معرفی کتاب وبلاگ سابق...این روزها
.
.
نام اسب "عقاب" است.
ارثیه ای ست از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که نسل به نسل از امیر المومنین (علیه اسلام) به پسرانش و بعد به علی اکبر (علیه السلام) رسیده است.
روایت های کتاب، همگی از زبان همین اسب خطاب به لیلا – مادر صاحبش- نوشته شده اند.
عقاب، در ده مجلس، حوادث زندگی جوان کربلا از کودکی تا شهادت را کنار هم چیده است و آن ها را برای مادری روایت می کند که در کربلا حضور نداشته و شاهد پژمرده شدن فرزندش نبوده است.
کتاب 80 صفحه ای "پدر،عشق و پسر" به قلم سید مهدی شجاعی به رشته تحریر درآمده و انتشارات نیستان آن را منتشر کرده است.
استفاده از منابع تاریخی محکمی که در انتهای کتاب ذکر شده اند، گواهی بر مستند بودن این کتاب است.
لحن ساده و گیرای این کتاب، به درک هرچه بیشتر محتوای آن کمک کرده است.
بخش هایی از این کتاب:
«چه خوب شد که نبودی لیلا! گاهی احساس میکنم که رابطه حسین (ع) با علی اکبر (ع) فقط رابطه یک پدر و پسر نیست. میمانم که کدامیک از این دو مرادند و کدامیک مرید؟ مراد حسین (ع) است یا علی اکبر (ع)؟ اگر مراد حسین (ع) است که هست، پس این نگاه مریدانه او به قامت علی اکبر (ع)، به راه رفتن او، به کردار او و حتی لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب علی اکبر (ع) است پس این بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین (ع) چگونه است؟
و... اما حسین (ع)، نزدیکترین، محبوبترین و دوست داشتنیترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوب ترهایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند.»
پ.ن: