هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۱۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتابخانه» ثبت شده است

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

 

Image result for ‫کتاب ملت عشق‬‎

 

من از دسته آدم هایی هستم که وقتی کتابی زیاد در شبکه های اجتماعی تبلیغ می شود بلافاصله شک می کنم که کتابی که اینقدر همه پسند است لابد یا خیلی دم دستی است یا محتوای آنچنانی ندارد. 

همین وسواسم در انتخاب کتاب باعث شد "ملت عشق" را با یکی دوسال تاخیر، بعد از خوابیدن شور و غوغای فضای مجازی بخوانم.

اعتراف می کنم که این بار اشتباه حدس زده بودم و برخلاف تصورم کتاب فوق العاده ای را دست گرفته بودم.

کتابی که با خواندن هر فصل و بخش آن نشاط تازه تری پیدا می کردم و مثل یک بچه مرشد، قواعد چهل گانه ی شمس و مولانا را می خواندم و نوت برداری می کردم.

برداشت ها و تبلیغاتی که از این کتاب دیدم بیشتر حول محور قواعد چهل گانه بودند، طوری که همیشه ثصور می کردم با کتابی عاشقانه و نثری سنگین طرف هستم، اما برعکس، این قواعد گلچینی از کتاب اند و در این اثر 570 صفحه ای می توانیم دنبال روایت هایی از شمس، مولانا، و مریدان و حتی دشمنان آن ها در سال های 640 قمری در قونیه و روایت هایی از اللا در سال 2008 در بوستون باشیم. تلاقی زمان گذشته و معاصر از دیگر جاذبه های این کتاب عرفانی پرکشش به حساب می آید.

 

بخشی از این کتاب:

عشق خدا به دریا می ماند، هر انسانی به قدر ذاتش از آن آب بر می دارد. این که هرکسی چقدر آب برمی دارد به گنجایش ظرفش بستگی دارد. یکی ظرفش خمره است، یکی دلو،یکی کوزه، دیگری پیاله...

 

شناسنامه ی کتاب:

نام کتاب: ملت عشق

نویسنده: الیف شافاک

مترجم: ارسلان فصیحی

انتشارات: نشر ققنوس

تعداد صفحات: 570 صفحه

قیمت پشت جلد: 33000 تومان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

 

Related image

 

کتاب "از حال بد به حال خوب" را یکی از دوستان روانشناسم به من معرفی کرد. هرچند قیمت نسبتا بالای کتاب من را از خرید منصرف کرد اما با کمی جست و جو، دست دوم آن را پیدا کردم و شروع به خواندنش کردم!

به نظرم همه ی آدم هایی که احساس تنبلی، خشم، اضطراب ، ترس یا افسردگی دارند بهتر است سری به این کتاب بزنند. تازه وقتی دو فصل از آن را خواندم فهمیدم چقدر فکرهای غیرمنطقی و قالبی دست و پایم را برای انجام خیلی از کارهای مورد علاقه ام بسته بود و خرافات و اضطراب های بی مورد مانعم شده بودند.

از خوبی های این کتاب تمرین هایی ست که در انتهای فصل به شما می دهد و وادارتان می کد تا خودتان را به چالش بکشید و ببینید چقدر درگیر خطاهای شناختی هستید.

خواندن این کتاب را همزمان با "ملت عشق" شروع کردم و وقتی هردو را با هم به پایان رساندم شور و انگیزه ی بالایی برای ادامه ی فعالیت هایم پیدا کرده بودم.

حتی جدول خطاهای شناختی را روی کاغذی یادداشت کردم و به کمد اتاق زدم تا هروقت از کنارش رد می شوم آن را با خودم مرور کنم.

کتاب در 27 فصل تالیف شده است و بخش هایی چون شناخت روحیه،احساس خوب، احساس اطمینان، ایجاد روابط بهتر و دارو درمانی را به خود اختصاص داده است.

 

بخشی از این کتاب:

تفاوت میان افسردگی و اندوه سالم چیست؟ وقتی یکی از دوستان شما فوت می کند و یا زمانی که به یکی از هدف های مهم زندگی خود نمی رسید، اندوه امری طبیعی است. این احساسات بخشی از زندگی هستند. اندوه نشانه ی انسان بودن است، اما افسردگی با اندوه طبیعی به لحاظ مختلف متفاوت است.

 

شناسنامه ی کتاب:

نام کتاب: از حال بد به حال خوب

نویسنده: دیوید برنز

مترجم: مهدی قراچه داغی

ناشر: نشر آسیم

تعداد صفحات: 640

قیمت پشت جلد: 50000 تومان (دست دوم: بیست هزار تومان :) )

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

 

Image result for ‫مردی به نام اوه‬‎

 

خوبیِ دوستِ کتاب باز داشتن به  معرفی همین رمان های ناب و بامزه است. "مردی به نام اُوه" که شاید موقع خرید کتاب نوشته ی تبلیغی پشت آن از خرید منصرفتان کند*، رمانی جنجالی و چالش برانگیز از زندگی پیرمرد 59 ساله ای خرافاتی است که زنش را از دست داده و دائم در تلاش است تا بلایی سر خود بیاورد تا به دیدار زنش برود.

حوادث این کتاب از زمان آشنایی اُوه با همسایه ی ایرانی جدیدش "پروانه" به زیبایی خود نزدیک می شوند. جذابیت دیگر این رمان تفاوت نسلی اُوه با جهان مدرن و مدرنیته است. تصور کنید پیرمردی که تا دیروز از کامپیوترهای قدیمی استفاده می کرده سعی می کند استفاده از لبتاپ و گوشی های لمسی را یاد بگیرد و حتی موقع خرید از فروشنده می پرسد: "صفحه کلیدش از کجاش در میاد؟"

"فردریک بکمن" نویسنده ی سوئدی این کتاب آن قدر در کارش موفق بوده که اثرش به سی زبان دنیا ترجمه شده و جزو پرفروش ترین های آمازون در سال 2016 بوده است.

فیلم مردی به نام اُوه نیز که از روی همین کتاب ساخته شده است، در سال 2017 یکی از رقبای سینمایی "فیلم فروشنده ی اصغر فرهادی" بوده و تماشاکنندگان زیادی را به سینماهای دنیا دعوت کرده است.

 

*نوشته ی روی جلد:کسی که از این رمان خوشش نیاید بهتر است هیچ کتابی نخواند.

 

بخشی از این کتاب:

چراغ سبز شد. هیچ اتومبیلی از جایش تکان نخورد. اُوه بوق زد. کسی جلو نرفت. اُوه سرش را به نشان نفی تکان داد. حتما آن جلو یک زن پشت فرمان بود یا کارگرها مشغول کار بودند یا تقصی یک آئودی بود. سی ثانیه که گذشت، بدون اینکه کسی از جایش تکان بخورد، اُوه دنده را خلاص کرد، در را باز کرد و همان طور که موتور را روشن گذاشته بود، از ساب پیاده شد. توی خیابان ایستاد و با دست های مشت شده به کمر، ترافیک سنگین را تماشا کرد. یک جورهایی مثل سوپر من شده بود که توی ترافیک سنگین گیر کرده. راننده ی مرسدس بوق زد. اُوه با خود گفت: "بی شعور". همان موقع اتومبیل ها راه افتادند. اتومبیل هایی که جلوی اُوه بودند رفتند. یک فولکس واگن که پشت ساب بود بوق زد. راننده با بی صبری دستش را سمت اُوه تکان داد. اُوه با دلخوری بهش زل زد. سپس با خونسردی سوار ساب شد و در را بست. با صدای بلند رو به آیینه ی عقب گفت: "جالبه، مردم چقدر عجله دارن." و راه افتاد.

 

شناسنامه کتاب:

نام کتاب: مردی به نام اُوه

نویسنده: فردریک بکمن

مترجم: فرناز تیمورازف

انتشارات: نشر نون

تعداد صفحات:390

قیمت پشت جلد:19000 تومان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

 

Image result for ‫کتاب کاشوب‬‎

 

تصمیم داشتم تا آخر محرم این کتاب را تمام کنم و معرفی اش را اینجا بگذارم؛ اما وقتی شروع به خواندن کردم، دلم نیامد داستان ها را پشت سر هم بخوانم. روایت ها، انقدر ساده و روشن بودند که با خودم قرار گذاشتم هرشب یکی را بخوانم تا قبل از رفتن به هیئت آمادگی نسبی داشته باشم.

قلمِ بیست و سه راوی این اثر آنقدر گیرا بود که بعد از تمام شدن هر روایت کتاب را می بستم و صحنه ها را پیش چشمم مجسم می کردم و از آه لبریز می شدم. 

"بیست و سه روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم" توضیحی بود که روی جلد اصلی کتاب آمده بود و هرکدام از نویسندگان ، روایت ها و تجربه های خود، از روضه ها و مجالس حسینی را در این اثر به تحریر درآورده بودند.

نام نویسندگان شهیری چون: نفیسه مرشد زاده، احسان رضایی،محسن حسام مظاهری و یاسر مالی یکی از دلایل مهم من برای انتخاب این کتاب عاشورایی بود.

کآشوب در 245 صفحه به دبیری نفیسه مرشد زاده گردآوری شده و نشر اطراف انتشار این اثر را عهده دار بوده است.

 

بخشی از این کتاب:

...شب قبل از محرم گشتم آن پرچم سیاه "یا اباعبدلله" کوچکی را که مرضیه برایم فرستاده بود از چمدان ته کمد کشیدم بیرون. تا شب اول محرم نیاید آدم یادش نمی آید دلش چقدر مرده است. حتی اگر به خاطر کارها مدام در رفت و آمد باشی و یک خط از حرف های سخنران یا شور روضه را نفهمی باز هم اسم امام حسین همه ی معادلات را به هم می زند. درست و غلط و معیارها را می زند به هم. هر محرم آدم سرش را می آورد بالا می بیند هزار سوالش به جواب رسیده از صدقه سر همین پرچم ها و کتیبه ها.

 

شناسنامه کتاب:
نام کتاب: کآشوب
دبیر مجموعه: نفیسه مرشدزاده
انتشارات : اطراف
تعداد صفحات : 245
قیمت پشت جلد:18500 تومان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۷ ، ۰۶:۰۰

معرفی توسط وبلاگ...خدا باران






موضوع کتاب چنین است که چرا بعضی از مردم هم چون تافته ای جدا بافته اند که بیش از دیگران موفق می شوند.
نویسنده در این کتاب زندگی غذا های تجارت ، نابغه های علمی ، ستارگان ورزش و م موسیقیدانان را بررسی می کند و نشان می دهد که آن ها چه وجه اشتراکی دارند که موفق شده اند .
بر خلاف کتاب هایی که در باب موفقیت نوشته شده است در این کتاب روش های موفقیت ( هدف داشتن ، برنامه ریزی، و ...) بیان نشده است بلکه روابط بین سال تولد ، خانواده ، شرایط زندگی و شرایط را داده در طی زندگی، با دستیابی به موفقیت بیان شده است .
خواندن این کتاب دیدگاه جدیدی از تافته های جدابافته به خواننده می دهد.
کوتاه از کتاب :  !!!!
( نمی توانم جمله ای از کتاب را به صورت خاص جدا کنم، چون کتاب بسیار به هم پیوسته‌ است و با یک پاراگراف کوتاه نمی توان خواننده را جذب کرد اما پیشنهاد می کنم بخوانید و جذبش شوید)


شناسنامه کتاب:
نام کتاب: تافته های جدا بافته
نویسنده : ملکوم گلادول
مترجم : میترا معتضد
انتشارات : البرز
تعداد صفحات : ۳۳۵
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۷ ، ۱۱:۴۹

معرفی توسط وبلاگ...این روزها



Image result for ‫دختری در قطار‬‎


خیال پردازی درمورد آدم ها و مکان هایی که تقریبا هرروز از کنارشون عبور می کنیم کار جذابیه.

شاید هرروز صبح توی تاکسی، اتوبوس یا هرجایی با چهره هایی برخورد داشته باشیم و بدون اینکه بشناسیمشون باهاشون تخیل بافته باشیم و در موردشون حدس هایی زده باشیم.

جذابیت کتاب "دختری در قطار" هم دقیقا در همین تخیل و رویا پردازی بود!

"راشل واتسون" راوی اول این کتاب، هرروز سوار بر قطار از جلوی ساختمونی رد میشه و زوجی رو توی بالکن میبینه و این تصور همیشه باهاشه که اون ها چقدر آدم های خوشبختی هستند. اما خبر ناگهانی روزنامه ها در مورد گم شدن یکی از این زوج، راشل رو کنجکاو میکنه تا بیشتر در موردشون بدونه و ناخواسته وارد ماجراهای پلیسی و گره های داستان بشه.

راوی فصل های دیگه ی این کتاب "آنا" (همسر دوم شوهر سابق راشل) و "مگان" (شخصیت گم شده و مقتول) هستند.

شاید حجم کتاب و توضیحات اولیه ی راشل برای معرفی خودش و زندگی گذشته ش، کمی خسته کننده باشه اما غیرقابل پیش بینی بودن و گره های متعدد کتاب حتما تشویقتون میکنه که تا آخر با نویسنده همراه بشید.

این کتاب جزء پرفروش های بریتانیا بوده ،"پائولا هاوکینز" نویسنده و انتشارات "هیرمند" ناشر این اثر 336 صفحه ای هستند.

این رو هم اضافه کنم که فیلم The Girl on the Train سال 2016 در ایالات متحده اکران شده.


بخشی از این کتاب:

قطار امروز نمی ایستد و آهسته می گذرد. صدای تلق تلقِ چرخ هایش را روی اتصالش می شنوم و انگار لرزشش را حس میکنم. چهره ی مسافرها پیدا نیست و می دانم کسانی هستند که محل کارشان یوستن است و باید بروند آن جا هرروز پشت میز بنشینند؛ اما من می توانم رویا ببینم. رویای سفرهای بیش تر به جاهای غریب تر، رویای ماجراجویی در انتهای مسیر و فراتر از آن. توی سرم مدام برمی گردم به هولکام؛ عجیب است که هنوز هم با چنین احساسی و با چنین اشتیاقی صبح هایی مثل امروز یادش می افتم؛ ولی به هرحال یادش می افتم...


شناسنامه کتاب:

نویسنده: پائولا هاوکینز

مترجم: مهرآیین اخوت

سال چاپ: 2015

تعداد صفحات: 336 صفحه

ناشر: نشر هیرمند

قیمت چاپ شانزدهم: 22000 تومان


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۷ ، ۰۹:۰۸

معرفی آزاد...خانم باران تابنده 

 

 

دیگر دل و دماغ ادامه بحث برایم باقی نمانده بود ، از طرفی هم اگر ادامه نمی دادم واقعا فضا خیلی سنگین می شد. اما هر چه سعی کردم حرفی بزنم، نتوانستم. توی دلم از حسین گلایه داشتم که چرا فکر بچه ها را نمی کند؟  چرا همه اش توی خودش است؟ 

توی همین فکرها بودم که سارا با کاسه ای وارد اتاق شد، کاسه را جلوی حسین گذاشت و گفت : « بفرمایید ، چون خیلی انـار دوست دارید ، چندتایی مخصوص شما از ایران آوردیم. »

بوی مفرّحی به مشامم رسید، دقیق که شدم بوی گلاب بود، گلابی که دخترها روی انـار ریخته بودند تا حال پـدر را جا بیاورد، شکر خدا توی این اوضاع نا به سامان و قاراش میش هم حس دخترانگی شان را به خوبی حفظ کرده بودند و یادشان مانده بود که ظاهر کارهایی هم که می کنند باید شیک و دلربا باشد!

این حرکاتشان که حکایت از ریزه کاری های زنانه بود، خیلی برایم مهم و نشاط برانگیز بود . چون گاهی که آن سر نترسشان را میدیدم نگران میشدم نکند روحیه پسرانه پیدا کرده باشند.

حسین با لبخند کاسه انـار را جلوی صورتش گرفت و چشمانش را بست ، بوی گلاب را توی بینی اش کشید و سبکبال گفت : « بوی ایـران میده ، بوی آرامـش و امنیت ».
لحظه ای انگار در افکاری شیرین فرورفته باشد مکث کرد و با لبخندی پر از آرامش ادامه داد « هیچ نعمتی بالاتر از نیست. الحمدالله الآن با خیال راحت دورِ هم جمع شدن ، می گن ، می خندن، خب گاهی هم مشکلاتی دارن، اما در امانن !

دوباره مکث کرد. کاسه انار را زمین گذاشت و کمی بهش خیره شد . سرش را که بالا گرفت پرده ای از اشک روی چشم هایش را گرفته بود و در حالی که می خواست بغض فرو خفته اش را در صدایش بروز ندهد ، ادامه داد « اماآواره بیابونن. نه خواب درستی دارن و نه خوراکی ، چون که ندارن، هر روز توی کوچه های همین دمشق، صدای گریه  بچه هایی میاد که تازه یتیم شدن یا مادرشون رو مسلحین(تکفیریها) بهبردن .»


** قسمتی از کتاب خداحافظ سالار«خاطرات همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی»

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد...خانم باران تابنده

 

 

دستم را گرفت و با صدای لرزان پر از حزن و دل تنگی  در حالی که اشک هایم  را پاک می کرد گفت :« فرزانه ، دلـم رو لرزوندی ولی ایمـانمو نمی تونی بلرزونی !» 

تا این جمله را گفت تکانی خوردم ، با خودم گفتم :« چیکار داری میکنی فرزانه؟! تو که نمی خواستی از زن های نفرین شده روزگار باشی پس چرا حالا داری دل همسرتو می لرزونی؟» 

نگاهم را به نگاهش دوختم به آرامی دستم را از دستش کشیدم و گفتم : «حمید خیلی سخته، من بدون تو روزم شب نمیشه ولی نمی خوام یاریگر شیطان باشم ، تو رو به امام زمان (عج) میسپارم، دعا میکنم همه عاقبت بخیر بشیم». 

لبخند روی لبهایش نشست، لبخندی که مرهم دل زخمی ام بود، کاش می توانستم این لبخند را قاب کنم و به دیوار بزنم و تا همیشه نگاهش کنم تا ایمانم از سختی روزگار متزلزل نشود ، این حرفها هم حمید را آرام کرد و هم وجود متلاطم مرا به ساحل آرامش رساند ، گفت: « یادت رفته تو برای دعا کردی ؟» 

پرسیدم:« چطور ؟ روزهایی که پیش تو بودم همه قشنگ بوده ، کدوم روز منظورته؟!» 

گفت:« یادته سر بهت گفتم دعا کن برآورده بشه، من همونجا از خدا خواستم زودتر بشم و تو هم از خدا خواستی دعای من هر چی که هست مستجاب بشه ». 

شبیه کسی بودم که سوار ماشین زمان شده باشد و ذهنم به لحظات عقدمان پر کشید، 😧 روزی که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته بود ، خیلی دیر رسید ولی حالا خیلی زود میخواست برود. 

باید خوشحال می بودم یا ناراحت؟ 

برای نبودنش پیش خودم دعا کرده بودم یا برای جدایی و آسمانی شدنش ؟! 


🔸 برگی از کتاب «یادت باشد❤...» به روایت همسر شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۳۹

معرفی آراد .....خانم فاطمه رستگار مقدم

متنی از کتاب:
چیزهایی هست که دلت می خواهد باور کنی اما نمی توانی و چیزهایی هست که دلت نمی خواهد باورشان کنی اما قبولشان داری .
این‌ کتاب جذاب، یک تصویر قدرتمند از نژاد پرستی سفید پوستان و سیاه پوستان علیه یکدیگر را به نمایش می گذارد .
در خلال این داستان دختری سیاه پوست به نام مینا سوئیفت که دانشجوی ممتاز و بورسیه دانشگاه اسچایلرو است ، به طور مرموزی می میرد. پس از گذشت پانزده سال دوست و هم اتاقی او که یک سفید پوست است ، آن اتفاق را آسیب شناسی می کند .
شناسنامه کتاب:
نویسنده :جویس کارول اوتس
مترجم :علی قانع 
انشارات:افراز
قیمت: 7800 تومان
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آراد...خانم صدیقه بابابی

رهبر انقلاب چندی پیش در جریان یکی از دیدارها گفتند: کتاب خاطرات سفیر را توصیه کنید که خانم‌هایتان بخوانند.

بعد از مطالعه کتاب تصمیم گرفتم خیلی جدی تر نسبت به اعتقاداتم و کشورم تحقیق کنم.....
 ای کاش همه دانشجوهای داخلی و بورسیه خارج از کشور به خوبی نویسنده خاطرات، از ایران و نقاط قوت و ضعفش آگاه بودند سفیر کشورشان می شدند ...
خاطرات جالبی بود خاطرات سفیر.
از متن کتاب :
یه دفعه چشمم به یه اتوبوس افتاد که جلوی روی همه اومد و صاف وایساد توی ایستگاه. 
راننده اتوبوس رو خاموش کرد و سوت زنان از اتوبوس پیاده شد.
رفتم جلو، سلام کردم و گفتم: "عذر می خوام. امروز اتوبوس نیست" 
گفت: "نه، امروز اعتصابه" 
دوست داشتم بدونم اعتصاب برای چیه؛ به خصوص که داشتم متضرر می شدم و ناخواسته در زنجیره نتایج اعتصاب دخیل شده بودم. 
گفتم: "ببخشید ... می شه بدونم برای چی راننده ها اعتصاب کردند؟" 
راننده اتوبوس یه نگاهی به من انداخت و گفت: "این یه موضوع ملّیه. به خارجیا ارتباطی نداره."
(آفرین ورپریده! از این حس ملی گرایی ات خیلی خوشم اومد بی تربیت) خب، دیگه چی باید می گفتم؟ هیچی! اما واقعا این حس دوگانه ای که توی پرانتز نوشتم سراغم اومد. اگرچه جواب بی ادبانه ای بود، آفرین به این شخص که علیه دولتش هم که تحصن می کنه وقتی مقابل یه خارجی قرار می گیره بهش حق نمی ده که بخواد حتی وارد دعواهای ملی بشه. واقعا از این کارش خیلی خوشم اومد. من اگه جای رئیس اش بودم حتما تشویق اش می کردم.
شناسنامه کتاب:

ناشر : سوره مهر

نویسنده : نیلوفر شادمهر

تعداد صفحات نسخه چاپی : 200

سال نشر : 1395

چاپ :دوازدهم
قیمت: 12,000 تومان
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد....اندیشه

.

 

متنی از کتاب:


- بهتر نیست چند ماه به ژنو بروید تا زودتر،تعدادی از معادلات خود رابه نتیجه برسانید؟

- دکتر حسابی :
نه هرگز ؛آنوقت این کار به اسم سوئیسی ها تمام می شود!
من می خواهم به اسم ایران و دانشگاه تهران تمام شود
پ ن؛
پدرم برای حل یک معادله از نظریه ی خود باید شش ماه زحمت می کشیدند و اگر به اشتباهی برمی خوردند ،شش ماه وقت می گذاشتند تا آن اشتباه را پیدا کنند،اما در مرکز اتمی سرن سوئیس با توجه به امکانات کامپیوتری آنجا،پدرم درمدت سه هفته توانستند ۱۴ معادله از نظریه ی خود را حل کنند.
.
 دکترمحمودحسابی:
.
۱- آدم نباید فکر کند این خارجی ها،خیلی علاقمند و دلسوز ما هستند! اصولا آنها به فکرمنافع خودشان هستند!
۲- ایشان از مادربزرگ خود به دفعات، با لفظ خانم یاد می کنند و آنجا که فرزندانشان در پرسشی،تأکید هماره ی پدر بر لفظ خانم و آقا را می پرسند،پاسخ می شنوند؛
خانم و آقا بودن، آسان نیست،سابقه،تربیت و نجابت باید فراهم باشد.
ایمان و اعتقاد از ارکان آقا و خانم بودن است،اگر خانم و آقائی به این مرتبه برسند،می دانند که چه کارهایی باید انجام دهند و چه کارهائی نباید انجام دهند.
خانم و آقا،هی چگاه دروغ نمی گویند،تهدید نمی کنند،مردم را دوست دارند و در نشست و برخاست وخیلی ازمسائل اجتماعی،آداب لازم رارعایت می کنند.
دکترحسابی درخاطراتشان می گویند:
 بعدسالهای زیاد دوری از پدرم ، سریع گفت: بگو بگو محمود ؛ چه می خواهی؟ چرا ازپله ها بالا می آئی؟ازهمان جا بگو !
به محض شنیدن حرف های من ، با صدائی بلند فریاد زد : 
من از کجا۸۰۰ تومان بیاورم ،به تو بدهم؟چرا دست ازسرم برنمی داری؟خیال میکنی من روی گنج قارون نشسته ام؟ و پشتش را به من کرد و وارد ساختمان شد ؛ با این حال مادرم می گفت؛
نباید هیچوقت با پدرتان بدرفتاری کنید،همیشه به او احترام بگذارید.اگر به خانه ی شما آمد از او،بسیار خوب پذیرائی کنید. اگر روزی به کمک شمااحتیاج داشت حتما به او کمک کنید تا نیازش برآورده شود.
.
 ۳-از رئیس تعلیمات عالیه پرسیدم:
آیا شما می خواهید این مملکت ساخته شود؟
ایشان که ازسؤال من متعجب شده بود،گفتند :
پس فکر می کنید برای چه اینجا نشسته ایم؟!
ادامه دادم:
پس اگر می خواهید این مملکت ساخته شود،باید مطمئن باشید که روی هیچ، نمی شود چیزی ساخت!
مرحوم اعتمادالدوله از من پرسید: روی هیچ یعنی چه؟!
گفتم: هیچ ،یعنی بی سوادی .
.
.
وجود چنین شخصیت هایی ،در ایران در برابر هزاران بی اعتنائی،کارساز و سازنده است...
.
.
سلام
گوشه هایی بود از کتاب فوق العاده زیبای استاد عشق 
نگاهی به زندگی وتلاش های مرحوم پروفسور حسابی( پدرعلم فیزیک و مهندسی نوین ایران) ،از زبان فرزندشان ایرج
بشدت توصیه می شود به خواندن...کتابی که همراه با خواندنش،عرق شرم ریختم ،از شدت مودب بودنش...
.
شناسنامه کتاب:
استاد عشق
۱۹۶صفحه
چاپ ۸۱آذر ۹۴
قیمت ۱۰۰۰۰۰
سازمان چاپ و انتشارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی آزاد....خانم فاطمه رستگار مقدم

۵۳ نفر هیئت مجازی کتاب

کتاب جذابی است از سرگذشت چهار سال(۱۳۱۶-۱۳۲۰) از عمر بزرگ علوی که به قلم خود ایشان ، درباره مدت زمان حضورشان در زندان دوره رضاخان به جرم سیاسی (کمونیست بودن) ، به عنوان زندانی سیاسی ،نگاشته شده است .
در این کتاب از زمان زندانی شدن تا شکنجه های روحی و سیاست های زندان و مقاومت دسته جمعی زندانیان و کمبودها تا آزادی از زندان موشکافانه و همراه با تحلیل های ایشان بیام شده است.
بخشی از کتاب.:
حیات و من آن ما ارتباط کامل با دوام و فنای حکومت رضا خان داشت. در این حقیقت کسی دیگر  شکی نداشت، یا حکومت رضاخان یا ما! 
من این جا وقتی صحبت از "ما " می کنم ، مقصودم فقط پنجاه و سه نفر نیست، پنجاه و سه نفر فقط نماینده طبقه جوان و ستمدیده این کشور بودند که از پس بی ایمانی و پول پرستی و رذالت طبقه حاکمه به تنگ آمده بودند و می‌کوشیدند به هر قیمتی شده این اساس را متزلزل کنند.
شناسنامه کتاب:
نام کتاب : ۵۳ نفر
نویسنده: بزرگ علوی
انتشارات: نگاه
تعداد صفحات: ۳۲۸
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۹:۳۰

معرفی کتاب توسط وبلاگ...این روزها

Image result for ‫کتاب شولا‬‎

"شولا" کتاب پر دردی بود. قصه ی آدم هایی که با وجود غصه هایی که در سینه داشتند سعی می کردند صورتشان را با سیلی سرخ نگه دارند. 

آدم هایی که هرکدام به نوعی از روزگار زخم خورده بودند و غمشان را از دیگران پنهان می کردند. شولا یک عاشقانه ی نسبتا تلخ بود. داستان طه و طاهر و تهمینه، با حال و هوای نذری و عاشورا و عزاداری. هم امید داشت هم خشم. هم دلگرم می کرد و هم زخم می زد.

از همه این ها که بگذریم نثر کتاب نثر متفاوت و خاصی بود. قلم قوی، با توصیفات محسوس از زیبایی های اثر "علی میر میرانی" بود.

بخشی از این کتاب

حالا هم حواس طه، همزمان چندجا بود. خیالش با کارکنانش آسودگی داشت. شکل خانواده بود. حرمت بود. ریشه در اعتماد داشت. طه یک بار هم نگفته بود رستوران من. رستوران را که اصلا نمی گفت . جایی هم ننوشته بودند. چلوکبابی. می گفت چلوکبابی مرشد. این تنها از زبانش نمی آمد. از جانش می آمد. شمایل باور جمعی همه ی آن هایی بود که کنار طه و با طه کار می کردند...

شناسنامه ی کتاب

نویسنده : علی میرمیرانی

ناشر : انتشارات مروارید

تعداد صفحات : 124 صفحه

سال چاپ : 1396

قیمت پشت جلد : 11000 تومان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

Related image

باید اعتراف کنم هر فصل از این کتاب را که خواندم بستم ش، به سقف خیره شدم و از خودم پرسیدم این زن چرا اینقدر باید برای به دست آوردن عشق بجنگد؟ 

بعضی صفحه ها حرص درآور بودند، بعضی فصل ها شعله ی امید را در آدم زنده می کردند که بالاخره آن همه سماجت جواب داده، و بعضی فصل ها را خواندم تا فقط به آخرش برسم و ببینم چه می شود!

کتاب "تصرف عدوانی" برخلاف اسمش که یه عبارت حقوقی ست و کمی سنگین به نظر می آید، کتاب جالب و پر کششی بود. 

قصه از جایی شروع می شود که «استر نیلسون»، شاعر و مقاله‌نویس 31 ساله برای سخنرانی درباره «هوگو راسک»، هنرمند شناخته‌شده دعوت می شود و بعد از آن سخنرانی احساس می کند عاشق هوگو شده است.

در خلال این احساسش چیزهای زیادی از زندگی گذشته اش را ترک می کند و تمام تلاشش را برای به دست آوردن هوگو به کار میگیرد. 

داستان جنگ ها و شکست ها، امیدها و انگیزه ها، همین طور بحث های هنری و فلسفی که بین هوگو و استر انجام میشود از جذابیت های این کتاب بود. حتی صحبت هایی که استر در مورد احساسش با دوستانش انجام می دهد تِم روانشناسی قوی به داستان داده بود.

یک مسئله ی دیگر که خیلی به چشم من آمد و به نظرم میتواند این کتاب را به عنوان یک کتاب مفید برای شناخت دنیای زنان غربی معرفی کرد ، همین تلاش های استر برای دیده شدن، نداشتن پشتوانه، و جنگیدن برای دوست داشته شدن با همه ی ابعاد شخصیتی اش است. استر قبل از این آشنایی زنی تحصیل کرده، موفق با جایگاه اجتماعی قابل قبولی ست که سعی میکند با همه ی داشته هایش از زندگی لذت ببرد، اما بعد از آشنایی با هوگو به فردی تبدیل می شود که به قول خودش آرزو می کند کاش جزو هفت میلیارد انسانِ روی کره ی زمین بود که هیچ احساسی به هوگو نداشت!

 

بخشی از این کتاب

درون استر چند لحظه به طور بی شکلی نرم شد. به خود می بالید که مقاومت کرده بود و از تمام بارهایی که به تازگی می خواست تحقیر بی کم و کاستش را به هوگو نشان دهد منصرف شده بود.آدم هرگز از خویشتن داری پشیمان نمی شود. خشم و پرخاش برعکس است. آدم تقریبا همیشه آرزو می کند آن ها را بروز نداده بود. مشکل این است که آدم نمی داند چه وقت در فاصله ی بین "تقریبا هرگز" و "تقریبا همیشه" هست که تندی و پرخاش توجیه پذیر می شود و مطلوب ترین نتیجه را به بار می آورد...

 

شناسنامه کتاب 

نویسنده: لنا آندرشون

مترجم: سعید مقدم

سال چاپ: 1395

تعداد صفحات: 170 صفحه

ناشر: نشر مرکز

قیمت چاپ دوم: 12500 تومان

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

سلام

.

سال نو شما مبارک....

.

 همین اول بگیم که یادمون نرفته یکشنبه ها باید کتاب معرفی می کردیم اما به خاطر سال نو گفتیم چند سوال بپرسیم ازتون...

.

 لطفا اسامی بهترین کتابایی که سال 1396 خوندین همراه با نام نویسنده،موضوع کتاب برامون بنویسین؟

.

ممنون میشیم نظر بدید.منتظریماا

.

 به قید قرعه به دو نفر که نظر بدن هدیه میدیم

.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۱۵

 معرفی توسط وبلاگ...تا اینجا خواندم

.

بخشی از متن کتاب:

"سال ۲۰۰۱ یک نظریه پرداز سیاسی گفته بود زندگی مدرن اجازه استفاده از لباس های عفیف و پوشیده را به مردم نخواهد داد. و حالا رویکردی که دختران غربی نسبت به حجاب دارند (فطری و اسلامی) اعتراف می کند گویا ژاکت های دکمه دار در حال بازگشت به جامعه هستند."

.

این روزها که دوباره موضوع حجاب به یکی از مسایل روز تبدیل شده است،در کنار کتاب های حجیم می توان سراغ از کتابی کم حجم و زود خوان گرفت.

 انقلاب ژاکت های دگمه دار-موج حجاب خواهی در غرب یکی از همان کتاب هاست  که با 41 ارجاع و متن ار منابع مختلف و با عکس های مرتبط با موضوع و در سه فصل سعی دارد به انداره خودش به موضوع گسترش حجاب در غرب بپردازدو می تواند مکملی برای کتاب های دیگر با همین موضوع باشد.

این کتاب به این سوال هم می تواند پاسخ دهد که چرا عده کمی سعی دارند دست به تجربه چیری بزنند که غرب سال های پیش آن را تجربه کرده و حالا دست به گریبان مشکلات غیر قابل انکار آن است.

.

این کتاب را می توانید ار اینجا به طور رایگان دانلود کنید.

.

شناسنامه کتاب:

مولف رقیه رودسرایی

ناشر کتاب دفتر نشر معارف

سال نشر 1392

چاپ جاری 4

تعداد صفحات 80

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۳۶

معرفی کتاب توسط وبلاگ... این روزها

وقتی جلد کتاب را با آن تصویر "مُهرگلین"  و اسم "سهروردی" دیدم، یاد فلاسفه ی دوران دبیرستان و حکمت اشراق و سختی های به خاطر سپردن حکمت هایشان افتادم!! با خودم گفتم حتما کتاب فلسفی و سختی ست و چند هفته زمان لازم است تا تمامش کنم. اما بر عکس تصورم نثر کتاب آنقدر صمیمی بود که آن را یک نفس بخوانم و تا پایان کتاب به دنبال تعبیر خواب سهروردی در ایام کودکی اش باشم.

کتاب جذاب و خواندنی "قلندر و قلعه" داستان زندگی "شیخ شهاب الدین سهروردی " ست که روایت های سال های کودکی، جوانی و مرگ عارفانه ی او را در بر گرفته اند.

سهروردی در کودکی خوابی می بیند که در این خواب یک بال برای پرواز کم دارد. بعد از سال ها نشست و برخاست با عالمان و حکیمان شهرهای مختلف و دست شستن از زندگیِ همراه با رفاه در کنار خانواده ، به این باور می رسد که بال دیگر او برای پرواز همان علم و دانشی بوده که سال ها به دنبالش رفته است.

سهروردی در این نشست و برخاست ها به آتشکده ی زرتشتیان می رسد و حاصل این دیدار با "مغ آتشکده" او را به راه های روشن تری هدایت می کند.

نویسنده ی با ذوق کتاب، در آغاز هر بخش، از یک یا چند بیت شعر کمک گرفته است تا فضای داستان را لطیف کند و عصاره ی آن بخش را در بیت ها جا دهد.

شخصیت سهروردی از جهات مختلفی به "منصور حلاج" شباهت دارد؛ هردوی آن ها در اثر تربیت و سلوک به مقام "کُن" رسیدند و عظمت و عزت واقعی اشرف مخلوقات را به نمایش گذاشتند و... عاقبت زبان سرخشان سر سبزشان را به باد داد!

بخشی از این کتاب:

_ می گویند شما شراب می نوشید. هم چنین عده ی زیادی در شهرهای مختلف دیده اند که شما به موسیقی گوش می دهید و در مجالس می رقصید...

شما چرا می خواهید شراب خواری کسی روشن شود؟ پیامبر شما بر کتمان اسرار مومنان چقدر تاکیید کرده است! هرگاه چیزی از اسرار اصحاب را به او می گفتند اعتنایی نمی کرد و می گفت: "من برای نقب زدن و رفتن به درونِ دلِ مردم دستور ندارم". او تلاش می کرد که مردم ظاهرا مسلمان باشند و هرگز به اثبات کفر و فساد کسی نمی کوشید...من به شما می گویم که مسلمانم و اینک در حضور شما بزرگان به یگانگی خداوند و رسالت محمد "ص" شهادت می دهم...و اما در مورد سماع: دل را شادمانی هایی است و مستی هایی که هرگز با شادمانی های دنیوی و مادی و مستی های شرابی که از آب انگور است مقایسه نمی شوند. آن گاه که نگاهی از پشت پرده مستم کند، نرقصم چه کنم؟!

شناسنامه کتاب:

مولف: سید یحیی یثربی

ناشر: نشر قو

قطع: رقعی

سال انتشار: 1388

تعداد صفحات: 320 صفحه

قیمت چاپ دوم: 2300 تومان

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۲۲

معرفی توسط وبلاگ: این روزها



Image result for ‫یوسف آباد، خیابان سی و سوم‬‎



"یوسف آباد، خیابان سی و سوم" کتابی بود که با بی میلی شروع کردم و با هیجان به آخر رساندمش!!

چهار نفر هستند که در جریان کتاب حضور دارند و هر چهار فصل از این کتاب به روایت یکی از آن هاست. (فکر کنید یک شب به یک مهمانی دعوت شدید و بعد همه ی حاضران این مهمانی از نگاه خودشان، مهمانی را توصیف کنند.)

بخش دلچسب کتاب برای من تغییر لحن ها و حس و حال ها در فصل های مختلف کتاب بود. دو فصل این کتاب را دو مرد و دو فصل دیگر را دو زن روایت می کنند. اگر روی جلد فقط اسم یک نویسنده نبود فکر می کردم فصل های زنانه به روایت زنان و فصل های مردانه به روایت مردها تحریر شده اند، بس که لحن ها گاهی حساس و زنانه و گاهی خشن و مردانه اند!

چیزی که در طول خواندن اذیتم می کرد این بود که نوشته ها پشت سر هم می آمدند و پاراگراف مشخصی نداشتند؛گاهی گیج می شدم که کدام جمله مونولوگ است و کدام جمله دیالوگ!

شناسنامه ی کتاب، نام "نشر چشمه"و "چاپ دهم" را نشان می دهند. نویسنده ی این کتاب 114 صفحه ای "سینا دادخواه" است و شما را با چهار روایت مختلف در چهار فصل همراه می کند. قیمت این اثر 8500 تومان می باشد.



شناسنامه کتاب:

مولف: سینا دادخواه

سال چاپ: 1387

ناشر: نشر چشمه

تعداد صفحات:114 صفحه

قیمت:8500 تومان

قطع: وزیری

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۹
معرفی توسط وبلاگ...فاصله ای به وسعت دلتنگی


Image result for ‫"سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا" نوشته ی محمد صادق نجفی‬‎
سلام به دوستان هیئتی!
عزاداری هایتان قبول امام حسین باشد ان شالله...

این بار می خواهم کتابی را معرفی کنم که متناسب این ایام هم هست، که البته خودم هنوز تمامش نکرده ام ولی تا جایی که خوانده ام به نظرم یکی از منابع  خیلی خوب برای فهم قیام عاشورا از زبان خود امام حسین (ع) است.
اسم این کتاب "سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا" نوشته ی محمد صادق نجمی می باشد.
این اثر به طور مفصل به سخنان امام از زمان دستور یزید برای بیعت گرفتن تا قیام عاشورا می پردازد.
در این کتاب، نویسنده سعی کرده تا متن سخنان امام حسین (ع) را از آغاز حرکت از مدینه تا هنگام شهادت، به ترتیبی که آن حضرت در مناسبت‌های مختلف ایراد کرده، برگرفته از منابع مختلف، ثبت نماید.
این اثر در ۴ بخش مدینه تا کربلا، مکه تا کربلا، سخنان امام (ع) در کربلا، خطبه حسین بن علی (ع) در منی، نوشته شده‌است.
از منابع استناد شده در تألیف این اثر می‌توان به کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه، نورالثقلین، تهذیب‌التهذیب، مناقب، سفینه‌البحار، مقتل و وسایل‌الشیعه، اشاره کرد.
این کتاب از سوی بوستان کتاب قم در سال ۱۳۸۱ منتشر و تا کنون بیش از سیزده بار تجدید چاپ شده است.



شناسنامه کتاب:

مولف: محمد صادق نجمی 
ناشر کتاب : بوستان کتاب قم
تعداد صفحات: 420
قطع: وزیری
زبان کتاب: فارسی - عربی
سال نشر: 1390
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰


معرفی توسط وبلاگ... رجعت صدر

Image result for ‫کتاب واقعه ی حره محمدعلی چنارانی‬‎


حرف دل: خیلی ها را دیده ام...خیلی آدم های بزرگ و به اصطلاح اندیشمندی را دیده ام که با اندک تحلیلی از وقایع بعد از عاشورا، مغرورانه و خودخواهانه سرشان را بالا می گیرند و درباره مردمانی که چهارده قرن پیش از ما زیسته اند، قضاوت می کنند...و افاضات می فرمایند که مردم مدینه (معاذ الله) حقشان بود که به فاجعه حرّه گرفتار شوند؟!!!

این آدم ها به طور قطع و یقین یا از فجایعی که طی واقعه حرّه بر امت اسلام وارد شد، عمق جنایت و تجاوزی که حادث شد، قاریان و محدثان و اصحاب و یارانی که در این حادثه قربانی شدند، غافلند و یا خود را به خواب زده اند.

و یا فراموش کرده اند استرجاع رسول خدا صلی الله علیه و آله را سال ها پیش از واقعه حرّه که فرمود: «یُقتل فی هذه الحرّه خیارُ امّتی بعد أصحابی» سیفنة البحار1/240

یا فراموش کرده اند عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه و چهار فرزندش...همه قوم و قبیله اش چرا یک تنه در برابر لشکر شام ایستادند و تن به قطعه قطعه شدن سپردند و از مدینة النبی تا آخرین قطره خونشان دفاع کردند؟ که شرمنده رسول الله صلی الله علیه و آله و فرزندانش نباشند! همان شرمندگی که ما امروز اگر ذره ای غیرت داشته باشیم، باید نسبت به مرزهای مسلمین احساس کنیم ولی خود را مسلمان می دانیم و باکمان نیست!
مگر ما خودمان...امت امروز رسول الله صلی الله علیه و آله که هستیم و برای اسلام چه کرده ایم که این چنین، مدعی شناخت حق و باطل شده ایم و اینچنین برای دیگران تعیین تکلیف می کنیم؟
اصلاً چطور به خودمان اجازه می دهیم، صحابه و یاران و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله ...را اینچنین بی رحمانه و وحشیانه شایستۀ چنین سرنوشتی بدانیم؟ یا (معاذ الله) مدینة النبی شهر پیامبر صلی الله علیه و آله را سزاوار این ویرانی و نابودی ببینیم؟

که اگر چنین باشد...و اگر به چنین حوادثی در اسلام راضی باشیم، شک نکنید که ما هم با خائنان و لعینانی که آن فجایع را به امت اسلام تحمیل کرده اند شریکیم.
بله مردم مدینه در طول تاریخ اشتباه زیاد کردند...راه امامت را منحرف کردند...با امامشان دیر بیعت کردند...امامشان را تنها گذاشتند...حتی در واقعه حره، وقتی از امام سجاد علیه السلام پیروی نکردند و از مدینه بیرون نرفتند...یعنی هنوز در اشتباهند و امامشان را نشناخته اند...

ولی چقدر خوب است که ما به جای این که همیشه خودمان را جای آدم های کاملا خوب و معصوم قصه تصور کنیم، یکبار هم کمی...فقط کمی بد باشیم...خودمان را بگذاریم به جای مردم مدینه...مردم مدینه ای که چه سوگوارانه و سیاهپوش به استقبال کاروان اسرای کربلا رفتند و چه شرمگنانه در عزای امامشان اشک ریختند و چه حسرت ها کشیدند...

بعد...ببینیم...آیا اگر ما هم به جای مردم مدینه بودیم، سکوت را بر قیام، و امنیت و آرامش را بر کشته شدن و قطعه قطعه شدن ترجیح می دادیم؟ یا مثل مردم مدینه...ولو جلوتر از امام حاضر شیعیان! قیام می کردیم و تن به ذلت نمی دادیم؟

مطالعه کتاب کوچک واقعۀ حرّه یک عبرت بزرگ تاریخی است..برای همه کسانی که درد دین دارند ، برای همه آن هایی که می خواهند در طوفان بلا ها و حوادث به بیراهه نیفتند...برای همه آن هایی که می خواهند امام حاضرشان را خوب بشناسند...برای همه کسانی که می خواهند قیام و قعود و سکوت و فریاد امام عصرشان را با دل جان بپذیرند.




شناسنامه کتاب:

طرح و تحقیق: محمد علی چنارانی

تدوین و تحلیل: احمد ترابی

چاپ اول: 1382

نشر: آستان قدس رضوی

تعداد صفحه:100

مراکز خرید کتاب:

مراکز نشر آستان قدس رضوی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰