کتاب حاضر، مجموعه ای از داستان های کوتاه با مضامین اخلاقی، اجتماعی و دینی است. در این داستان ها برخی از عادات اخلاقی، اجتماعی و نیز برخی از اعتقادات دینی مردم مورد آسیب شناسی قرار گرفته و ضرورت اصلاح در اندیشه و رفتار دینی مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده این داستان ها معتقد است که اغلب مردم تنها به ظواهر دین و آداب اسلامی پای بند هستند و دستورات واقعی دین عمل نکرده و آن ها را در رفتار روزمره خویش در نظر نمی گیرند. وی در این داستان ها به گوشه هایی از این رفتارهای متناقض با اصل دین اشاره کرده و توصیه هایی به جوانان برای داشتن همت عالی جهت رسیدن به موفقیت تحصیلی و شغلی نموده و نیز هشدارهایی به اقشار مختلف مردم، خانواده ها، کسبه بازار، کارمندان و ... در زمینه رعایت مسایل دقیق اخلاقی و دینی که معمولاً آن ها را جزء دین و اخلاق ندانسته و جایی در زندگی برای آن ها باز نکرده اند، داده و داستان های کوتاه خود را بر محور این اصل کلی خلق کرده است.
معرفی کتاب توسط وبلاگ گم شده
اهل شعر که باشید بدون شک نام علیرضا قزوه را به کرات شنیده اید. شاعر متعهدی که در حوزه شعر هرگز تن به وادی مُد روز نداده است و همیشه شعرش در خدمت آرمان های اصیل اسلام و انقلاب بوده است. «شبلی و آتش» هم یکی از آثار شاعر است که دومین مجموعه شعر مستقلش به شمار می رود.
بن مایه این اشعار انگار همان سیر و سلوکی است که مخاطب در تمام این سال ها از شاعری چون قزوه سراغ داشته است. قزوه برای این که توانایی اش را در نحله های گوناگون سرایش شعر نشان داده باشد در این کتاب در کنار غزل، دوبیتی و دوبیتی سپید هم آورده است.
قزوه از آن دست شاعرانی است که برای شناختنش حتماً لازم نیست خودش را ببینید؛ چون شعرش از دیدارش گویاتر است. یعنی اگر فردی پیش از آشنایی نزدیک با قزوه، شعر او را خوانده باشد، به شناخت کافی و خوبی از او رسیده است. به بیان دیگر، شعر قزوه، از اسم او جلو زده است.
شعرهای این کتاب مضامین مختلفی را در بر می گیرند؛ مانند عشق، دلتنگی، یاد و خاطره شهدا، جنگ و سوژه هایی از این دست. اما همگی این مضامین، شکلی شاعرانه پیدا کرده اند و دچار روزمرگی و سیاست زدگی نیستند. وقتی مثلاً شعر «نان و عشق و گُل» را می خوانید تازه متوجه می شوید که شعر قزوه، شعر هیاهو نیست.
ناشر:سوره مهر
103
نوبت چاپ: اول
65,000 ریال
معرفی کتاب توسط وبلاگ گم شده
نویسنده درباره کتاب خود چنین می گوید: «آقازاده عزیز» شامل ۳۹ مطلب طنز من است که بین سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ در مطبوعات منتشر شد. البته بازنشر این مطالب در قالب کتاب با یک ویرایش جدید و همچنین شرح واژگان سخت و بیان دلایل نوشتن هر مطلب صورت گرفت. من اصرار داشتم روی جلد کتاب اسم ترکیبی «طنزهای مطبوعاتی» درج شود، چرا که طنز در فضای امروز مطبوعات و نشریات کشور مهجور مانده است. متاسفانه غربت طنز در نشریات به عینه دیده می شود. بنابراین باید با کارهایی این چنین، به رفع مهجوریت طنز در عرصه مطبوعات کمک کرد. در بخشی از متن کتاب می خوانیم: یکی از کارهای اساسی برای مرد امروزی بودن این است که اساساً مرد نباشید! یعنی کلاً مرد بودن را ببوسید و بگذارید لای شناسنامه تان خاک بخورد. برای این منظور بهتر است از ظاهرتان شروع کنید: زیر ابرو بردارید، رژگونه بزنید، موهایتان را بیگودی کنید! گونه بکارید، لنز صورتی بگذارید و هی زل بزنید تو چشم های طرف مقابل. ظاهرتان که تغییر کرد، سعی کنید رفتارتان هم عوض شود. مثلاً وقتی در خیابان یک تاکسی برایتان بوق زد از گوشه چشم نگاهش کنید و زیر لب بگویید: گم شو ایکبیری، مگه خودت خواهر مادر نداری... ایشششش! به نگاه بهت زده راننده توجه نکنید، خودش درست می شود.
هوالمحبوب
تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «دختران آفتاب» در اولین همایش «حیات طیبه؛ پاسداشت ادبیات هنر و ادبیات انقلاب اسلامی» رونمایی شد.KHAMENEI.IR متن و تصویر تقریظ را منتشر کرده است:
بسمهتعالی
پس از نزدیک سه سال توانستم در این روزها - ایام شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها- این کتاب را بخوانم. در میان کتابهای داستانی که هدفش طرح مسائل فکری است، این بهترین کتاب از نویسندهئی ایرانی است. طرح کلی داستان و درونمایههای داستانی آن خوب و شیرین است. حرفها هم قوی و منطقی است.
اتفاقاً پیش از این، کتابِ: ... را خواندهام. آن قویتر است. ولی با توجه به برخی ملاحظات (عمدةً بهرهبرداری نکردن از عامل جنسی در کتاب حاضر) در این کتاب، هنر بیشتری به کار رفته است. باید ترویج شود. تنها نقطه ضعف آن ذکر مشخصات استاد فاطمه است در فصل آخر کتاب.
(روزهای نیمهی خرداد ۸۷)
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=31068
کتاب حاضربر مبنای یک از وقایعی که در کتاب نجم الثاقب ثبت شده است ، باموضوع ملاقات یکی از بنده های خوب خدا با حضرت صاحبمان عج و عنایت و توجه ویژه حضرت به شیعیانشان ، به صورت داستانی بلند توسط مرکز مطالعات و تحقیقات حضرت صاحب الزمان عج وابسته به مسجد مقدس جمکران و به قلم خانم الهه بهشتی به رشته تحریر در آمده است .
معرفی توسط وبلاگ...صندوق اندیشه
پسران دوزخ، فرزندان قابیل، اولین کتاب در موضوع داعش است که به سبک رمان درآمده و حقیقت داعش را به منصه ی ظهور گذاشته است.در این داستان یک شخصیت ایرانی به نام فاطمه برای سخنرانی به عراق می رود که توسط گروهک
درمقدمهٔ این رمان آیات 11 و12 سورهٔ مبارکهٔ طه آمده است که: «پس چون آمد آن درخت را، ندا در داده شد: ای موسی، همانا من پروردگار تو هستم، حب دیگری را، جز خدا، از قلب بشوی و بیرون کن، قطعاً تو در سرزمین پاک و مقدس «طوی» هستی.»
معرفی توسط وبلاگ ... روح و ریحان
در نگاه اول به طرح شاد و ساده ی روی جلد کتاب به نظر می رسد مخصوص رده سنی کودک و نوجوان است. اما وقتی کتاب را بر میگردانیم پشت آن نوشته شده:
کتابی ناهمانند برای همه بجز آنهایی که کاملا مایوس شده اند. (و حتی آنها هم ممکن است پنهانی از آن لذت ببرند.)
درواقع این کتاب می تواند برای همه مفید باشد و بهترین هدیه برای کسانی که از زندگی نا امید شدند. و کسانی که در
معرفی توسط وبلاگ...دلانه
داستان از یک اتفاق به ظاهر ساده اما عجیب در جشن نیمه شعبان شروع میشود و نویسنده با زیرکی خود را جای شاهد داستان میگذارد، طوری که به خواننده این حس را القا میکند که ماجرا واقعی است؛ این اتفاق کنجکاوی نویسنده را جلب میکند و با پیگیریهای خود با شخص اول داستان یا همان اسد آشنا میشود؛ شخصیتی که نویسنده را با خود همراه میکند تا دلیل آن اتفاق را به صورت شهودی برایش توضیح دهد.
نامه های کوفی مجموعه ی اشعار عاشورایی سعید بیابانکی است که شامل اشعار نیمایی و غزل می باشد. البته اشعار عاشقانه و اجتماعی و غیر آئینی نیز در این مجموعه یافت می شود.
اما آنچه که انگیزه ای شد تا این نوشتار را برای دوستان هدیه آورم ؛
.
کوتاه و پر از درد می گویم. حتما درد و دل امام رضا(ع) با پسر شبیب را شنیده اید. به راستی آنچه در کربلا رخ داد مردم جاهلی قبل از اسلام هم نکردند، این، نه تنها تعجب من و شمای محب اهل بیت را پس از هزار و اندی سال بر می انگیزاند ، بلکه هرکس دیگری که بویی از انسانیت برده باشد را متعجب خواهد کرد. گذشته از سوز و گداز هایمان ، یک بار هم سعی کنیم کاملا منطقی و بدون هیچ تعصبی به ماجرای کربلای شصت و یک هجری فکر کنیم. وقتی سفیر روم در دربار شام، طی اتفاقات بعد از ماجرای کربلا ناپدید می شود، خدمتگزار او (شماس) برای پیگیری این قضیه به شام می آید. و طی گزارشاتی که به دولت روم می دهد ما را به سوالاتی متوجه می کند که واقعا چرا بعد از پنجاه سال از در گذشت شخصی که روزی آب وضویش را برای تبرک ، بر سر و صورت خود می ریختند ، بر سر سر و صورت نوه ی او خاک و خاکستر می ریزند ؟
زیاد نمی خواهم درباره ی قالب کتاب و تعلیق فوق العاده این رمان حرف بزنم ، بیشتر غرضم خواندن آن با این دید بود. یک بار هم که شده عاشورا را از دید یک غیر مسلمان باید دید. شاید با خواندن این کتاب از این پس برای عالیجناب جالوت هم از سوز دل بگریید. نوه ی رسول خدا که جای خود. دیگر باید کمی از خودخواهی خود فاصله بگیریم و حسین عزیزمان را بیش از پیش جهانی کنیم. مسیحی وقتی یک شیعه را می بیندکه در روضه ی جالوت می گرید چرا شیفته ی حسین(ع) نشود؟
به قول آقای قیصری هرکس نوکر ارباب من است ؛ من هم نوکر او ...
تصویر صفحه ای از کتاب را بچشید (+)
پ.ن:
معرفی کتاب وبلاگ سابق...این روزها
.
.
نام اسب "عقاب" است.
ارثیه ای ست از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که نسل به نسل از امیر المومنین (علیه اسلام) به پسرانش و بعد به علی اکبر (علیه السلام) رسیده است.
روایت های کتاب، همگی از زبان همین اسب خطاب به لیلا – مادر صاحبش- نوشته شده اند.
عقاب، در ده مجلس، حوادث زندگی جوان کربلا از کودکی تا شهادت را کنار هم چیده است و آن ها را برای مادری روایت می کند که در کربلا حضور نداشته و شاهد پژمرده شدن فرزندش نبوده است.
کتاب 80 صفحه ای "پدر،عشق و پسر" به قلم سید مهدی شجاعی به رشته تحریر درآمده و انتشارات نیستان آن را منتشر کرده است.
استفاده از منابع تاریخی محکمی که در انتهای کتاب ذکر شده اند، گواهی بر مستند بودن این کتاب است.
لحن ساده و گیرای این کتاب، به درک هرچه بیشتر محتوای آن کمک کرده است.
بخش هایی از این کتاب:
«چه خوب شد که نبودی لیلا! گاهی احساس میکنم که رابطه حسین (ع) با علی اکبر (ع) فقط رابطه یک پدر و پسر نیست. میمانم که کدامیک از این دو مرادند و کدامیک مرید؟ مراد حسین (ع) است یا علی اکبر (ع)؟ اگر مراد حسین (ع) است که هست، پس این نگاه مریدانه او به قامت علی اکبر (ع)، به راه رفتن او، به کردار او و حتی لغزش مژگان او از کجا آمده است؟! و اگر محبوب علی اکبر (ع) است پس این بال گستردن و سر ساییدن در آستان حسین (ع) چگونه است؟
و... اما حسین (ع)، نزدیکترین، محبوبترین و دوست داشتنیترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوب ترهایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند.»
پ.ن: