هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نمایشگاه» ثبت شده است

معرفی آراد...خانم فاطمه عارف نژاد

پیشاپیش عرض کنم که وقتی این رمان را شروع کنید، به یقین تعجب خواهید کرد که این فضاها چه ربطی به #انقلاب دارد؟ این داستان که میچرخد دور و بر تئاتر و جماعت هنرمند و روابط آن ها و بافت سنتی شهرستان ها! درست است! این کتاب روایت خلاقانه ای است از طیف به خصوصی در مبارزات انقلاب، قرار نیست برود سراغ اسلحه به دست ها یا زیاد ریز بشود در فعالیت سیاسی ها.
.
تم اصلی ماجرا عشق صادقانه و قدیمی #مفتون است به #فیروزه. دلبستگی یک شاگرد به استاد تئاترش که البته عاقبت به خیر... می شود؟ نمی شود؟
#عشق در این رمان مفهوم بلندی است، از عشق مفتون به فیروزه شروع میشود و سر از عشق به مبارزه در می آورد. از شاگردی در کلاس تئاتر فیروزه شروع میشود و میرسد به شاگردی #آقا_مرتضی و بعد هم #آقا_سید_علی...
در این کتاب همه شاگردند و تمام اتفاقات کلاس درس. سیر تغییر شخصیت ها قابل توجه است.
.
از شروع غافلگیرانه اش که بگذریم، برگ برنده کتاب در همان صفحات ابتدایی میدرخشد: نثری روان و به شدت خوش خوان. #مفتون_و_فیروزه را به خصوص در جلد اول سخت می شود زمین گذاشت. جملات کوتاه سبک نوشتار خاصی به رمان داده، و فصل های کوتاه مخاطب را به ادامه تشویق می کند.
.
#سعید_تشکری در این رمان بلند وقایع سال های منتهی به انقلاب را در زمینه ی #درام_های_عشقی به تصویر کشیده. قصه به همراه شخصیت ها بین #قوچان و #مشهد در رفت و آمد است. ضرباهنگ خوبی هم دارد و کشش داستانی را در کنار حجم اطلاعاتی که می دهد فراموش نکرده.
#شخصیت_پردازی اش هم تقریبا نمره قابل قبولی میگیرد، نویسنده خوب توانسته از پس شخصیت های پرتعداد رمانش بربیاد و آن ها را گم نکند: #مفتون، #فیروزه، #آذر، #اسد، #زیور، #داریوش_دانشگر، #طیبه، #حبیب، #پری و...
این شخصیت ها را البته باید در کنار اشخاص حقیقی رمان دید: #سید_علی_خامنه_ای، #شهید_هاشمی_نژاد، #هژبر_یزدانی و... که در صفحات این رمان حضور دارند. با این کتاب میشود برش هایی از تاریخ انقلاب را مطالعه کرد. سوژه بکر است و عوض شدن گاه و بیگاه راوی داستان زاویه دید های مختلفی به مخاطب میدهد. .
یکی از ویژگی های مهم کتاب، احتمالا به خاطر فعالیت طولانی مدت تشکری در هنرهای نمایشی، تصویری بودنش است. این رمان سرشار از تصاویر زنده است. #مفتون_و_فیروزه یک #سریال_خواندنی ست! سکانس هایش را میشود دید، تمام رنگی و قابل لمس.
.
#مفتون_و_فیروزه خواندنی بود و ارزشمند. حرف هایی را زده که دیگران نزدند، به گوشه هایی سرک کشیده که بقیه فراموش کردند.
.
کاش بخوانیدش! هم فال است و هم تماشا!
شناسنامه کتاب:

مفتون و فیروزه

سعید تشکری(مولف) 
ناشر : کتاب نیستان
سال چاپ : ۱۳۹۳
تعداد صفحات : ۱۱۰۶
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آراد .....خانم فاطمه رستگار مقدم

متنی از کتاب:
چیزهایی هست که دلت می خواهد باور کنی اما نمی توانی و چیزهایی هست که دلت نمی خواهد باورشان کنی اما قبولشان داری .
این‌ کتاب جذاب، یک تصویر قدرتمند از نژاد پرستی سفید پوستان و سیاه پوستان علیه یکدیگر را به نمایش می گذارد .
در خلال این داستان دختری سیاه پوست به نام مینا سوئیفت که دانشجوی ممتاز و بورسیه دانشگاه اسچایلرو است ، به طور مرموزی می میرد. پس از گذشت پانزده سال دوست و هم اتاقی او که یک سفید پوست است ، آن اتفاق را آسیب شناسی می کند .
شناسنامه کتاب:
نویسنده :جویس کارول اوتس
مترجم :علی قانع 
انشارات:افراز
قیمت: 7800 تومان
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آراد...خانم صدیقه بابابی

رهبر انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها گفتند: کتاب خاطرات سفیر را توصیه کنید که خانم‌هایتان بخوانند.

بعد از مطالعه کتاب تصمیم گرفتم خیلی جدی تر نسبت به اعتقاداتم و کشورم تحقیق کنم.....
 ای کاش همه دانشجوهای داخلی و بورسیه خارج از کشور به خوبی نویسنده خاطرات، از ایران و نقاط قوت و ضعفش آگاه بودند سفیر کشورشان می شدند ...
خاطرات جالبی بود خاطرات سفیر.
از متن کتاب :
یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. 
راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد.
رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست" 
گفت: "نه، امروز اعتصابه" 
دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. 
گفتم: "ببخشید ... می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کردند؟" 
راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره."
(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی ات خیلی خوشم اومد بی تربیت) خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس اش بودم حتما تشویق اش می کردم.
شناسنامه کتاب:

ناشر : سوره مهر

نویسنده : نیلوفر شادمهر

تعداد صفحات نسخه چاپی : 200

سال نشر : 1395

چاپ :دوازدهم
قیمت: 12,000 تومان
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد....اندیشه

.

 

متنی از کتاب:


- بهتر نیست چند ماه به ژنو بروید تا زودتر،تعدادی از معادلات خود رابه نتیجه برسانید؟

- دکتر حسابی :
نه هرگز ؛آنوقت این کار به اسم سوئیسی ها تمام می شود!
من می خواهم به اسم ایران و دانشگاه تهران تمام شود
پ ن؛
پدرم برای حل یک معادله از نظریه ی خود باید شش ماه زحمت می کشیدند و اگر به اشتباهی برمی خوردند ،شش ماه وقت می گذاشتند تا آن اشتباه را پیدا کنند،اما در مرکز اتمی سرن سوئیس با توجه به امکانات کامپیوتری آنجا،پدرم درمدت سه هفته توانستند ۱۴ معادله از نظریه ی خود را حل کنند.
.
 دکترمحمودحسابی:
.
۱- آدم نباید فکر کند این خارجی ها،خیلی علاقمند و دلسوز ما هستند! اصولا آنها به فکرمنافع خودشان هستند!
۲- ایشان از مادربزرگ خود به دفعات، با لفظ خانم یاد می کنند و آنجا که فرزندانشان در پرسشی،تأکید هماره ی پدر بر لفظ خانم و آقا را می پرسند،پاسخ می شنوند؛
خانم و آقا بودن، آسان نیست،سابقه،تربیت و نجابت باید فراهم باشد.
ایمان و اعتقاد از ارکان آقا و خانم بودن است،اگر خانم و آقائی به این مرتبه برسند،می دانند که چه کارهایی باید انجام دهند و چه کارهائی نباید انجام دهند.
خانم و آقا،هی چگاه دروغ نمی گویند،تهدید نمی کنند،مردم را دوست دارند و در نشست و برخاست وخیلی ازمسائل اجتماعی،آداب لازم رارعایت می کنند.
دکترحسابی درخاطراتشان می گویند:
 بعدسالهای زیاد دوری از پدرم ، سریع گفت: بگو بگو محمود ؛ چه می خواهی؟ چرا ازپله ها بالا می آئی؟ازهمان جا بگو !
به محض شنیدن حرف های من ، با صدائی بلند فریاد زد : 
من از کجا۸۰۰ تومان بیاورم ،به تو بدهم؟چرا دست ازسرم برنمی داری؟خیال میکنی من روی گنج قارون نشسته ام؟ و پشتش را به من کرد و وارد ساختمان شد ؛ با این حال مادرم می گفت؛
نباید هیچوقت با پدرتان بدرفتاری کنید،همیشه به او احترام بگذارید.اگر به خانه ی شما آمد از او،بسیار خوب پذیرائی کنید. اگر روزی به کمک شمااحتیاج داشت حتما به او کمک کنید تا نیازش برآورده شود.
.
 ۳-از رئیس تعلیمات عالیه پرسیدم:
آیا شما می خواهید این مملکت ساخته شود؟
ایشان که ازسؤال من متعجب شده بود،گفتند :
پس فکر می کنید برای چه اینجا نشسته ایم؟!
ادامه دادم:
پس اگر می خواهید این مملکت ساخته شود،باید مطمئن باشید که روی هیچ، نمی شود چیزی ساخت!
مرحوم اعتمادالدوله از من پرسید: روی هیچ یعنی چه؟!
گفتم: هیچ ،یعنی بی سوادی .
.
.
وجود چنین شخصیت هایی ،در ایران در برابر هزاران بی اعتنائی،کارساز و سازنده است...
.
.
سلام
گوشه هایی بود از کتاب فوق العاده زیبای استاد عشق 
نگاهی به زندگی وتلاش های مرحوم پروفسور حسابی( پدرعلم فیزیک و مهندسی نوین ایران) ،از زبان فرزندشان ایرج
بشدت توصیه می شود به خواندن...کتابی که همراه با خواندنش،عرق شرم ریختم ،از شدت مودب بودنش...
.
شناسنامه کتاب:
استاد عشق
۱۹۶صفحه
چاپ ۸۱آذر ۹۴
قیمت ۱۰۰۰۰۰
سازمان چاپ و انتشارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

ارسال مطلب توسط وبلاگ...این روزها


 همه ی آدم هایی که در نمایشگاه کتاب تهران می بینید، حتما برای حضورشان توجیه محکمه پسندی دارند: ملاقات با نویسنده یا شخص مورد علاقه شان، استفاده از تخفیف های کتاب، خرید کتاب های دانشگاهی و کنکوری و... ، وگرنه با این گرمای کلافه کننده، مسیر طولانی و وسایل حمل و نقل محدود، خیلی ها عطایش را به لقایش می بخشند!

اقدامات شکمی!

حتما حتما قبل از آماده شدن برای حرکت به سمت نمایشگاه، کمی خوراکی و یک بطری آب به همراه خودتان داشته باشید. طولانی بودن مسافت،گرمای هوا، گشت و گذار طولانی بین غرفه ها، احتمالا شما را تشنه یا گرسنه خواهد کرد.

متاسفانه به خاطر محدودیت آب و مواد غذایی، قیمت ها بالا و کلافه کننده اند. با این اقدام کوچک هزینه ای را که صرف خوراکی و آب معدنی می کنید، جایگزین هزینه خرید چهار جلد کتاب خواهید کرد. نبود آب سرد کن و وجود فست فودهای نه چندان دلچسب، شاید نشاط کافی برای استفاده از نمایشگاه را از شما سلب کند.

ساعت حرکت:

بهترین ساعت ممکن برای حرکت به نمایشگاه را انتخاب کنید. هرچه زمان بیشتری به نمایشگاه اختصاص دهید از غرفه ها، سالن ها، و راهروهای بیشتری بازدید خواهید کرد و دست آخر افسوس نمی خورید که کاش زمان بیشتری برای بازدید باقی غرفه ها داشتید...

توانا بود هرکه دانا بود:

بزرگ ترین کمکی که به خودتان می کنید اطلاع از انتشارات و غرفه های مورد نظرتان است. سعی کنید قبل از رفتن به نمایشگاه نام کتاب های مورد نظر، انتشارات و غرفه های مربوطه را پیدا کنید. سیستم اطلاعات نمایشگاه کتاب به دلیل ازدیاد جمعیت، ناآشنایی متصدیان و ... باعث اتلاف زمان شما خواهد بود. اکثر بازدیدکنندگان در نمایشگاه به دلیل همین بی اطلاعی سرگردان اند. سوال پرسیدن بیش از اندازه ی بازدید کنندگان از غرفه ها گاهی باعث دلخوری ناشران و ناکامی سوال کننده خواهد بود.

از فضای مجازی کمک بگیرید:

اینستاگرام یک بانک اطلاعاتی قوی برای اخبار نمایشگاه کتاب امسال بود.

اکثر نویسندگان و شعرا روز حضور خودشان را در صفحه ی شخصیشان به اشتراک گذاشته بودند؛ از کتاب هایی که امسال به نمایشگاه می رسید خبر داده بودند و آدرس غرفه و راهروی مربوطه را در اختیار مخاطبینشان گذاشته بودند. اگر دوست دارید از روز حضور نویسنده ، شاعر و یا ناشر مورد نظرتان خبر داشته باشید قبل از برنامه ریزی برای حرکت ، صفحه ی شخصی شان را پیگیر باشید.

سبک بار باشید:

استراحتگاه های نمایشگاه معمولا محدود و شلوغ اند. خیلی ها مستقیما از ترمینال و فرودگاه خودشان را به نمایشگاه رسانده اند و علاوه بر کتاب های خریداری شده ، ساک و کوله پشتی های سنگینی به همراه دارند. هرچند گاری های دستی برای کمک به این دسته آدم ها تدارک دیده شده اند و حتی اداره ی پست زحمت انتقال کتاب ها به شهر مربوطه را متقبل شده اما، هرچقدر سبک بارتر به نمایشگاه آمده باشید به نفع خودتان است. مطمئنا بعد از خرید نهایی، باری از کتاب برای خودتان دست و پا کرده اید. پس، هرکس سبک بار تر، آسوده تر و راحت تر... :)

نیاز به تفکیک مناسب تر:

قیمت کتاب های امسال، به نسبت خوب و مناسب بود. اکثر کتاب های پرفروش در نمایشگاه حضور داشتند. تفکیک سالن ها با دقت بیشتری انجام شده بود، اما هنوز در سالن عمومی نیاز به تفکیک بیشتری بود. شاید بهتر بود حتی در این سالن هم تفکیکی بین کتاب های موضوعی و ناشران نزدیک به هم انجام می شد تا مردم راحت تر کتاب های مورد نظرشان را پیدا کنند.

عجله کار شیطونه:

بعضی از کتاب ها در اکثر غرفه ها به چشم می خورند، کتاب های نویسندگان مطرح مثل شازده کوچولوی دوسنت اگزوپری، سینوهه ی میکا والتاری، عقایدِ یک دلقک از هانریش بُل، من پیش از تو و کتاب مکملش از جوجو مویس و ... .

انتخاب مترجم و ناشر این دسته کتاب های پرفروش با انتشارات مختلف، بحثی سلیقه ای و دلخواهی ست. پس در انتخابشان عجله نکنید. سعی کنید همه ی غرفه ها را رصد کنید، چند برگ از کتاب را ورق بزنید ، با نثر مترجم مانوس شوید و بعد انتخاب کنید.

ببینید، کیف کنید، خاطره بسازید:

مطمئنا با رعایت همین چند نکته ی ساده ساعت های خوبی را در نمایشگاه خواهید داشت.

فضاسازی بعضی از غرفه ها به طرز ملموسی شما را برای خرید وسوسه می کنند. بعضی چهره های آشنا از نویسنده و خبرنگار و راوی و هنرمند ، غافلگیرانه جلویتان سبز می شوند و به وجد می آورندتان. اطلاعات خوب بعضی ناشرها یا حتی بازدیدکنندگانی که تجربه ای از خوانش کتاب دارند محرک خوبی برای خرید یک کتاب هستند.

تنوع زیاد کتاب ها اشتهایتان را برای خرید بالا می برند و گذشته از همه ی این ها امضای هر کتاب با خط نویسنده ی محبوبتان آن روز را برای شما خاطره ای زیبا خواهد کرد.

افسوس نخوریم!

شاید بیشترین چیزی که در بین گشت و گذار در غرفه ها در ذهن هرکس تکرار می شود همین باشد که: هنوز چقدر کتاب ورق نزده و چقدر حرف ناخوانده اطراف ما هست که اِی کاش عمرمان به تک تک کلمه  هایشان قد می داد...

 

 

 

 


 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۰:۴۶
سلام
 
🔸🔶 خب, من  امسال به نمایشگاه کتاب رفتم, و تصمیم گرفتم این بار مثل دفعات قبل نباشم و در یافته هایی که در اختیار دیگران قرار می دهم فقط به ذکر اسم کتابها بسنده نکنم و درباره خود نمایشگاه هم حرف بزنم.
 
یکم) نمایشگاه کتاب, "چی" هست و "چی" نیست؟
 
الف. نمایشگاه کتاب, یک محیط فرهنگی نیست.پس فکر نکنید چون در یک محیط فرهنگی هستید همه چیز باید طبق شاخصه های یک محیط فرهنگی باشد. اتفاقا خوراکی های غیرفرهنگی و قیافه های غیرفرهنگی و رفتارهای غیرفرهنگی و آدم های غیرفرهنگی در این مکان بیشتر از نوع فرهنگی آن یافت می شود. البته این گزاره در نمایشگاه کتاب درباره حوزه چاپ و نشر کتاب نیز صادق است.
 
ب. نمایشگاه کتاب, یک محیط عمومی هست. پس لطفا احساس کنید در یک محیط عمومی حضور دارید. لباس مناسب یک محیط عمومی بپوشید. مختص شاخصه های یک محیط عمومی رانندگی کنید. طبق شاخصه های یک محیط عمومی با تلفن صحبت کنید. فحش ندهید. و بلکه هل هم ندهید. و لطفا حتی اگر به دلیلی غیر از نمایشگاه کتاب هم در این مکان حضور دارید, لااقل تظاهر کنید در نمایشگاه کتاب هستید.
 
ج. نمایشگاه کتاب, یک محیط تفریحی نیست. پس لطفا برای هایدا و آیس پک به شعبه های دیگر این مغازه ها در سطح تهران مراجعه کرده و برای selfie ها location بهتری انتخاب/امتحان کنید.
 
د. نمایشگاه کتاب, یک بازار هست. البته یک بازار تک منظوره. پس همانطور که وقتی قصد خرید ساعت مچی دارید قطعا به بادار مسگرها مراجعه نمی فرمایید, در صورت عدم نیاز به کتاب, در نمایشگاه کتاب وقت تلف نکنید. صادقانه عرض می کنم - و خورشید و ماه شاهدند - که در نمایشگاه کتاب, فقط می توان کتاب خرید.
 
دوم) چه کسانی به نمایشگاه کتاب نروند؟
واقعا نیاز نیست در این کارناوال شرکت کنید. اطلاع از کتابهای جدید یا خرید یک جلد کتاب از میان بیش از صد غرفه, کمتر از دو هفته بعد از نمایشگاه - آن هم در شرایطی بسیار آسان تر- امکان پذیر است.
 
سوم) چه کسانی به نمایشگاه کتاب بروند؟
 
پنج گروه؛ آنها که قصد خرید کتاب به تعداد زیاد یا احیانا عمده دارند؛ آنها که به علت خرید تعداد زیادی کتاب, به تخفیف نیاز دارند؛ آنها که به کتابفروشی و کتابخانه خوب دسترسی ندارند و برای تهیه کتابها از انتشارات های مختلف, هزینه پستی زیادی پرداخت می کنند؛ آنها که به کتاب های چاپ خارج از کشور نیاز دارند؛ و آنها که کتاب های درسی و آموزشی را در نمایشگاه با تخفیف خریداری می کنند.
همین! اگر جزو پنج گروه بالا نیستید وقت تلف نکنید! کتاب خریدن از کتابفروشی های شهر, به مراتب بهتر و درست تر و دوست داشتنی تر است.
و اگر جزوشان اید, خوش بگذرد! :)
.
.
.
۸ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۲

هییت مجازی کتاب.نمایشگاه کتاب

سلام 

منتظر پاسخ شما هستیم.پاسخ همه شما عزیزانی که همچنان به اینجا سر می زنید برای ما مهم خواهد بود.

هر پاسخ شما نشان دهنده زنده بودن هییت مجازی کتاب خواهد بود.

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۰

ارسالی ...وبلاگ بخاری

روزی روزگاری در شهری دور، یک بخاری زندگی می کرد. روزی بخاری تصمیم گرفت به نمایشگاه کتاب برود و کتاب بخرد تا برای مدّتی که از کتابخانه های خوب، دور است آذوقه کتاب داشته باشد و از گرسنگی نمیرد. پس بدین ترتیب کوله اش را برداشت و یک بطری آب معدنی برداشت و بن کتاب و کارتهای بانکی اش را برداشت و به تهران رفت. بخاری به نمایشگاه رسید و تعداد تنها سی عدد کتاب و چند تا پیکسل را خرید دویست و چهل و پنج هزار تومان پول رایج مملکت؛ و تمام کارت های بانکی اش که مربوط به پس انداز های قسمت های مختلف زندگی یک عدد دانشچوی بدبخت بودند از بین رفت و بدین ترتیب بخاری با خوردن اب معدنی تا آخرعمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند؟؟!!!! (شی شده؟؟) البته لازم به ذکر است بخاری اصلن و ابدن لیست کتاب های پیشنهادی اش را از جیبش در نیاورد و هی به آمریکا، آل سعود، تحریم ها و اسراییل فحش داد و آخرش هم نفهمید بالاخره مسئول رسیدگی به قیمت کتاب در این کشور چه کسی است. و البته ی البته بخاری محض گل روی بچه های هیات مجازی کتاب، وقتی به شهر دورش برگشت کتاب­هایش را بر اساس الکی تقسیم کرد و لیست آنها را نوشت که در ادامه ملاحظه می فرمایید؛ باشد که رستگار شویم.

۲۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۳۳

معرفی توسط وبلاگ...عطش

.

.

.

هلال ابن نافع گفت:

من ایستاده بودم با اصحابِ عمرسعد، که مردی فریاد زد

«ایّها الامیر! مژده که اینک شمر حسین را می کشد.»

من میانِ دو صف آمدم و جان دادنِ او را دیدم: به خدا قسم،

هیچ کشته ی به خون آغشته را نیکوتر و درخشنده روی تر از وی ندیدم ...

تابِ رخسار و زیباییِ هیئتِ او اندیشه ی قتلِ وی را از یادِ من ببرد.

شربتی آب می خواست. شنیدم مردی گفت:"

 آب نخواهی نوشید تا به جهنم بروی و از آبِ آنجا بنوشی."

حسین را شنیدم گفت:"من نزد جدّ خویش روم و از آب غیر آسِن بنوشم

و از آن چه شما با من کردید بدو شکایت کنم."

همه خشمگین شدند _ که گویی خداوند در دلِ آن ها رحمت نیافریده بود.

من گفتم:"به خدا قسم، دیگر در هیچ کار با شما شریک نشوم."

.

شمر سرِ حسین را جدا کرد و به خولی سپرد.

سنان نیزه بر پشتِ حسین زد که از سینه ی بی کینه اش سر زد.

چون نیزه را بیرون کشید، روحِ حسین به اعلی علّیّین رسید.

.

گردی سخت سیاه و تاریک برخاست و بادی سرخ وزید که هیچ چیز پیدا نبود

آسمان سرخ گردید و آفتاب بگرفت _ چنان که ستارگان در روز دیده شدند.

هیچ سنگی را برنداشتند، مگر زیرِ آن خونِ سرخِ تازه بود.

مردم پنداشتند عذاب فرود آمد.

کسی در لشکر آمد و فریاد میزد. او را از فریاد منع کردند.

گفت:"چگونه فریاد نزنم و حال آنکه می بینم رسولِ خدا را ایستاده،

نگاه به زمین می کند و جنگِ شما را می نگرد. و من می ترسم 

بر اهلِ زمین نفرین کند و من با آنها هلاک شوم."

آنها با یکدیگر گفتند "دیوانه است"

او جبرئیل بود.

.

و جمعه بود، دهمِ محرّمِ سالِ شصت ویکم، مابینِ نمازِ ظهر و عصر.

و حسین پنجاه و هشت سال داشت.

.

.

.

.

"کتابِ آه"

بازخوانی مقتل حسین ابن علی علیهما السّلام

این کتاب "بازخوانده"ی ترجمه ی فارسی نَفَسُ المَهموم است،

شامل وقایعِ پس از بیعت مردم با یزیدابن معاویه تا بازگشتنِ خاندانِ 

حضرتِ حسین ابن علی _ بی او _ به مدینه. 

انتشارات جام طهور/ویرایش یاسین حجازی

 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۸:۰۰

جبهه کتاب...

 ...همزمان با شروع ماه محرم اقدام به برگزاری نمایشگاه کتاب های عاشورایی تحت عنوان بوی سییب با 20 درصد تخفیف کرده است.

دوستان می توانند نسبت به خرید و سفارش پستی کتاب اقدام کنند. اسامی کتب عرضه شده در لینک زیر موجود می باشد: :

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۸:۴۳

معرفی کتاب...وبلاگ بخاری

سلام.

قرار شد کتاب هایی که از نمایشگاه خریدم رو براتون معرفی کنم. ذیل اون ها هم کتاب های دیگه ای رو نام ببرم که اگر دوست داشتید تهیه کنید. سعی می کنم فایل عکس روی جلدشون رو هم بفرستم برای اون دسته از دوستانی که به این نکته اهمیت می دن. (فعلا به علت منفجر شدن لپتاپ، امکانش نیست.) درباره اون نویسنده ها و کتاب هایی هم که اطلاعاتی دارم حتما می نویسم. ضمن اینکه برای راحتتر شدن کار شما و البته بنا به عادت خودم که کتاب ها رو از روی نویسنده هاشون می خرم بعضی هاشون رو هم به همین روش معرفی می کنم. ببخشید که خسته کننده وطولانیه. بفرمایید کتاب!

 

۲۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۵۶
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۵۸

 وبلاگ آتش سودا :

سلام
چند تا کتاب هست که تازه منتشر شده..
خواستم معرفی کنم تا بچه ها از نمایشگاه بخرن....

1. کتاب: رقعه. از اشعار سیدحمیدرضا برقعی
http://mehrnews.com/detail/News/2279604

2. کتاب: رودخوانی. محمد مهدی سیار
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930206000264

3. کتاب: سید موسی صدر؛ هفت روایت خصوصی. حبیبه جعفریان
http://mehrnews.com/detail/News/2280983

پیشنهاد شما برای خرید کتاب خوب از نمایشگاه کتاب تهران چیه؟

لطفا مشارکت کنید در ارائه پیشنهاد....