رسالت خودشان را خوب انجام داده اند و موقع خواندن حالتان را خوب کرده اند!

نبویان تا کنون چهارجلد از مجموعه داستان های خود را به قلم کشیده است و انتشارات "نقش و نگار" نشر کتاب های وی را برعهده گرفته. قطع کتاب ها "رقعی" است  و با قیمت 7000 تا 9000 تومان به فروش می رسند.

                                                                                ****

 

بخشی از این کتاب (از جلد دوم):

القصه! به محض ورود به خانه ی عمه خانم، آقا محمود بعد از جواب سلام و تبریک سال نو به بنده ، رو به جمع با عبارت "صاحبش اومد" خیال من را از بابت "هنوز تقسیم نشدن عیدی ها" جمع کرد و ضمنا حقیر را به درستی به عنوان مستحق ترین عضو فامیل جهت دریافت کادو معرفی فرمود! سپس در حرکتی قابل تقدیر، خودش چراغ اول را روشن کرد و یک ده هزار تومنی نو به بنده هدیه داد.

گرفتاری اینجا بود که محمودخان با همان متد خاص سخنوری شروع کرد به توضیح دادن در مورد عید نوروز، عیدی و بعد جمشید جم، از آن جا رسید به جام جم، چهارراه پارک وی، ترافیک، آلودگی هوا و تاثیر نامطلوب آن بر ریه های عمه خانم!

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۱:۰۵


معرفی کتاب توسط وبلاگ 
گم شده

کتاب حاضر، مجموعه ای از داستان های کوتاه با مضامین اخلاقی، اجتماعی و دینی است. در این داستان ها برخی از عادات اخلاقی، اجتماعی و نیز برخی از اعتقادات دینی مردم مورد آسیب شناسی قرار گرفته و ضرورت اصلاح در اندیشه و رفتار دینی مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده این داستان ها معتقد است که اغلب مردم تنها به ظواهر دین و آداب اسلامی پای بند هستند و دستورات واقعی دین عمل نکرده و آن ها را در رفتار روزمره خویش در نظر نمی گیرند. وی در این داستان ها به گوشه هایی از این رفتارهای متناقض با اصل دین اشاره کرده و توصیه هایی به جوانان برای داشتن همت عالی جهت رسیدن به موفقیت تحصیلی و شغلی نموده و نیز هشدارهایی به اقشار مختلف مردم، خانواده ها، کسبه بازار، کارمندان و ... در زمینه رعایت مسایل دقیق اخلاقی و دینی که معمولاً آن ها را جزء دین و اخلاق ندانسته و جایی در زندگی برای آن ها باز نکرده اند، داده و داستان های کوتاه خود را بر محور این اصل کلی خلق کرده است.

پی نوشت:
گربه ی معبد کنکور
نویسنده:سیده عذرا موسوی
قیمت:۲۵۰۰ تومان
ناشر:معارف

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۰۲

معرفی کتاب توسط وبلاگ گم شده

نویسنده درباره کتاب خود چنین می گوید: «آقازاده عزیز» شامل ۳۹ مطلب طنز من است که بین سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ در مطبوعات منتشر شد. البته بازنشر این مطالب در قالب کتاب با یک ویرایش جدید و همچنین شرح واژگان سخت و بیان دلایل نوشتن هر مطلب صورت گرفت. من اصرار داشتم روی جلد کتاب اسم ترکیبی «طنزهای مطبوعاتی» درج شود، چرا که طنز در فضای امروز مطبوعات و نشریات کشور مهجور مانده است. متاسفانه غربت طنز در نشریات به عینه دیده می شود. بنابراین باید با کارهایی این چنین، به رفع مهجوریت طنز در عرصه مطبوعات کمک کرد. در بخشی از متن کتاب می خوانیم: یکی از کارهای اساسی برای مرد امروزی بودن این است که اساساً مرد نباشید! یعنی کلاً مرد بودن را ببوسید و بگذارید لای شناسنامه تان خاک بخورد. برای این منظور بهتر است از ظاهرتان شروع کنید: زیر ابرو بردارید، رژگونه بزنید، موهایتان را بیگودی کنید! گونه بکارید، لنز صورتی بگذارید و هی زل بزنید تو چشم های طرف مقابل. ظاهرتان که تغییر کرد، سعی کنید رفتارتان هم عوض شود. مثلاً وقتی در خیابان یک تاکسی برایتان بوق زد از گوشه چشم نگاهش کنید و زیر لب بگویید: گم شو ایکبیری، مگه خودت خواهر مادر نداری... ایشششش! به نگاه بهت زده راننده توجه نکنید، خودش درست می شود.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۰۳:۵۷

معرفی توسط وبلاگ ... روح و ریحان

در نگاه اول به طرح شاد و ساده ی روی جلد کتاب به نظر می رسد مخصوص رده سنی کودک و نوجوان است. اما وقتی کتاب را  بر میگردانیم پشت آن نوشته شده:

کتابی ناهمانند برای همه بجز آنهایی که کاملا مایوس شده اند. (و حتی آنها هم ممکن است پنهانی از آن لذت ببرند.)

 درواقع این کتاب می تواند برای همه مفید باشد و بهترین هدیه برای کسانی که از زندگی نا امید شدند. و کسانی که در

۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۰۱

معرفی در وبلاگ...... تا اینجا خواندم....


کلیک روی عکس....

۲۷ دی ۹۳ ، ۰۲:۵۰

 معرفی کتاب توسط وبلاگ...یک سبد سیب

آبی ، اما به رنگ غروب :

خود تو قایم نکن، باهات خیلی کار دارم امشب، خواب نیستی، می دونم که خواب نیستی. خود تو نزن به خواب، بیا بالا، اگه بخوابی من به کی بگم این همه حرفو؟ با کی دردِدل کنم؟

ببین! من همیشه حرفهامو به تو می زدم، همیشه ی همیشه که نه، از وقتی که پیدات کردم، از وقتی که اومدی اینجا، از وقتی که فهمیدم به حرفهام گوش می دی.

حالا هم می دونم غصه داری، غم داری، ولی من اگه با تو حرف نزنم با کی حرف بزنم؟ به تو اگه نگم به کی بگم؟

مامان؟ مامان خودش آنقدر الان ناراحته که حوصله شنیدن حرفهای منو نداره. می دونم که نداره، به سؤالهام جواب درست و حسابی نمی ده، چه برسه که بخواد بشینه و حرفها مو گوش بکنه.

تازه، شایدم الان خوابیده باشه، یا خودشو به خواب زده باشه که منو خواب کنه. مامان حتی حاضر نیست جلوی من گریه کنه، چشمهاش سرخه سرخه ها ولی وقتی ازش می پرسم، گریه کردی می گه نه، به خیالش من نمی فهمم.

خب اگه اوون جلوی من گریه کنه منم می تونم هر چه گریه دارم بکنم، می گن آدم گریه کنه راحت تر می شه، ولی نمی کنه که، آنقدر نمی کنه تا دو تائیمون دق کنیم بمیریم.

می دونستم که به حرفم گوش می دی، می دونستم که نمی خوابی.

امروز من تو رو از خواب بیدار کردم. هوا تاریک و روشن بود، تو و مامانت ته حوض گرفته بودین خوابیده بودین. راحتِ راحت. اصلاً انگار نه انگار که قراره امروز کسی بیاد.

نمی خواستم یهویی از خواب بپرین که ناراحت بشین. می خواستم ادای بابارو در بیاورم.

- شیوا جون! شیوا جون! دخترکم! بلند شو بابا جون! من دارم می رم سرِ کار، دیگه تا شب منو نمی بینی ها.

گفتم:

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط بلاگ....در مسلخ عشق....

 -: بسم الله الرحمن الرحیم :-

....

تضادهای درونی نام کتابی است، که از مجموعه چند داستان کوتاه نادر ابراهیمی به چاپ رسیده است. کتابی که دست بنده است، چاپ چهارم، سال 1354، توسط انتشارات آگاه به چاپ رسیده ؛ و وقتی کتاب را می خواندم، کهنه گی و بوی خوش کاغذ قدیمی اش؛ خواندن کتاب را برایم دل چسب کرده بود.

بگذریم...

 عناوین داستان هایی که در این کتاب می خوانید:

 

  • هیچکس صدای «شیپور شامگاهی» را نمی شنود

  • قصه ای به نام وسائل ارتباط جمعی

  • مردی در غربت

  • دعوت به شراب کهنه

  • در امتداد ارزش ها

  • روزی که ایمان متولد می شد

  • تیغی در گلو

  • پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار 

 

 

قسمتی از داستان ِروزی که ایمان متولد می شود:

[لحظه وصل و زیارت انسانی را بیان می کند که 30سال هیچ اعتقادی به خدا و امامانش نداشته]

... من جلوی در بزرگ پیاده می شوم. و می دوم. و به حیاط می روم. و کفش هایم را در می آورم. و به درون صحن می روم. و در آن خلوت؛ و در آن خاموشی، و در زیر آن چلچراغ عظیم روشن، پنجه در چارخانه های ضریح می اندازم. وبه زانو می افتم. وسر بر فلز سرد می سایم. و از خویش جدا می شوم، و جداتر می شوم . وگاه صدای غریب ناله و گریه ام را می شنوم، و صدای شکسته التماس هایم را و دعاهایم را می شنوم. آرام آرام حل می شوم، فرو میروم، یکی می شوم، تمام می شوم، و زانو هایم خمیده تر میشود. و فرو می روم، و پرواز می کنم، ونیستم تا که بنالم، و نیستم تا که التماس کنم، و نیستم تا به شمار آیم...سبکم...خنکم، آرامم...

 

این کتاب را به کسانی که اهل داستان و تأمل و تفکر بعد از آن هستند، پیشنهاد می کنم.

 روحش شاد و یادش گرامی باد

 

****

برداشت های حقیر از کتاب تضاد های درونی، نادر ابراهیمی:

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۱

معرفی کتاب مهمان وبلاگ بخاری....

مرحوم نادر ابراهیمی را کم و بیش همه مان از کتاب های درسی دورهدبیرستان می شناسیم.

یکی از کتاب های ایشان که در این پست قصد معرفی آن را دارم کتاب «رونوشت، بدون اصل» نام دارد

کتابی شامل هفت داستان کوتاه، هرکدام با مضمونی بسیار جالب مثل نفی روزمرگی، مرگ، جنگ طلبی جهانخواران، عشق، ظلم و...

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۲۷