معرفی کتاب وبلاگ....روح و ریحان
سلام...
"کمی دیرتر"حکایت حال خیلی ازماهاست ...
که به ظاهر هم نوا با جمعیتی که آقا رو صدا می زنن،می گیم: آقا بیا! آقا بیا!
اما تودلمون به یادگرفتاری هامون هستیم و از ته دل آمدن آقا رو نمی خوایم.
تو یکی از همین مجالس نیمه شعبان جوان داستان ما که تو همین جمع نشسته بود بر خلاف بقیه که می گفتن آقا بیا! آقا بیا! فریاد آقا نیا! آقا نیا! سر داد و توجه همه را به سمت خود جلب کرد...
دربرابرشماتت ها و نگاه های غضب آلود حاضرین جمع فقط سکوت کرد.
سکوت...دریغ ازیک کلمه...
بقیه داستان درعالم رویا اتفاق می افتد...جایی که مرز زمان شکسته می شودوحقیقت وجود آدمی نمایان می گردد...
آنجاکه فقط روح است وهر آنچه که می شود ویا هر کاری که انجام می دهیم به واسطه ی باورهایمان است...
عالمی که خودحقیقیمان را به خودمان می نمایاند...
خوندن این داستان رو به همه ی اونایی که هنوز ازته دلشون آمدن آقا رو نمیخوان توصیه می کنم...
شاید بهمون کمک کنه بیشتر باخودمون صادق باشیم و به این فکر کنیم که واقعا داریم چه کار می کنیم؟ وکجای این جهان ایستاده ایم وقتی محوریت هیچ کارمون امام زمانمون نیست...
متنی از کتاب: