معرفی توسط وبلاگ...این روزها
کتاب "آنا هنوز هم می خندد" را لا به لای روزهای شلوغی دست گرفتم.
دنبال کتابی بودم که خیلی فلسفی و عمیق نباشد و بتوانم با تمرکز نسبتا کم، همراهش شوم!
"اکبر صحرایی" نویسنده ی این داستانِ کوتاهِ کوتاهِ، چهل داستانک را در کنار هم قرار داده و این اثر را خلق کرده است. شاید یکی از زیبایی های کتاب این بود که داستان ها هم مستقل از یکدیگر ، دارای شروع و پایان بوده و هم در کنار یکدیگر یک مجموعه ی بلند را شکل داده بودند.
تِم داستان حول محور زندگی شخصی به نام "دار علی" شکل گرفته. داستان ها، در بعضی قسمت ها دارای لحن طنز و در بعضی مواقع لحنی کامل جدی و منقلب کننده دارند.
کتاب، ادبیات روان و سلیسی دارد و حجم 127 صفحه ای و جذابیت داستان ها به شما کمک می کند تا یک نفس آن را به پایان برسانید.
شاید منتشر شدن این اثر توسط انتشارات "سوره ی مهر" ،خودش نشانه ی گیرایی برای دعوت شما به خوانش این اثر باشد.
بخشی از این کتاب:
- خدا بیامرزه دار علی رو!
موسی خندید و گفت:
- هفت تا جون داره! اوناهاش داره پاچرخی می زنه.
جلو رفتند و بالای سنگر ایستادند. پاهای دارعلی سر و ته ، از بین الوار و گونی شن ها بیرون زده بود و پاچرخی می زد. انگار داشت خفه می شد. موسی که خندید، یدالله گفت:
- داری می خندی؟! کمک کن داره خفه می شه!
هرکدام یک پای دارعلی را از مچ گرفتند و شروع کردند به زور زدن.
یک دفعه تن دار علی انگار تنه درختی از ریشه درآمد. دارعلی نفس نفس زد. خاک و گل را از سر و صورتش تکاند. سر و صورتش که دوباره سرخ و سفید شد، موسی هر و هر خندید و گفت:
- شدی مثل مرده های از گور فرار کرده!
دار علی نفسش که چاق شد، پیراهنش را زد بالا. نگاهی به زخم و خراش های کمر و شکمش انداخت. بعد زل زد به موسی. سر تکان داد و گفت:
- بخند...بخند...نوبت منم می رسه! خدا ریشت رو بکنه که ریشه منو کَندی.
شناسنامه ی کتاب:
نویسنده: اکبر صحرایی
ناشر: انتشارات سوره مهر
سال نشر: 1387
قطع: رقعی
تعداد صفحات: 127 صفحه
قیمت چاپ چهارم: 2300 تومان