هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سید مهدی شجاعی» ثبت شده است

معرفی توسط وبلاگ...مداد کوچک


مدتی ست خواندن کتاب های مرتبط با محرم را شروع کرده ام،کتاب در این باره زیاد است و جای هیچ شک و شبهه ای نیست که "داستانِ "حسین" ( علیه السلام) محفل ِ عشق است  ، می گویند سخاوت دوستی می آورد و من پایبند به این گفته و معذور از یادآور نشدنِ دیگر کتابهایی که باید قید می شدند ، لاجرم سخاوتم را بر سقای آب و ادب و به جانِ ابوفاضل (علیه السلام) می بخشم و دوستیِ خالصانه ام را بر همین کتاب با چند سطر به خط می نشینم .

و امّا سقای آب و ادب...

اینکه صدای آب را بشنوی و جرعه ای ننوشی و در دل بگویی پاره های تن حسین لب تشنه اند،این نهایت ادب است.بی جهت نیست که عباس علی ست،سقا را نیز علی لقبش گزارده.

"سقای آب و ادب"را میتوان هم شعر خواند به سبب استفاده از آرایه های ادبی بی نظیر و هم رمان:که شخصیت عباس (علیه السلام) را در ده فصل به تصویر کشیده .

این کتاب مروری ست بر مهم ترین وقایع عاشورا که هر ورقش صحبت از عباس (علیه السلام) است، از زبان نویسنده که آن را به ام البنین (سلام الله علیها)تقدیم کرده است.

قلمِ سید مهدی شجاعی مانندِ مرهمی ست بر دلهایِ زخم خورده که خواندنش را به دوستدارانِ و مُریدانِ حسین (علیه السلام) پیشنهاد می کنمْ.


بخشی از کتاب:

ماه، روشنی‌اش را، گرمی‌اش را، هستی‌اش را و هویتش را از خورشید می‌گیرد. و ماه، بدون خورشید به سکه‌ای سیاه می‌ماند که فاقد هویت و ارزش و خا‌صیت است. و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساخته‌اند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب می‌فهمیده‌اند!من به طفیلی حسین آمده‌ام و به عشق حسین زیسته‌ام. من آمدم که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم اما آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بسازد.


شناسنامه کتاب:

نویسنده: سید مهدی شجاعی

ناشر: نیستان

تاریخ چاپ: 1395

تعداد صفحات: 264 صفحه

قطع: رقعی

قیمت: 16500 تومان

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۸:۰۰

معرفی توسط وبلاگ (سابق) ... این روزها

 

 

 

بعضی از بچه هیئتی ها بهانه می گیرند که حجم کتاب های مرجع عاشورایی و مقتل ها مانع از این می شود که در ماه محرم حوصله ای کنند و سراغ این قبیل کتاب ها بروند ؛ و این ایام را با بهره مندی از منابع اصیل ، با بصیرت بیشتری سپری کنند.

"سید مهدی شجاعی" زحمت این دسته آدم ها را کم کرده! در رمان 70 صفحه ای "از دیار حبیب"، گوشه هایی از زندگی "حبیب ابن مظاهر" را به عنوان سالخورده ترین یار امام حسین (علیه السلام) روایت کرده است و جنبه های حب و دوستی حبیب به امام را در این کتاب به تصویر کشیده است.

نثر روان کتاب هم مزیدی ست بر علت خوانش آن، که ترغیبتان کند تا در ایام محرم سری هم به دیار حبیب بزنید!

 

بخشی از این کتاب:

جان در قفس تن حبیب، بی تابی می کند. حبیب، به حال خود نیست. انگار رخت پیری را کنده است، در چشمه ی عشق، وضوی ارادت گرفته است و یکباره جوان شده است. جوانی که خویش را به تمامی از یاد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است. هیچ کس حبیب را تا کنون به این حال ندیده است، گاهی آن می کشد، گاهی نگاهی به خیام حرم می اندازد، گاهی به افق چشم می دوزد، گاهی خود را در نگاه معشوق گم می کند، گاهی می گرید و گاهی می خندد.

 

شناسنامه کتاب:

مولف: سید مهدی شجاعی

انتشارات: نیستان

قطع: رقعی

تعداد صفحات: 70

چاپ پانزدهم: 1391

قیمت: 4600 تومان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۰

معرفی توسط وبلاگ...صندوق اندیشه


اثری گرانمایه از نویسنده ی بسیار توانا، جناب آقای سید مهدی شجاعی
قصه ای ناب از هدایتی الهی برای زنی فاحشه و دستگیری او از جوانی بنام کمال و در آخر .... !
خوندنش اونقدر شیرین هست که به نظر نیاز به هیچ توضیحی نیست...
۲۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۱

 معرفی کتاب توسط وبلاگ...یک سبد سیب

آبی ، اما به رنگ غروب :

خود تو قایم نکن، باهات خیلی کار دارم امشب، خواب نیستی، می دونم که خواب نیستی. خود تو نزن به خواب، بیا بالا، اگه بخوابی من به کی بگم این همه حرفو؟ با کی دردِدل کنم؟

ببین! من همیشه حرفهامو به تو می زدم، همیشه ی همیشه که نه، از وقتی که پیدات کردم، از وقتی که اومدی اینجا، از وقتی که فهمیدم به حرفهام گوش می دی.

حالا هم می دونم غصه داری، غم داری، ولی من اگه با تو حرف نزنم با کی حرف بزنم؟ به تو اگه نگم به کی بگم؟

مامان؟ مامان خودش آنقدر الان ناراحته که حوصله شنیدن حرفهای منو نداره. می دونم که نداره، به سؤالهام جواب درست و حسابی نمی ده، چه برسه که بخواد بشینه و حرفها مو گوش بکنه.

تازه، شایدم الان خوابیده باشه، یا خودشو به خواب زده باشه که منو خواب کنه. مامان حتی حاضر نیست جلوی من گریه کنه، چشمهاش سرخه سرخه ها ولی وقتی ازش می پرسم، گریه کردی می گه نه، به خیالش من نمی فهمم.

خب اگه اوون جلوی من گریه کنه منم می تونم هر چه گریه دارم بکنم، می گن آدم گریه کنه راحت تر می شه، ولی نمی کنه که، آنقدر نمی کنه تا دو تائیمون دق کنیم بمیریم.

می دونستم که به حرفم گوش می دی، می دونستم که نمی خوابی.

امروز من تو رو از خواب بیدار کردم. هوا تاریک و روشن بود، تو و مامانت ته حوض گرفته بودین خوابیده بودین. راحتِ راحت. اصلاً انگار نه انگار که قراره امروز کسی بیاد.

نمی خواستم یهویی از خواب بپرین که ناراحت بشین. می خواستم ادای بابارو در بیاورم.

- شیوا جون! شیوا جون! دخترکم! بلند شو بابا جون! من دارم می رم سرِ کار، دیگه تا شب منو نمی بینی ها.

گفتم:

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۱

معرفی کتاب وبلاگ....روح و ریحان

سلام...

"کمی دیرتر"حکایت حال خیلی ازماهاست ...

که به ظاهر هم نوا با جمعیتی که آقا رو صدا می زنن،می گیم: آقا بیا! آقا بیا!

اما تودلمون به یادگرفتاری هامون هستیم و از ته دل آمدن آقا رو نمی خوایم.

تو یکی از همین مجالس نیمه شعبان جوان داستان ما که تو همین جمع نشسته بود بر خلاف بقیه که می گفتن آقا بیا! آقا بیا! فریاد آقا نیا! آقا نیا! سر داد و توجه همه را به سمت خود جلب کرد...

دربرابرشماتت ها و نگاه های غضب آلود حاضرین جمع فقط سکوت کرد.

سکوت...دریغ ازیک کلمه...

بقیه داستان درعالم رویا اتفاق می افتد...جایی که مرز زمان شکسته می شودوحقیقت وجود آدمی نمایان می گردد...

آنجاکه فقط روح است وهر آنچه که می شود ویا هر کاری که انجام می دهیم به واسطه ی باورهایمان است...

عالمی که خودحقیقیمان را به خودمان می نمایاند...

خوندن این داستان رو به همه ی اونایی که هنوز ازته دلشون آمدن آقا رو نمیخوان توصیه می کنم...

شاید بهمون کمک کنه بیشتر باخودمون صادق باشیم و به این فکر کنیم که واقعا داریم چه کار می کنیم؟ وکجای این جهان ایستاده ایم وقتی محوریت هیچ کارمون امام زمانمون نیست...

متنی از کتاب:

۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۵