...
ناشر کتاب: بنیاد شهید چمران
...
ناشر کتاب: بنیاد شهید چمران
مهمان معرفی کتاب توسط وبلاگ ... در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
مدتی می گذشت و کتاب نورالدین در قفسه کتاب خاک می خورد، حقیقتش این که هم از طرح جلدش چندان خوشم نمی آمد و هم از حجم کتاب ترس داشتم، هر بار برای نخواندنش بهانه ای داشتم.
بالاخره تصمیم گرفتم در یک ماه امتحانات در کنار کتب درسی مطالعه خارج از درس هم داشته باشم، لذا نورالدین را انتخاب کردم!
....
بنده در این طیف کتاب ها ( حوزه ادبیات دفاع مقدس مخصوصا خاطره ها) بدنیال روش زندگی و سبک رفتاری می گردم!
هیشه دلم می خواسته بدانم در ایام جنگ زندگی کردنها چطور بوده، ومردمانی که باجنگ مستقیما روبرو بودند چگونه زندگی خود را می گذراندند و نورالدین پسرایران ،آن کتابی بود که در ذهنم بدان نیاز وفور داشتم.
در این مدت یک ماه من با نورالدین زندگی کردم و این کتاب یکی از بهترین دوستانم در ساعات های مختلف روز شده بود.
اما درمورد برداشت هایم از خود کتاب نورالدین پسر ایران :
کتاب داراری کشش خاص خود بود و خواننده را با خود همراه می کرد، بر خلاف برخی از کتب خاطره که شما را در سردرگمی قرار می دهد، این کتاب شما را باخود همراه می کند و به شما اجازه می دهد نورالدین را ذهن تجسم کنید وبا او همراه شوید...
وقتی که سید نورالدین برای نام نویسی جبهه تلاش می کند و عاجزانه دست به دامن مادر می شود انگار شما هم با او هستید، وقتی او به غرب می رود شما هم با او می روید، شب تان را با او تمام می کنید و روزتان را با آغاز می کنید...وقتی شیطنت می کند انگار که خود شما هم در این شیطنت سهیم هستید و یا وقتی زخم های متعدد بر اندامش نقش برمیدارد،شما هم دردی در اندامتان حس می کنید. وقتی که دوست عزیزش شهید می شود حس و حالش را درک می کنید و یا وقتی که برادرش در کنارش جان می دهد خود اوضاع و احوالش را می بینید.
خلاصه بگویم این کتاب زنده است و زنده بودنش قابل لمس است.
نتیجه ای که بنده از این کتاب گرفتم این بود که به من یاد داد بدانم،وظیفه ام در زمان حال چگونه است، وقتی می بینم یک جوان در اوج جوانی، به خاطر دین و مملکت وناموسش صورتش و زیبایش را از دست می دهد.
وقتی که پس از جراحت های متعدد باز هم دست از نبرد با ظلم جور دست نمی کشد.
وقتی که برای تمام زخم هایی که در جنگ دیده دردهایی بسیار سخت تحمل می کند اما اینها باعث نمی شود تکلیفش را انجام ندهد.وقتی که می بینم جوانی زندگی اش را زیر سایه جنگ می سازد.
وقتی که می بینم یک جوان با درصد جانباز75% هنوز خود را مدیون جبهه وجنگ می داند ودینی بزرگ برگردن خود احساس می کند.
وقتی می بینم جوانانی مثل سیدنورالدین وامثال او در زمان خودشان جور یک ملت 36میلیونی را می کشند ودر آن کوهستان ها و بیابان ها دست از راحتی وآسایش کشیده اند و جانشان را درکف دست گرفته اند اما عده ای پشت جبهه آنها را مورد تمسخر قرار می دهند.
اینها همه و همه باعث شد که خود رادر برابر عزم پولادین این بزرگ مردبسیار کوچک ببینم و او را با خودم مقایسه کنم.که چگونه در جهاد فرهنگی قدم برمیدارم، یا اصلا قدم برنمی دارم.
هنوز باور ندارم جنگی همه جانبه بر علیه مان اتفاق افتاده، می افتد و خواهد افتاد.
و در برابر هر سختی خیلی زود کم می آورم، بهانه تراشی می کنم، در ازای اندکی کاری که شاید برای خود انجام داده ام پر مدعایم، و خلاصه با هر تق ، وا داده ام...
.... شاید شما هم این کتاب را بخوانید وخوش تان بیاید ویا اصلا هیچ یک از احساساتی که من حس کرده ام شما حس نکنید و یا اینکه اصلا از کتاب خوش تان نیاید.مسئله مهم این است که با چه انگیزه ای این کتاب را می خوانید.این خیلی مهم است.اما در کل کتابی بود که کمک خیلی زیادی به من کرد.
و یک نقطه قوتی که بسیار از آن خوشم آمد، صادق بودن سیدنورالدین در بیان خاطرات است، او سعی می کند دفاع مقدس را همانطور که بوده، باضعف ها وقوت های خودش به شما برساند و الحق که رسالتش را به خوبی انجام داده.
من این کتاب را به بهترین دوستانم معرفی می کنم، اگر شما هم دوست دارید می توانید این کتاب را مطالعه کنید.
قسمتی از متن:
مطلب ارسالی وبلاگ....یک سبد سیب
..
بفرمایید نذری...
چشمم افتاد به پوستر ِ نذر کتاب...
خیلی خوشم اومد... اینقدر که دوست داشتم همون لحظه یه عالمه کتاب داشتم ُ نذری می دادم!
.
.
بهش فکر کردم ، به نذر کتاب...
به خودم گفتم الان ما مردم جامعه بیشتر احتیاج داریم به غذای روح
پس بهتره
مدل ِ نذری دادنمون هم عوض بشه.
حتما" که نباید خوراکی نذر و نیاز کرد.
میشه وقتی مشکلی برات پیش میاد کتاب نذر کنی.
اینجوری حداقل یه کار کوچیک فرهنگی هم انجام دادی. :دی
.
.
اگه یک کتاب هم نذر کنی به نظرم خیلی ارزش داره.
میگن کتاب خوب آدم رو صدا میزنه.
گاهی هم میشه وسیله باشیم برای انتشار کتاب های خوب.
میشه بلندگو باشیم برای کتاب های خوب!!!!.
الان اینقدر دلم می خواد بیان در خونه مونو بزنن ،
بگن نذری آوردیم ، منم برم در رو باز کنم و ببینم توی سینی به جای یه کاسه آش و حلیم و ...
یه کتاب خوب باشه :)
به این میگن یه نذری ِ ماندگار!
ماه رمضون که گذشت ، ایشالا عمری باقی بود محرم ، کتاب های خوب برای بهتر شناختن مهربان اربابمون حسین(ع) نذری بدیم
فاطمیه ، کتاب های خوب برای بهتر شناختن ِ مادرمون زهـــرا(س)...
و به همین ترتیب همه مناسبت های دیگه...
معرفی کتاب وبلاگ...اندیشه شهید مطهری
این کتاب فوق العاده، کتاب روشن و جذابی ست از گلچین سخنرانی های رهبر معظم انقلاب در باب داشتن بصیرت اشخاص و حتی مطالبی هم از فتنه درآن جمع آوری شده است.کتاب توسط انتشارات صهبا منتشر شده است .
مطالب جذاب و روان کتاب به ترتیبی درکنار هم قرار داده شده که خواننده می تواند به راحتی به یک نظم فکری درباره موضوع کتاب دست پیدا کند.کاری که مرکز صهبا سابقه انجام آن را برای چندین کتاب دیگر در کارنامه خود دارد،از جمله همین کتاب خانواده که مدتی پیش معرفی در این هیئت شد.
بخش هایی از کتاب:
خوشا به حال آن کسانی که ایمان خود را از روی آگاهی ،از روی درک ،از روی شعور ،از روی فهم انتخاب می کنند ،سیل می آید درخت های تناور را می برد ،اما آن گیاهی که اگرچه باریک و نازک و لطیف است اما دو برابر خود ،ریشه اش زیر زمین است ؛او همچنان سالم می ماند ،او می ماند ،آنچه که از بنیان است زائل شدنی نیست با این حرف ها. به هر صورت این یک حقیقت و یک نکته ی مسلم است در اسلام ؛ایمان ارزشمند ،ایمان آگاهانه است ،ایمان توام با درک وشعور است ...
...درباره ی عمّار یاسر آیه ی قرآن می گوید : اگر در زیر شکنجه برای خاطر آن که دشمن را از خود لحظه ای منصرف کنی یک جمله گفتی بگو، آن ایمان ت ایمانی نیست که با شکنجه از قلبت زائل بشود ،آن ایمانی که آهن را داغ می کنند،به گردنش می چسبانند شوخی نیست،آهن گداخته را به بدنش نزدیک می کردند و به پوست بدنش می چسباندند . این به خاطر آن ایمان آگاهانه ی عمیقش دست برنمی داشت ؛ایمان این است .ایمان از روی روشنی ،از روی درک ،از روی فکر ،با محاسبه های صحیح ،وقتی انجام گرفت آن وقت لازم نیست ما این ایمان را توی پارچه و توی کهنه و توی صندوقچه بگذاریم که مبادا گرما و سرما و گرد و خاک و غبار به او آسیب برساند ،آسیبی به او نمی رسد.
ما سایش و فرسایش پیدا می کنیم ،دل و جان ما در برخورد با حوادث روزمره ی زندگی به طور دائم در حال فرسایش است .باید حساب این فرسایش ها را کرد و جبران آن را با وسایل درست پیش بینی نمود . و الا انسان از بین خواهد رفت .
ممکن است انسان از لحاظ مادی و صوری ،تنومند و فربه هم بشود ،اما اگر به فکر جبران این سایش ها نباشد ،از لحاظ معنوی نابود می شود...
نگذارید بعضی از نیازهای مادی و مسائل کوچک ،جلوی بصیرت ها را بگیرد.بصیرت تان راحفظ کنید و دشمن تان را بشناسید .دشمن ،ترفندهای گوناگون دارد و آن ملتی موفق می شود که فریب نخورد،دشمن سعی می کند که نیازهای آرزوهای انقلابی را در نظر یکی ملت مومن ،کوچک کند .سعی می کند نیازهای مادی و کوچک را در نظر او بزرگ کند ،نیاز مادی هم نیاز است ،اما از جان که بالاتر نیست ! ملتی که در راه خدا ،جان برایش نثار کردنی است ،آن جائی که میدان مبارزه با دشمن است ،نیازهای دیگر چه تاثیری می تواند داشته باشد؟؟...
زیرخاکی مجید قیصری کتابی است شامل هشت داستان کوتاه که هرکدام شان یک ریزه کاری از جنگ عراق علیه ایران است. (البته یکی از داستان های این کتاب در حال حاضر تبدیل به فیلم شده و روز سوم نام گرفته) هر داستان دقیقا قصّه ای است که از کلمه آغازین دارای سوژه (معمولا در اوان داستان، نامشخّص)، راوی(معمولا مشخّص) و فضاسازی(بسیار مناسب) است. سه گانه سوژه، روایت و فضاسازی تقریبا در همه هشت داستان با قدرتی یکسان در کنار هم کشش و عمق داستان را بالا می برد و به نقطه اوج منتهی می شود؛ آن هم به علّت سبک نوشتاری خاصّه مجید قیصری معمولا با گره گشایی، و نیز با پایان داستان، کاملا مصادف می شود و خواننده را به وجد آورده و گاهی شوکه می کند.
قیصری به شدّت ریزبین است. سوژه ها کاملا خاص انتخاب می شوند و پردازش آنها منحصر به سبک خود اوست. (البته بهترین نمونه پردازش ایشان را در کتاب «سه کاهن» می بینیم.) در کتاب حاضر البته به علّت ماهیت نوشتاری داستان کوتاه، کمی از حدّ اعلای پردازشی شبیه «سه کاهن» به دوریم. اما داستان ها به نوبه خود و در مقایسه با بسیاری داستان نویس های سبک داستان کوتاه، ممتاز و در خور توجّه اند.
ناگفته نماند این کتاب به خاطر این طرح روی جلدش
حتما باید نمره منفی بگیرد! (مقایسه کنید «سه کاهن» و «شمّاس شامی» را با این کتاب، هر سه از همین نویسنده.)
ولی طرح روی جلد چاپ دیگرش به مراتب قابل توجّه بود.
از نظر دور نماند که دفاع مقدّس برای ما دو گونه پند به یادگار دارد؛ یکی درس هایی که از رشادت های رزمندگان در میدان نبرد برایمان به یادگار مانده، و دیگری کمی غیر مستقیم تر، ولی عمیق تر، درس هایی است که از رفتارهای مردم غیور همگام با رزمندگان در پشت جبهه ها می توان آموخت. زیرخاکی مجید قیصری شاید همه جنگ نباشد؛ ولی دقیقا هشت روایت ریزبینانه است از یادگارهای نوع دوم، یا دست کم روایاتی است از آن صحنه ها که میدان نبرد با پشت جبهه گره می خورد.
نشر افق این کتاب را با قیمت 2800 تومان در سال 1390به چاپ رسانده است. صباحی را میهمان این کتاب باشید.
یک پاراگراف از داستان پاپوش از همین کتاب:
« خودش می گوید مربوط به سال ها قبل می شود. جزیره مجنون. در نبودش نقشه ایران را پهن می کنم کف اتاق. خیلی می گردم. چشمم به چنین اسمی نمی خورد. حتی شبیهش. خودش می گوید آن جا شده. جزیره ای با این اسم روی نقشه پیدا نمی کنم. ولی او می گوید هست. منم می گویم حتما هست. به خاطر اسم قشنگش حتما هست...»
گزیده ای از داستان : اولین شکوفه....
آخرین کالک را آورده اند تا آن را تایید کنم و بفرستم برای چاپ...
به گرافیستی که دارم با او حرف میزنم ، می گویم « اتود و چارچوب و کادر خوب است.»
می پرسد « چشم هایش چطور؟»
دست از روی چشم هایش بر می دارم. یک لحظه همه ی وجودم محو می شود در نگاه ِ آن چشم ها؛
...
*
- سلام خانم مهندس! بی خبر ؛ اتفاقی افتاده ؟
کالک را به دستش می دهم.
- عکس ، عکس این کالک ...؟
شماره کالک را نگاه می کند. کشوی میزش را باز می کند.
- ایناهاش ، بفرمایید.
نگاهش بین دست های لرزان من و عکس می رود و بر می گردد. دنبال یک صندلی می گردم تا روی زمین نیفتم.
دست به اطراف تکان می دهم. می پرسد « حالتان خوب نیست.» می دود از بیرون یک صندلی می آورد.
...
*
فرمان ماشین دارد از دستم خارج می شود. تمام تنم می لرزد. گرسنه ام ، تشنه ام ، حالت تهوع دارم ، اما باید برسم.
من قبل از رسیدن آن پوستر ها به پست و قبل از تحویلشان به هواپیما و قبل از رسیدنشان به دست صاحبان عزا ، باید
آنجا باشم. فرمان را محکم می چسبانم به کف دستهایم.نفس عمیق می کشم و قد راست می کنم .باید بایستم ، نباید خم شوم؛
حالا که پیدا شده ، حالا که می دانم خودش است که برگشته است...
*
سلام.
بعضی کتاب ها نچسبه....مثل کتابچه ای که امروز خوندم.یعنی حسرت می خوری که چرا وقت و پولت رو برای خوندنش صرف کردی؟
چیزی که بهت اضافه نمی کنن هیچ ....وقتت رو هم ازت می دزدن.سارق کاغذی هستن.
نچسبه چون فرصت دیده شدن به بقیه کتاب هارو نمیدن مثل جلبک های روی آب که راه تنفس ماهی ها رو می گیرن.
نسچبه چون ازشون چیزی بیرون نمیاد. حتی خود به اصطلاح نویسنده هم ازش سر در نیاورده تا چه برسه به مخاطب....
نچسبه چون حتی جلوی پاش رو ندیده ....مثلا یا از مرگ ونیستی گفته یا از نا امیدی یا روز مره گی های همیشگی .... و یا سایه نمایی بیش از اندازه.آخه به چه هدفی؟
نمی دونم چرا به مخاطب فکر نمی کنن ؟فکر می کنن ذهن مخاطب سطل آشغاله که هر چیز به درد نخوری میشه ریخت داخلش....؟!
شاید هم فکر می کنن همه مثل خودشون دچار افسردگی شدن.شاید...
امیدورام از این کتاب ها و نوشته های نچسب کمتر وقت بقیه و شما رو بگیرن و امیدورام اصلا سر زاه شما قرار نگیرن تا چه برسه سبز بشه....
ولی دلم میسوزه برا اونایی که مجبورن بخونن تا به بقیه نشون بدن که نچسبه....
ان شا الله روزی شما کتابای خوب و دلچسب و بچسب....
پ.ن:
راستی منظورم کتابایی که هیئت و تا اینجا خواندم معرفی شده نبوداااا.... کتابای این دو جا رو خیلی دوست دارم....
معرفی کتاب وبلاگ... زلال حکمت
...
رهزنان دین "آسیب شناسی دین و دین داری در نهج البلاغه"
نوشته: مصطفی دلشاد تهرانی.
...
"ماه بندان"
____________________
کتابی است بر مبنای حاشیه نگاری و بدون یک آهنگ منظم داستانی... به نوعی ثبتی است از تاریخ شفاهی که کمتر جایی ضبط و مکتوب می شود. خاطرات نویسنده است ازهمراهی رهبر معظم انقلاب...
و اما قسمتی از کتاب که از همه بیش تر به دلم نشست جایی بود که نویسنده از مردمی بودنِ استقبال می گوید و پرسشی برای مخالفینِ این نظر مطرح می کند:
"... برای سفر رهبری و استقبال کننده هایی که چند ساعت با اشتیاق زیر آفتاب منتظر مانده اند اتوبوس کافی وجود ندارد. تازه اگر اتوبوس به اندازه ی کافی وجود داشته باشد روشن فکر بازیمان گل می کند که مردم را با اتوبوس آورده اند و از این حرف ها. انگار اگر مردم سینه خیز از روی سیم خاردار رد نشوند استقبالشان مردمی نیست و عشق و علاقه در آن جا ندارد. مانده ام اگر به جای مینی بوس، ماشین شاسی بلند کولر دار بگذارند، طلبه های سنی مذهب رازجرگلان حاضرند ساعت چهار و نیم صبح بزنند بیرون برای دیدن کسی غیر از رهبری؟!..."
با این همه وجود کتابی از جنس ماه بندان حتما ضروری است، برای تمام سفر های حضرت آقا و برای تمام وقایع انقلاب. و به همین دلیل، خواندنِ کتاب را به همه ی دوستان توصیه می کنم.
دو سه شب پیش بود که درحین افطار ،زنگ زدم به جبهه کتاب.از قضا گوشی برداشته شد و گفتن که ما بعد از افطار تا 10 شب هستیم.ما هم افطار کرده و نکرده و از خدا خواسته به خاطر حوصله به سر اومده از سریال های این شب ها سریع خودمون رو به فروشگاه جبهه کتاب رسونیدم.
اما اونجا با صحنه ای روبرو شدم بس خوشحال کننده و غیر قابل وصف.می پرسین چه صحنه ای ؟
صحنه ای که بیش از 200 عنوان کتاب جدید و تازه رسیده از دور برام دست تکون داده می دادن . من هم برحسب تقدیر الهی بر سر این خوان نعمت حاضر شده بودم و با تمام توان و فوت وقت پریدم میونشون.
کتاب نگو... برآورده شدن آرزو بگو.
کتاب هایی که چند ماهی می شد تو اینترنت دنبالشون بودم و پیداشون نمی کردم،الان یکجا دور هم جمع شده بودن.
دیگه اصلا بهتر از این نمی شد.من هم مثل همیشه توبه کتاب نخریدن رو شکستم و تا 11 شب میون کتاب ها چرخیدم و صفا کردم .
هر چی هم زنگ می زدن که چرا درست افطار نکرده رفتی؟ در جواب فقط می گفتم : دارم افطارم می کنم اونم با طعم کتاب های ناب.
این هم عکس بعضی از کتاب هایی که باهاشون افطار کردم و توبه شکستم...
معرفی کتاب وبلاگ....فانوس جزیره
...
خانواده کتابی است 128 صفحهای و تماماً از بیانات رهبر معظم انقلاب، که ماحصل کار روی بیش از یکصد سخنرانی است.
این کتاب در سبکی نو ارائه شده است بهنام: ساخت یک جلسۀ مطوَّل مَطوی در محضر مقام معظم رهبری.
دیدگاههای منحصر بهفرد حضرت آقا در نوع نگاه ایشان به زن و نقش او در خانواده و ارائه دادن الگوی جامع خانوادۀاسلامی برای جوامع بشری در این کتاب باعث شده است تا مخاطب آن، فقط زوجهای جوان نباشند و هرکس میخواهد خانوادهای تشکیل دهد، یا تشکیل داده و در ابتدای راه است، یا سالهاست که زندگی مشترک را شروع کرده و اکنون در فکر زندگی مشترک فرزندان است، میتواند مخاطب آن باشد.
در ادامه، برای معرفی بیشتر، بخشی از اشارۀ کتاب تقدیم میگردد:
طرح موضوع:
مقام معظم رهبری در جایگاهی قرار دارند که واجد دو شأن حکمرانی بر امور کشور و حکمرانی بر قلوب و دلهاست.
معمولاً شأن اول که گرهها را از امور جاری باز میکند و مانع از ایجاد بنبست در نظام میشود، مورد توجه قرار میگیرد. اما ایشان بهعنوان یک عالِم و متفکر اسلامی که علم خود را وقف رشد و به سعادت رساندن مردم کردهاند، شأن دیگری دارند که همان هدایت قلوب، حکمرانی بر دلها و جذب جانها به سوی کمال و ایجاد فضای مناسب برای رشد فضائل انسانی در جامعه و «پدر» بودن برای یکایک فرزندان این مرز و بوم است. پدری که دغدغۀ مشکلات و دردهای فرزندان را دارد.
مشکلات فرهنگی امروز نیازمند طبیبی حاذق است که «دوّارٌ بطبّه» سراغ بیمارها و ضعفا رود. امروز این طبیب حاذق موجود است، باید به «دوّارٌ بطبّه» بودن او کمک کرد.
یکی از دغدغههای مهم آقا، دغدغۀ ایشان بر متن زندگی مردم است که آن را تحت عنوان «سبک زندگی» بیان فرمودهاند و مرحلهبهمرحله، مسائل آن را شکافتهاند. اولین عنوانی هم که ذیل مبحث سبک زندگی طرح میکنند، موضوع «خانواده» است. این دغدغۀ اساسی، صهـبا را بر آن داشت تا از بیانات معظمله کاری در این زمینه فراهم آورد که نیازهای دورههای مختلف زندگی خانوادگی را برآورده سازد. تحقیقات و جمعآوریها شروع شد. مطالب از دو منظر، خیلی چشمگیر و جذاب بود:
اول، نوع نگاه ایشان به زن و نقش او در خانواده و دوم، ارائه دادن الگوی جامع خانوادۀ اسلامی برای جوامع بشری.
جلسات خطبهخوانی عقد:
معرفی کتاب وبلاگ...تا اینجا خواندم
"...خدایا چه دنیایی خلق کرده ای ؟چه آسمان های بلند،چه گل های رنگا رنگ ،چه دریا ها، چه کوه ها ،صحراها،جنگل ها ، چه دل های شکسته ای ،چه رو ح های پژمرده ای ، چه دردهای کشنده ای ،چه عشق ها، چه فداکاری ها،چه اشک ها و چه حرمان ها...
عجیب آن که ، بزرگی و عظمت انسان را در درد و غم و حرمان قرار دادی ،جهان را بدون درد و ناله و حرمان نمی خواهی.
ماهم عشاق وجود توییم که دل سوخته ودست پا شکسته به سویت می آییم.تو ما را در آتش غم سوزاندی و خمیره ی خاکی ما را با کیمیای عشق، به روحی فوق زمین وآسمان ها مبدل کردی که جز تو نمی خواهد و جز تو نمی پرستد."
صفحه64
....
...
شاید کمتر کسی باشد که این کتاب را نخوانده باشد.این کتاب 189 صفحه ای که دست نوشته ها ی شهید مصطفی چمران را در دل خود دارد و به کوشش برادرش مهدی چمران جمع آوری شده است،به راستی مونس خوبی برای اوقات تنهایی باخداست و جنبه دیگر روح عرفانی شهید چمران را نشان می دهد.
خواندنش را از دست ندهیم...
.
بسم الله ...
* تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
کاخر بسوخت جانم در کسب آن فضایل*
اولین بار که می خوانی اش, می خواهی بنویسی درباره اش, قلم که به دست می گیری تازه می فهمی که هیچ نفهمیدی. گنگ, فقط قلم در دست داری. کتاب را ورق می زنی, سطر سطرش را می نگری. ...
انگار همه چیز تازه است.
از اول شروع به خواندن می کنی .
آری , هیچ نفهمیده بودی از " صراط ".
حالا داری درک می کنی , صراط , دویدن نیست, ایستادن هم نیست . جرعه جرعه عشق را سرکشیدن و حل شدن و به عبودیت رسیدن است.
کتاب " صراط " راه هایی برای کاوش خدا در اتفاقات زندگی و رسیدن به سرچشمه اصلی و عبد شدن را پیش رو می گذارد .برای فهماندن و درک بهتر موضوع به شیوه هنرمندانه و به جایی از آیات و مفاهیم قرآنی استفاده شده و تمام استدلالات بر پایه آیات قرآن است.
" صراط " می گوید :
معرفی کتاب وبلاگ....روح و ریحان
سلام...
"کمی دیرتر"حکایت حال خیلی ازماهاست ...
که به ظاهر هم نوا با جمعیتی که آقا رو صدا می زنن،می گیم: آقا بیا! آقا بیا!
اما تودلمون به یادگرفتاری هامون هستیم و از ته دل آمدن آقا رو نمی خوایم.
تو یکی از همین مجالس نیمه شعبان جوان داستان ما که تو همین جمع نشسته بود بر خلاف بقیه که می گفتن آقا بیا! آقا بیا! فریاد آقا نیا! آقا نیا! سر داد و توجه همه را به سمت خود جلب کرد...
دربرابرشماتت ها و نگاه های غضب آلود حاضرین جمع فقط سکوت کرد.
سکوت...دریغ ازیک کلمه...
بقیه داستان درعالم رویا اتفاق می افتد...جایی که مرز زمان شکسته می شودوحقیقت وجود آدمی نمایان می گردد...
آنجاکه فقط روح است وهر آنچه که می شود ویا هر کاری که انجام می دهیم به واسطه ی باورهایمان است...
عالمی که خودحقیقیمان را به خودمان می نمایاند...
خوندن این داستان رو به همه ی اونایی که هنوز ازته دلشون آمدن آقا رو نمیخوان توصیه می کنم...
شاید بهمون کمک کنه بیشتر باخودمون صادق باشیم و به این فکر کنیم که واقعا داریم چه کار می کنیم؟ وکجای این جهان ایستاده ایم وقتی محوریت هیچ کارمون امام زمانمون نیست...
متنی از کتاب:
کتاب های معرفی شده در سایر سایت ها و یا وبلاگ ها.
ضمنا ترتیب مطالب کاملا اتفاقی است و
نقد های معرفی شده نظرات مدیران آن می باشد.
...
*جهاد فرهنگی...فانوس جزیره"سخنان رهبری..."
*یک سبد سیب....خاک های نرم کوشک"دفاع مقدس"
*سخن آشنا...رازهای دهه شصت"سیاسی،تاریخی"
*جاکتابی...تابستان قوها"رمان خارجی"
*چرک نویس....شرق بهشت"رمان خارجی"
*باشگاه کتاب....ربکا"رمان خارجی و عاشقانه"
*طلوع سرخ....نامه های بلوغ"اخلاقی،تربیتی"
*گردگیری کتابخونه...حسین وارث آدم"مذهبی"
*دختران آفتاب...فرشته ها هم..."رمان اجتماعی و دینی"
*دل آباد...یک لیوان شطح داغ"کتاب شعر"
*پیچک سر به هوا....مثل حبه های قند"اخلاقی"
*مجمع ناشران...بیا با هم بخندیم"طنز"
*من و کتاب...بی خوابی عمیق"شعر"
*تابه تا....سلام خدای خوبم"قرآنی"
*کتابدوست...ده رمان برتر جهان"گوناگون"
*هوران...هفت سین کتاب"گوناگون"
معرفی کتاب وبلاگ.... ذره
* سید جعفر شهیدی*
نامش را که می شنویم بی اختیار او را با نثر تحیقی و علمی وادبی می شناسیم.همان کسی که رهبر معظم انقلاب او را به عنوان علّامهی بزرگوار خطاب کرد...
مردی که بیش از پنجاه سال مدیرموسسه لغت نامه دهخدا بودو تا آخرین روزهای زندگی اش در اجرای وصیت نامه مرحوم معین در خصوص پذیرش مدیریت موسسه عمل کرد و بسیاری از کارهای ناتمام را بدون خستگی به پایان رساند.
هر وقت می خواهیم کتابی درباره امام حسین علیه السلام به دیگران معرفی کنیم مسلما نمی توان کتاب" قیام امام حسین علیه السلام" را نادیده گرفت.
بدیهی است کمتر کتابی پیدا می شود که توانسته باشد تاریخ نگاری و تحقیق علمی بی طرفانه و جامع را با نثر داستانی ،یک جا در خود جمع کرده باشد.
کتابی که هرسال برتعداد چاپ هایش اضافه شده وچاپ چهل و هشتم آن با ویرایش جدید تا پایان سال از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی روانه بازار کتاب خواهد شد.
نثر داستانی و روان کتاب درپی پاسخ وریشه یابی علت های به وجودآمدن واقعه عاشوراست و این سوال اساسی که چرا این واقعه اتفاق افتاد؟
کتاب به خوبی توانسته است به بررسی،ریشه یابی و تحلیل وقایع قبل ازواقعه عاشورایعنی از زمان پیامبر گرامی وتا بعد از واقعه عاشورا و ماجرای شام بپردازد.
نثر مرحوم دکتر شهیدی ره در این کتاب به راحتی می تواند الگویی باشد برای روایت تاریخی در قالب نثر داستانی بدون آنکه به مطلب آسیبی برسد چیزی که این روزها کمتر دیده می شود...
عبارتی از کتاب:
"...مسلم گفت به خدا سوگند گریه من برای خودم نیست.برای آنها میگریم که با خواندن نامهء من به وعدهء یاری این مردم دلگرم شده اند و هم اکنون در راه عراق هستند. سپس به محمد اشعث گفت بنده ءخدا تو از عهده امانی که به من دادی بر نخوهی آمد ولی از تو می خواهم نامه ای به حسین بنویسی و او را از آنچه بر سر من آمده است آگاه سازی!به او بنویس فریب مردم عراق را مخور! اینها همان مردمند که پدرت را چنا آزردند که از دست آنان آرزوی مرگ می کرد..."
صفحه137
.....
پ.ن:
1.سیدجعفر شهیدی به سال ۱۲۹۷ هجری خورشیدی در یکی از محلات قدیمی شهر بروجرد به دنیا آمد. دروس ابتدایی و اندکی از متوسطه را در همین شهر خواند و بعد راهی تهران شد. در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزوی اش را تا حد رسیدن به درجه اجتهاد ادامه داد. پس از آن چند سالی را از محضر آیتالله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی استفاده کرد، اما بعد از هشت سال، بیماری او را به ایران بازگرداند. در دبیرستان ابومسلم مشغول به تدریس شد و با توجه به اهمیت مدرک تحصیلی در میزان حقوق بدون شرکت در کلاسها، لیسانس الهیات را با بهترین نمرهها گرفت.