معرفی آراد...خانم فاطمه عارف نژاد
مفتون و فیروزه
ناشر : کتاب نیستان
سال چاپ : ۱۳۹۳
تعداد صفحات : ۱۱۰۶
معرفی آراد...خانم فاطمه عارف نژاد
مفتون و فیروزه
معرفی آراد .....خانم فاطمه رستگار مقدم
معرفی آراد...خانم صدیقه بابابی
رهبر انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها گفتند: کتاب خاطرات سفیر را توصیه کنید که خانمهایتان بخوانند.
ناشر : سوره مهر
نویسنده : نیلوفر شادمهر
تعداد صفحات نسخه چاپی : 200
سال نشر : 1395
معرفی آزاد....اندیشه
.
متنی از کتاب:
- بهتر نیست چند ماه به ژنو بروید تا زودتر،تعدادی از معادلات خود رابه نتیجه برسانید؟
ارسال مطلب توسط وبلاگ...این روزها
همه ی آدم هایی که در نمایشگاه کتاب تهران می بینید، حتما برای حضورشان توجیه محکمه پسندی دارند: ملاقات با نویسنده یا شخص مورد علاقه شان، استفاده از تخفیف های کتاب، خرید کتاب های دانشگاهی و کنکوری و... ، وگرنه با این گرمای کلافه کننده، مسیر طولانی و وسایل حمل و نقل محدود، خیلی ها عطایش را به لقایش می بخشند!
اقدامات شکمی!
حتما حتما قبل از آماده شدن برای حرکت به سمت نمایشگاه، کمی خوراکی و یک بطری آب به همراه خودتان داشته باشید. طولانی بودن مسافت،گرمای هوا، گشت و گذار طولانی بین غرفه ها، احتمالا شما را تشنه یا گرسنه خواهد کرد.
متاسفانه به خاطر محدودیت آب و مواد غذایی، قیمت ها بالا و کلافه کننده اند. با این اقدام کوچک هزینه ای را که صرف خوراکی و آب معدنی می کنید، جایگزین هزینه خرید چهار جلد کتاب خواهید کرد. نبود آب سرد کن و وجود فست فودهای نه چندان دلچسب، شاید نشاط کافی برای استفاده از نمایشگاه را از شما سلب کند.
ساعت حرکت:
بهترین ساعت ممکن برای حرکت به نمایشگاه را انتخاب کنید. هرچه زمان بیشتری به نمایشگاه اختصاص دهید از غرفه ها، سالن ها، و راهروهای بیشتری بازدید خواهید کرد و دست آخر افسوس نمی خورید که کاش زمان بیشتری برای بازدید باقی غرفه ها داشتید...
توانا بود هرکه دانا بود:
بزرگ ترین کمکی که به خودتان می کنید اطلاع از انتشارات و غرفه های مورد نظرتان است. سعی کنید قبل از رفتن به نمایشگاه نام کتاب های مورد نظر، انتشارات و غرفه های مربوطه را پیدا کنید. سیستم اطلاعات نمایشگاه کتاب به دلیل ازدیاد جمعیت، ناآشنایی متصدیان و ... باعث اتلاف زمان شما خواهد بود. اکثر بازدیدکنندگان در نمایشگاه به دلیل همین بی اطلاعی سرگردان اند. سوال پرسیدن بیش از اندازه ی بازدید کنندگان از غرفه ها گاهی باعث دلخوری ناشران و ناکامی سوال کننده خواهد بود.
از فضای مجازی کمک بگیرید:
اینستاگرام یک بانک اطلاعاتی قوی برای اخبار نمایشگاه کتاب امسال بود.
اکثر نویسندگان و شعرا روز حضور خودشان را در صفحه ی شخصیشان به اشتراک گذاشته بودند؛ از کتاب هایی که امسال به نمایشگاه می رسید خبر داده بودند و آدرس غرفه و راهروی مربوطه را در اختیار مخاطبینشان گذاشته بودند. اگر دوست دارید از روز حضور نویسنده ، شاعر و یا ناشر مورد نظرتان خبر داشته باشید قبل از برنامه ریزی برای حرکت ، صفحه ی شخصی شان را پیگیر باشید.
سبک بار باشید:
استراحتگاه های نمایشگاه معمولا محدود و شلوغ اند. خیلی ها مستقیما از ترمینال و فرودگاه خودشان را به نمایشگاه رسانده اند و علاوه بر کتاب های خریداری شده ، ساک و کوله پشتی های سنگینی به همراه دارند. هرچند گاری های دستی برای کمک به این دسته آدم ها تدارک دیده شده اند و حتی اداره ی پست زحمت انتقال کتاب ها به شهر مربوطه را متقبل شده اما، هرچقدر سبک بارتر به نمایشگاه آمده باشید به نفع خودتان است. مطمئنا بعد از خرید نهایی، باری از کتاب برای خودتان دست و پا کرده اید. پس، هرکس سبک بار تر، آسوده تر و راحت تر... :)
نیاز به تفکیک مناسب تر:
قیمت کتاب های امسال، به نسبت خوب و مناسب بود. اکثر کتاب های پرفروش در نمایشگاه حضور داشتند. تفکیک سالن ها با دقت بیشتری انجام شده بود، اما هنوز در سالن عمومی نیاز به تفکیک بیشتری بود. شاید بهتر بود حتی در این سالن هم تفکیکی بین کتاب های موضوعی و ناشران نزدیک به هم انجام می شد تا مردم راحت تر کتاب های مورد نظرشان را پیدا کنند.
عجله کار شیطونه:
بعضی از کتاب ها در اکثر غرفه ها به چشم می خورند، کتاب های نویسندگان مطرح مثل شازده کوچولوی دوسنت اگزوپری، سینوهه ی میکا والتاری، عقایدِ یک دلقک از هانریش بُل، من پیش از تو و کتاب مکملش از جوجو مویس و ... .
انتخاب مترجم و ناشر این دسته کتاب های پرفروش با انتشارات مختلف، بحثی سلیقه ای و دلخواهی ست. پس در انتخابشان عجله نکنید. سعی کنید همه ی غرفه ها را رصد کنید، چند برگ از کتاب را ورق بزنید ، با نثر مترجم مانوس شوید و بعد انتخاب کنید.
ببینید، کیف کنید، خاطره بسازید:
مطمئنا با رعایت همین چند نکته ی ساده ساعت های خوبی را در نمایشگاه خواهید داشت.
فضاسازی بعضی از غرفه ها به طرز ملموسی شما را برای خرید وسوسه می کنند. بعضی چهره های آشنا از نویسنده و خبرنگار و راوی و هنرمند ، غافلگیرانه جلویتان سبز می شوند و به وجد می آورندتان. اطلاعات خوب بعضی ناشرها یا حتی بازدیدکنندگانی که تجربه ای از خوانش کتاب دارند محرک خوبی برای خرید یک کتاب هستند.
تنوع زیاد کتاب ها اشتهایتان را برای خرید بالا می برند و گذشته از همه ی این ها امضای هر کتاب با خط نویسنده ی محبوبتان آن روز را برای شما خاطره ای زیبا خواهد کرد.
افسوس نخوریم!
شاید بیشترین چیزی که در بین گشت و گذار در غرفه ها در ذهن هرکس تکرار می شود همین باشد که: هنوز چقدر کتاب ورق نزده و چقدر حرف ناخوانده اطراف ما هست که اِی کاش عمرمان به تک تک کلمه هایشان قد می داد...
گزارشی منتشر نشده از نمایشگاه کتاب ...اردیبهشت 95
روزی روزگاری در شهری دور، یک بخاری زندگی می کرد. روزی بخاری تصمیم گرفت به نمایشگاه کتاب برود و کتاب بخرد تا برای مدّتی که از کتابخانه های خوب، دور است آذوقه کتاب داشته باشد و از گرسنگی نمیرد. پس بدین ترتیب کوله اش را برداشت و یک بطری آب معدنی برداشت و بن کتاب و کارتهای بانکی اش را برداشت و به تهران رفت. بخاری به نمایشگاه رسید و تعداد تنها سی عدد کتاب و چند تا پیکسل را خرید دویست و چهل و پنج هزار تومان پول رایج مملکت؛ و تمام کارت های بانکی اش که مربوط به پس انداز های قسمت های مختلف زندگی یک عدد دانشچوی بدبخت بودند از بین رفت و بدین ترتیب بخاری با خوردن اب معدنی تا آخرعمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند؟؟!!!! (شی شده؟؟) البته لازم به ذکر است بخاری اصلن و ابدن لیست کتاب های پیشنهادی اش را از جیبش در نیاورد و هی به آمریکا، آل سعود، تحریم ها و اسراییل فحش داد و آخرش هم نفهمید بالاخره مسئول رسیدگی به قیمت کتاب در این کشور چه کسی است. و البته ی البته بخاری محض گل روی بچه های هیات مجازی کتاب، وقتی به شهر دورش برگشت کتابهایش را بر اساس الکی تقسیم کرد و لیست آنها را نوشت که در ادامه ملاحظه می فرمایید؛ باشد که رستگار شویم.
گرازشی از نمایشگاه کتاب ... وبلاگ خداباران
بسم الله الرحمن الرحیم
نون و القلم و ما یسطرون
شنبه 19 اردیبهشت 1394
بازدیدی یک روزه از نمایشگاهی بزرگ که کفش های کتانی و اعصابی پولادین می خواهد در ساعات شلوغ.
از شریعتی تا مصلی را با مترو طی کردم . بهترین گزینه ی وسیله نقلیه همین قطار زیرزمینی است ، در آن ترافیک طاقت فرسای تهران. مترو خلوت بود اما به محض پیاده شدن از مترو جماعتی را دیدم که به سمت نمایشگاه هجوم می برند. از کجای زیر زمین سر آورده بودند، نمی دانم! . مثلا شنبه اول هفته آمده بودم که به خیال خودم مردم کتاب نمی خوانند امروز.
ورودی مصلی ساعت 10:30 ( ساعات فعالیت 10 صبح تا 8 شب).
سپردن وسایل اضافی به امانات ( کولم را از زیر بار کیف سنگین خلاص کردم).
هنوز خلوت است. وارد که می شوی همه آن چنان به سمت غرفه های کتاب می دوند انگار تمام عمر منتظر بودند نمایشگاهی باز شود و کتاب بخوراند به آدم ها.
اما ...