هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتابخوان» ثبت شده است

معرفی کتاب توسط وبلاگ...این روزها

Image result for ‫کتاب شولا‬‎

"شولا" کتاب پر دردی بود. قصه ی آدم هایی که با وجود غصه هایی که در سینه داشتند سعی می کردند صورتشان را با سیلی سرخ نگه دارند. 

آدم هایی که هرکدام به نوعی از روزگار زخم خورده بودند و غمشان را از دیگران پنهان می کردند. شولا یک عاشقانه ی نسبتا تلخ بود. داستان طه و طاهر و تهمینه، با حال و هوای نذری و عاشورا و عزاداری. هم امید داشت هم خشم. هم دلگرم می کرد و هم زخم می زد.

از همه این ها که بگذریم نثر کتاب نثر متفاوت و خاصی بود. قلم قوی، با توصیفات محسوس از زیبایی های اثر "علی میر میرانی" بود.

بخشی از این کتاب

حالا هم حواس طه، همزمان چندجا بود. خیالش با کارکنانش آسودگی داشت. شکل خانواده بود. حرمت بود. ریشه در اعتماد داشت. طه یک بار هم نگفته بود رستوران من. رستوران را که اصلا نمی گفت . جایی هم ننوشته بودند. چلوکبابی. می گفت چلوکبابی مرشد. این تنها از زبانش نمی آمد. از جانش می آمد. شمایل باور جمعی همه ی آن هایی بود که کنار طه و با طه کار می کردند...

شناسنامه ی کتاب

نویسنده : علی میرمیرانی

ناشر : انتشارات مروارید

تعداد صفحات : 124 صفحه

سال چاپ : 1396

قیمت پشت جلد : 11000 تومان

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ... این روزها

Related image

باید اعتراف کنم هر فصل از این کتاب را که خواندم بستم ش، به سقف خیره شدم و از خودم پرسیدم این زن چرا اینقدر باید برای به دست آوردن عشق بجنگد؟ 

بعضی صفحه ها حرص درآور بودند، بعضی فصل ها شعله ی امید را در آدم زنده می کردند که بالاخره آن همه سماجت جواب داده، و بعضی فصل ها را خواندم تا فقط به آخرش برسم و ببینم چه می شود!

کتاب "تصرف عدوانی" برخلاف اسمش که یه عبارت حقوقی ست و کمی سنگین به نظر می آید، کتاب جالب و پر کششی بود. 

قصه از جایی شروع می شود که «استر نیلسون»، شاعر و مقاله‌نویس 31 ساله برای سخنرانی درباره «هوگو راسک»، هنرمند شناخته‌شده دعوت می شود و بعد از آن سخنرانی احساس می کند عاشق هوگو شده است.

در خلال این احساسش چیزهای زیادی از زندگی گذشته اش را ترک می کند و تمام تلاشش را برای به دست آوردن هوگو به کار میگیرد. 

داستان جنگ ها و شکست ها، امیدها و انگیزه ها، همین طور بحث های هنری و فلسفی که بین هوگو و استر انجام میشود از جذابیت های این کتاب بود. حتی صحبت هایی که استر در مورد احساسش با دوستانش انجام می دهد تِم روانشناسی قوی به داستان داده بود.

یک مسئله ی دیگر که خیلی به چشم من آمد و به نظرم میتواند این کتاب را به عنوان یک کتاب مفید برای شناخت دنیای زنان غربی معرفی کرد ، همین تلاش های استر برای دیده شدن، نداشتن پشتوانه، و جنگیدن برای دوست داشته شدن با همه ی ابعاد شخصیتی اش است. استر قبل از این آشنایی زنی تحصیل کرده، موفق با جایگاه اجتماعی قابل قبولی ست که سعی میکند با همه ی داشته هایش از زندگی لذت ببرد، اما بعد از آشنایی با هوگو به فردی تبدیل می شود که به قول خودش آرزو می کند کاش جزو هفت میلیارد انسانِ روی کره ی زمین بود که هیچ احساسی به هوگو نداشت!

 

بخشی از این کتاب

درون استر چند لحظه به طور بی شکلی نرم شد. به خود می بالید که مقاومت کرده بود و از تمام بارهایی که به تازگی می خواست تحقیر بی کم و کاستش را به هوگو نشان دهد منصرف شده بود.آدم هرگز از خویشتن داری پشیمان نمی شود. خشم و پرخاش برعکس است. آدم تقریبا همیشه آرزو می کند آن ها را بروز نداده بود. مشکل این است که آدم نمی داند چه وقت در فاصله ی بین "تقریبا هرگز" و "تقریبا همیشه" هست که تندی و پرخاش توجیه پذیر می شود و مطلوب ترین نتیجه را به بار می آورد...

 

شناسنامه کتاب 

نویسنده: لنا آندرشون

مترجم: سعید مقدم

سال چاپ: 1395

تعداد صفحات: 170 صفحه

ناشر: نشر مرکز

قیمت چاپ دوم: 12500 تومان

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ: این روزها



Image result for ‫یوسف آباد، خیابان سی و سوم‬‎



"یوسف آباد، خیابان سی و سوم" کتابی بود که با بی میلی شروع کردم و با هیجان به آخر رساندمش!!

چهار نفر هستند که در جریان کتاب حضور دارند و هر چهار فصل از این کتاب به روایت یکی از آن هاست. (فکر کنید یک شب به یک مهمانی دعوت شدید و بعد همه ی حاضران این مهمانی از نگاه خودشان، مهمانی را توصیف کنند.)

بخش دلچسب کتاب برای من تغییر لحن ها و حس و حال ها در فصل های مختلف کتاب بود. دو فصل این کتاب را دو مرد و دو فصل دیگر را دو زن روایت می کنند. اگر روی جلد فقط اسم یک نویسنده نبود فکر می کردم فصل های زنانه به روایت زنان و فصل های مردانه به روایت مردها تحریر شده اند، بس که لحن ها گاهی حساس و زنانه و گاهی خشن و مردانه اند!

چیزی که در طول خواندن اذیتم می کرد این بود که نوشته ها پشت سر هم می آمدند و پاراگراف مشخصی نداشتند؛گاهی گیج می شدم که کدام جمله مونولوگ است و کدام جمله دیالوگ!

شناسنامه ی کتاب، نام "نشر چشمه"و "چاپ دهم" را نشان می دهند. نویسنده ی این کتاب 114 صفحه ای "سینا دادخواه" است و شما را با چهار روایت مختلف در چهار فصل همراه می کند. قیمت این اثر 8500 تومان می باشد.



شناسنامه کتاب:

مولف: سینا دادخواه

سال چاپ: 1387

ناشر: نشر چشمه

تعداد صفحات:114 صفحه

قیمت:8500 تومان

قطع: وزیری

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۹
معرفی توسط وبلاگ...فاصله ای به وسعت دلتنگی


Image result for ‫"سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا" نوشته ی محمد صادق نجفی‬‎
سلام به دوستان هیئتی!
عزاداری هایتان قبول امام حسین باشد ان شالله...

این بار می خواهم کتابی را معرفی کنم که متناسب این ایام هم هست، که البته خودم هنوز تمامش نکرده ام ولی تا جایی که خوانده ام به نظرم یکی از منابع  خیلی خوب برای فهم قیام عاشورا از زبان خود امام حسین (ع) است.
اسم این کتاب "سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا" نوشته ی محمد صادق نجمی می باشد.
این اثر به طور مفصل به سخنان امام از زمان دستور یزید برای بیعت گرفتن تا قیام عاشورا می پردازد.
در این کتاب، نویسنده سعی کرده تا متن سخنان امام حسین (ع) را از آغاز حرکت از مدینه تا هنگام شهادت، به ترتیبی که آن حضرت در مناسبت‌های مختلف ایراد کرده، برگرفته از منابع مختلف، ثبت نماید.
این اثر در ۴ بخش مدینه تا کربلا، مکه تا کربلا، سخنان امام (ع) در کربلا، خطبه حسین بن علی (ع) در منی، نوشته شده‌است.
از منابع استناد شده در تألیف این اثر می‌توان به کتاب‌های شرح نهج‌البلاغه، نورالثقلین، تهذیب‌التهذیب، مناقب، سفینه‌البحار، مقتل و وسایل‌الشیعه، اشاره کرد.
این کتاب از سوی بوستان کتاب قم در سال ۱۳۸۱ منتشر و تا کنون بیش از سیزده بار تجدید چاپ شده است.



شناسنامه کتاب:

مولف: محمد صادق نجمی 
ناشر کتاب : بوستان کتاب قم
تعداد صفحات: 420
قطع: وزیری
زبان کتاب: فارسی - عربی
سال نشر: 1390
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۰


معرفی توسط وبلاگ... رجعت صدر

Image result for ‫کتاب واقعه ی حره محمدعلی چنارانی‬‎


حرف دل: خیلی ها را دیده ام...خیلی آدم های بزرگ و به اصطلاح اندیشمندی را دیده ام که با اندک تحلیلی از وقایع بعد از عاشورا، مغرورانه و خودخواهانه سرشان را بالا می گیرند و درباره مردمانی که چهارده قرن پیش از ما زیسته اند، قضاوت می کنند...و افاضات می فرمایند که مردم مدینه (معاذ الله) حقشان بود که به فاجعه حرّه گرفتار شوند؟!!!

این آدم ها به طور قطع و یقین یا از فجایعی که طی واقعه حرّه بر امت اسلام وارد شد، عمق جنایت و تجاوزی که حادث شد، قاریان و محدثان و اصحاب و یارانی که در این حادثه قربانی شدند، غافلند و یا خود را به خواب زده اند.

و یا فراموش کرده اند استرجاع رسول خدا صلی الله علیه و آله را سال ها پیش از واقعه حرّه که فرمود: «یُقتل فی هذه الحرّه خیارُ امّتی بعد أصحابی» سیفنة البحار1/240

یا فراموش کرده اند عبدالله ابن حنظله غسیل الملائکه و چهار فرزندش...همه قوم و قبیله اش چرا یک تنه در برابر لشکر شام ایستادند و تن به قطعه قطعه شدن سپردند و از مدینة النبی تا آخرین قطره خونشان دفاع کردند؟ که شرمنده رسول الله صلی الله علیه و آله و فرزندانش نباشند! همان شرمندگی که ما امروز اگر ذره ای غیرت داشته باشیم، باید نسبت به مرزهای مسلمین احساس کنیم ولی خود را مسلمان می دانیم و باکمان نیست!
مگر ما خودمان...امت امروز رسول الله صلی الله علیه و آله که هستیم و برای اسلام چه کرده ایم که این چنین، مدعی شناخت حق و باطل شده ایم و اینچنین برای دیگران تعیین تکلیف می کنیم؟
اصلاً چطور به خودمان اجازه می دهیم، صحابه و یاران و فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله ...را اینچنین بی رحمانه و وحشیانه شایستۀ چنین سرنوشتی بدانیم؟ یا (معاذ الله) مدینة النبی شهر پیامبر صلی الله علیه و آله را سزاوار این ویرانی و نابودی ببینیم؟

که اگر چنین باشد...و اگر به چنین حوادثی در اسلام راضی باشیم، شک نکنید که ما هم با خائنان و لعینانی که آن فجایع را به امت اسلام تحمیل کرده اند شریکیم.
بله مردم مدینه در طول تاریخ اشتباه زیاد کردند...راه امامت را منحرف کردند...با امامشان دیر بیعت کردند...امامشان را تنها گذاشتند...حتی در واقعه حره، وقتی از امام سجاد علیه السلام پیروی نکردند و از مدینه بیرون نرفتند...یعنی هنوز در اشتباهند و امامشان را نشناخته اند...

ولی چقدر خوب است که ما به جای این که همیشه خودمان را جای آدم های کاملا خوب و معصوم قصه تصور کنیم، یکبار هم کمی...فقط کمی بد باشیم...خودمان را بگذاریم به جای مردم مدینه...مردم مدینه ای که چه سوگوارانه و سیاهپوش به استقبال کاروان اسرای کربلا رفتند و چه شرمگنانه در عزای امامشان اشک ریختند و چه حسرت ها کشیدند...

بعد...ببینیم...آیا اگر ما هم به جای مردم مدینه بودیم، سکوت را بر قیام، و امنیت و آرامش را بر کشته شدن و قطعه قطعه شدن ترجیح می دادیم؟ یا مثل مردم مدینه...ولو جلوتر از امام حاضر شیعیان! قیام می کردیم و تن به ذلت نمی دادیم؟

مطالعه کتاب کوچک واقعۀ حرّه یک عبرت بزرگ تاریخی است..برای همه کسانی که درد دین دارند ، برای همه آن هایی که می خواهند در طوفان بلا ها و حوادث به بیراهه نیفتند...برای همه آن هایی که می خواهند امام حاضرشان را خوب بشناسند...برای همه کسانی که می خواهند قیام و قعود و سکوت و فریاد امام عصرشان را با دل جان بپذیرند.




شناسنامه کتاب:

طرح و تحقیق: محمد علی چنارانی

تدوین و تحلیل: احمد ترابی

چاپ اول: 1382

نشر: آستان قدس رضوی

تعداد صفحه:100

مراکز خرید کتاب:

مراکز نشر آستان قدس رضوی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰

معرفی توسط وبلاگ...رجعت صدر


بانوی کربلا حضرت زینب علیهاالسلام


موضوع کتابِ "بانوی کربلا"، اثر دکتر عائشه بنت الشاطی(ترجمه آیت الله سید رضا صدر (ره) ) گزارشی است داستان گونه از زندگی پرفراز و نشیب و عبرت آموز عقیله بنی هاشم، و بزرگترین بانوی اسلام در زمانه خویش، یعنی زینب کبری سلام الله علیها.

نویسنده این کتاب، بانو دکتر عائشه بنت الشاطئ، از نویسندگان درجه اول عرب و فرزند یکی از روحانیان مصر است.

مطالبی که در صفحات این کتاب خواهید خواند، تنها سرگذشت پر ماجرای بانوی کربلا نیست، بلکه رویدادهای تکاندهنده و غم انگیزی از تاریخ اسلام است که در اثر برخورد دو حرکت کاملاً متفاوت و متضاد-بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به وجود آمد. حرکتی که می کوشید روش و منش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در تمام ابعاد اجتماعی، فکری و سیاسی و ... دنبال کرده و نگاهبان سنن الهی باشد و حرکت دیگری که می خواست نظام سیاسی و اجتماعی دوران جاهلیت را در قالب دیگر بر کرسی نشاند. آنان می خواستند از «جدیدالاسلام» بودن مردم سود جسته و با نقاب «خلیفه رسول الله» و بهره گیری از «بیعت ناس» فرهنگ وحی را در پس ِ پرده ظلمانیِ باقی مانده از جاهلیت استتار کنند تا جایی که سنت نبوی را نیز گناهی نابخشودنی و عملی حرام جلوه دادند.
واقعه ای که امروز نیز به دست عاملان تکفیر شاهد آن هستیم.

ولی حرکت سنجیده و عقلائی اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین  این خواسته آنان را با ناکامی مواجه ساخت.




شناسنامه کتاب:

مؤلف: دکتر عائشه بنت الشاطئ

ترجمه: آیت الله سید رضا صدر(ره)

به اهتمام: سید باقر خسروشاهی

گروه مخاطب: نوجوان و جوان

ویرایش: دوم

چاپ یازدهم: ۱۳۹0

نشر: مؤسسه بوستان کتاب http://bustanekatab.com

بها: 32۰۰۰ ریال

تعداد صفحه:178


مراکز خرید کتاب:

ترنجستان سروش: تهران-خیابان انقلاب- نرسیده به چهار راه ولیعصر

دفتر مرکزی: قم- خ شهداء صفائیه: 7743426

فروشگاه مرکزی: قم چهار راه شهداء

فروشگاه تهران: م فلسطین خ طوس کوچه تبریز پلاک 30- 88956922-09395992089

فروشگاه مشهد: چهار راه خسروی، مجتمع یاس، جنب دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی: 2233672

فروشگاه اصفهان: چهار راه کرمانی، جنب دفتر تبلیغات اسلامی2220370-

 اصفهان، میدان انقلاب، جنب سینما ساحل: 2221712

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰

معرفی توسط وبلاگ... رجعت صدر


Image result for ‫کتاب ضریح قدیمی سید علی اصغر علوی‬‎


نمی دانم چقدر با کتاب های گروه حلقه عاشوراپژوهی دانشگاه امام صادق "ع " که زیر نظر حجة الاسلام و المسلمین سید علی اصغر علوی فعالیت می کنند، آشنایی دارید؟
کتاب ضریح قدیمی، یک آلبوم خاطرات زیبا است از تصاویر تعویض ضریح مطهر امام حسین ع . در عین حال تنها یک آلبوم نیست. ضریح قدیمی، حرف های دلِ یک ضریح قدیمی است؛ با ضریح قدیمی می شود عاشق شد، مرثیه خواند، اشک ریخت. کتاب کوچک ضریح قدیمی، به همه زائران حسینی چطور زائر شدن...راهی حرم شدن...زائر حقیقی حرم شدن را یاد می دهد:

«یک ورق آهن حالا تو بگو نقره یا طلا یا اصلا هر چیز قیمتی...
آن قدر نمی ارزید که همه عالم آن را این طور ببوسند
چه آبرویی می دهد معیت با امام

اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام»

«جای خالی نافع...
جای خالی نافع را باید پر کرد
او که در شب عاشورا دور تا دور خیمه ها پاسبانی میداد

او که خودش را وقف حفاظت از امام کرده بود
و با امام خود سر و سرّی داشت

ضریح جای خالی نافع را پر کرده است.
ضریحی که محافظ امام شد...
باید برای امام نافع بود...
و کسی برای امام نافع است که نافع امام باشد، مثل ضریح!»

مجموعه کتاب های بر مدار کربلا را بخوانید...پشیمانی ندارد!



شناسنامه کتاب:

مؤلف: سید علی اصغر علوی، سید یوسف کمالیان، محمد غلام

چاپ اول بهار 1392

قیمت: 45000 ریال

تعداد صفحه:96

مراکز خرید کتاب:

ترنجستان سروش: تهران-خیابان انقلاب- نرسیده به چهار راه ولیعصر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۶ ، ۱۷:۰۰

معرفی توسط وبلاگ...فاصله ای به وسعت دلتنگی

 

Image result for ‫معرفی کتاب فارست گامپ‬‎

 

 

  این کتاب را ممکن است خیلی ها خوانده باشید و حتی فیلم آن را دیده باشید؛ اما من به تازگی آن را خواندم و از خواندنش لذت زیادی بردم.

"کتاب "فارست گامپ" روایتی است از زبان شخصی ساده دل و عقب افتاده که ماجراها و وقایع زندگی اش را از دیدگاه خودش تعریف و توصیف می کند.

خواننده ی زیرک و نکته سنج به همراه فارست گرامپ، قهرمان داستان، وقایع تلخ و شیرین، جذاب و بعضا حیرت انگیز زندگی او را تجربه می کند و لابه لای جملات طنزگونه و کنایه آمیز وی، به حقایق تلخ تاریخی جامعه ی آمریکا در پنجاه سال گذشته پی می برد: وقایعی چون جنگ ویتنام و بیهودگی آن، بلاهت سیاست مداران در رده های بالا و نفرت جهانیان از سیاست های آمریکا، پروژه های فضایی پرهزینه و بی سرانجام، دنیای پر زرق و برق و تو خالی هالیوود و...

و سرانجام آنکه پس از گذشت سال ها، هنگامی که فارست به یاد رویاها و آرزوهای دوران جوانی اش می افتد، به این نتیجه می رسد که در زندگی هیچ کس برنده نیست. با این حال، حداقل او این شانس را داشته که زندگی اش یکنواخت و کسل کننده نبوده است."

 

شناسنامه ی کتاب:

موضوع: رمان خارجی

نویسنده: وینستون گروم

مترجم: بابک ریاحی پور

ناشر: آویژه

سال چاپ: 1392

تعداد صفحات: 260 صفحه

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۰۰

معرفی توسط وبلاگ ... درخت بلوط

 

Image result for ‫کتاب دیلمزاد‬‎

 

دیلمزاد داستان جوانی شمالی است که با گوشه چشمی به زندگی خود سعی در روایت برادرش دارد.

برادری که هیچ کس وجودش را باور نمی کند! داستانی روان و البته پر از توصیف های زیبا.

 

بخشی از این کتاب:

"هنوز نمی دانستم که سمت چپ پیشانی ات یک نشان داری، تا این که ناصر گفت. حالا که نیستی، هیچ یادم نمی آید دست داشتی یا نه؟ پا داشتی یا نه؟ چشم هات نمیذارد آدم چیز دیگری ببیند. گاهی انسان در جست و جوی یک درخت، جنگل را نمی بیند!"

 

شناسنامه ی کتاب:

نویسنده: محمد رودگر

ناشر: شهرستان ادب

سال نشر: 1391

تعداد صفحات: 248 صفحه

قیمت پشت جلد: 5500 تومان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۰۰

معرّفی توسّط وبلاگ... این روزها

 

Image result for ‫کتاب بدانید منم فاطمه انتشارات دلیل ما‬‎

 

گاهی فکر می کنم اگر مناسبت های تقویم به ما یادآوری نمی کرد که امروز ولادت یا شهادت کدام بزرگوار است، شاید به خودمان زحمت شناخت بیشترشان را نمی دادیم.

بعد از پُِست دو سال پیش هیئت مجازی کتاب و "معرفی هفت کتاب فاطمی" باز هم جای کتاب های بیشتری در معرّفی حضرت صدّیقه ی طاهره (سلام الله علیها) خالی بود.

کتاب "بدانید منم فاطمه"، - که نام آن قرابت زیادی با کتاب بدانید من فاطمه هستم (انتشارات موعود)- دارد، تالیفی ست با حجم کم، مقدمه های کوتاه و نتیجه گیری های عمیق!

گروه مولّف این کتاب سیر بحث های این مجموعه را قدم به قدم و با مقدّمه چینی های کوتاه در کنار هم قرار داده اند و در فصل های اوّل کتاب، بعد از مطرح کردن سوالاتی از مخاطب و استفاده از ادلّه ی روایی و آیات قرآنی به نتایج  منطقی در اثبات حقّانیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و عملکرد ایشان در قضیه ی فدک و دفاع از ولایت رسیده اند.

این اثر در دو فصل ِ "فاطمه (سلام الله علیها) در کلام وحی" و "در فتنه ها" نگارش شده و مجموعا سی عنوان از قبیل "فاطمه چراغ هدایت و کشتی نجات است" ، "فاطمه پشتیبان علی است" ، "فاطمه بانوی بانوان است" و ... را در بر گرفته است.

کتاب در قطع رقعی و در هفتاد و دو صفحه توسط "انتشارات دلیل ما" به چاپ رسیده است.

 

بخشی از این کتاب:

معرفی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در جمع مهاجر و انصار، زن و مرد، پیر و جوان، توسط پیام آور غیرت، بسیار شگفت انگیز بود. پیامبری که هیچ گاه در میان نامحرمان حرفی از اهل حرمش نمی زند چگونه در میان انبوه مومنان و منافقان از دخترش یاد می کند؟! دختری که هیچ گاه و در هیچ مناسبتی به مسجد نیامده، و خود را ازهر نامحرمی -گرچه نابینا- پوشانده است! این چگونه ماموریتی است؟! و این ماموریت چرا؟

شناساندن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به عنوان اصلی اساسی از دین، از مسائل بسیار حساس و بحث برانگیز رسالت بود. خداوند بزرگ فاطمه (سلام الله علیها) را برگزیده بود. ایمان به او از ضروریات خدا پرستی به شمار آمد. او یگانه ی آفرینش بود. خدا هیچ زنی را همچون او نیافریده و نخواهد آفرید.

 

شناسنامه ی کتاب:

مولّف: گروه پژوهش انتشارات دلیل

ناشر: انتشارات دلیل ما

تعداد صفحات: 72 صفحه

سال چاپ: 1391

قیمت پشت جلد: 2000 تومان

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۱

معرفی توسط وبلاگ...الّراجین



 کتاب، 18 ساله نام دارد و هجده روایت از زندگانی فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) و فضایل آن حضرت را در برگرفته است.

دلیل تاکید "حمید سبحانی صدر" نویسنده ی این کتاب بر عدد 18 ، پرداختن تحقیقی وی بر جریانات آخرین سال حیات دختر پیامبر (سلام الله علیها) می باشد.

سبحانی صدر، در هر فصل، بعد از بیان یک روایت از زندگی حضرت، مستندات پژوهشی، نقدها، تکذیب،  تحریف ها، و صحت هر جریان را پیش چشم مخاطب آورده است.

در مقدمه ی کتاب آمده است: "از آن جا که مهم ترین حادثه ی پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جریان غضب خلافت، و به تبع آن هجوم به بیت نبوّت (صلی الله علیه و آله) و شهادت بانوی عالمین حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) است ، و همین بخش از تاریخ اسلام ، به شدت مورد تهاجم و تحریف قرار گرفته است، در این مختصر به بررسی حقایق تاریخی مربوط به آن می پردازیم."

نویسنده، با بیان این مقدمه 208 صفحه را در کنار هم چیده و با عناوینی چون: کینه های پنهانی، اشک های فاطمه (سلام الله علیها)، شعله های آتش بر بیت فاطمه (سلام الله علیها)، مدینه می گرید و ... کتاب را تدوین نموده است.

از جمله منابع استفاده شده در این اثر می توان به الارشاد،الاحتجاج، اعیان الشیعه، بحارالانوار، تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، تفسیر قمی، جامع الاخبار، سقیفه، تفسیرالمیزان،صحیح مسلم، کتاب سلیم بن قیس، وسایل الشیعه و ...اشاره کرد.


قسمتی از کتاب:

روایت شانزدهم: به قصد نماز جماعت به همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از بیت نبوّت (صلی الله علیه و آله) خارج شدم. هنگامی که روبروی درب خانه علی (علیه السلام) رسیدم، صدایی محزون از خانه ی او شنیدم، که کلامش حرکت را از پاهای من گرفت. می گفت: "سردردم شدّت یافته و شکمم خالی است؛ کف دستانم از آرد کردن جو زخم شده است." این سخن به شدّت مرا به طرف خود کشید. به درِ خانه نزدیک شده و به آرامی آن را کوبیدم. فضّه، کنیز فاطمه (سلام الله علیها) پاسخم را داد و گفت: کیستی؟ گفتم: سلمان؛ گفت: ای اباعبدالله برگرد؛ دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزدیک درب نشسته و لباس کمی بر اندام اوست.

عبایم را از در به داخل انداختم و فاطمه (سلام الله علیها) خود را پوشاند؛ سپس به فضّه فرمود: "به سلمان بگو داخل شود؛ زیرا سلمان از ما اهل بیت است." داخل شدم؛ فاطمه (سلام الله علیها) نشسته بود و پیش رویش آسیابی بود که با آن گندم و جو آرد می کرد. آه خدا! چه می بینم! از دسته ی آسیاب خون سرازیر شده و به سنگ رسیده است. در گوشه ای از خانه نیز حسن بن علی (علیه السلام) از شدت گرسنگی گریه می کند.

عرض کردم: "خدا مرا فدای شما گرداند! ای دختر رسول خدا! کف دستانت از آرد کردن مجروح شده، در حالی که فضّه بدون فعالیّت ایستاده است!"

حضرت (سلام الله علیها) فرمود: "ای اباعبدالله ! پدرم به من سفارش کرده است که کار خانه یک روز برای من و یک روز برای او باشد. دیروز روز کار او بود و امروز روز کار من."


شناسنامه ی کتاب:

مولف: حمید سبحانی صدر

ناشر: موسسه ی ایمان ماندگار

سال چاپ: 1393

تعداد صفحات: 208 صفحه

قیمت: 7500 تومان


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۰۵:۰۰

معرفی توسط وبلاگ...درخت بلوط

 

"خنده از هر چیز دیگری واگیر دار تر است. غم و اندوه هم می تواند واگیر داشته باشد. اما ترس چیز دیگری است. ترس نمی تواند به راحتی شادی و غم سرایت کند و این بسیار خوب است. ما با ترس هامان کم و بیش تنهاییم."

داستان کتاب از این قرار است که،پسری پانزده ساله که پدرش را در چهار سالگی از دست داده است به نوشته ای از پدرش دست پیدا می کند که پدر قبل از مرگش خطاب به او نوشته است. در این نوشته پدر از عشقش به دختری می گوید که در برخورد اول کاپشنی نارنجی رنگ به تن دارد و پاکتی پرتقال در بغل...

* بعد از نیمه کاره رها کردن آتش بدون دود و ناتور دشت و دختر ها در جنگ و جای خالی سلوچ و سانتاماریا و سفر به گرای 270 درجه و سیلاب های بهاری و دنیای سوفی ، این اولین کتابی است که تمامش کردم. ان شالله روزی بقیه ی کتاب ها!

 

 

شناسنامه کتاب:

نویسنده: یوستاین گاردر

ترجمه: مهوش خرمی پور

سال چاپ: 1387

ناشر: کتابسرای تندیس

تعداد صفحات: 164

موضوع : داستان فلسفی

 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۰۰
معرفی توسط وبلاگ...اندیشه






در صفحات اول این کتاب آمده است:
"کلیه ی اشخاص این کتاب خیالی نیستند و مولف بر خود واجب میداند که نشانی و شماره تلفن اشخاص حقیقی کتاب را در اختیار خوانندگان علاقمند به ماجراهای واقعی قرار دهد.....کریم صفائی "

 کتاب، سرد و ساکت و با بیان زندگی روزمره ی شخص نویسنده و دلمشغولی هایشان شروع می شود ،حتی وسط مطالعه ممکن است چرتتان بگیرد و کتاب را بیندازید دور (چون نویسنده دائم از دعوایش با شخص خانمشان میگویند و این حوصله را سر میبرد )

اما آغاز ماجرای رمان اینجا نیست و به گونه ای غافلگیرانه  سراغ شغل دوم نویسنده می روید و با درگیری های کاری ایشان -که پیاده کردن نوار ضبط صوت به روی کاغذهاست - مانوس می شوید که بعدها شغل شان بازنویسی می شود .

خلاصه بنویسم
داستان آنجا شیرین و جذاب می شود که می فهمید دو مصاحبه گر که باهم آشنا نیستند در یک روز از یک ماه در یکسال یعنی مورخه ی 68/03/12  به سراغ دو جانباز می روند.
آقای اسماعیلی با جانباز کیانی در تهران به مصاحبه می نشیند
و آقای خادمی با جانباز حسینی در شوشتر مصاحبه می کند...
صفایی پس از اینکه هر دو مصاحبه  ها را می خواند، پی می برد که آن ها گمشده ی یکدیگر هستند که آرزوی دیدار هم را داشتند.

و بعد عجیب به حکمت خداوند و دست تقدیر او در حوادث عالم پی میبری و یقینت بیشتر میشود که در همه حال تو در حال نظاره از سوی اهل آسمان ها هستی ...

به حق از بهترین کتب دفاع مقدس می باشد...بنظرم شاید شیرین تر از کتاب فوق العاده ی دا حتی ...



شناسنامه ی کتاب
نویسنده :علی موذنی
نشر:قدیانی
موضوع: رمان -دفاع مقدس -چهار بخش
قیمت: 4000تومان
سال چاپ: 1394
تعداد صفحات: 152 صفحه
چاپ: دهم


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۰
ارسال مطلب توسط وبلاگ... این روزها


دوست من به تازگی پزشک شده است.
رفیق گرمابه و گلستان هم بودیم و هستیم. از این مدل دوست ها که پایه ی همه برنامه های دور همی و مذهبی و هیئتی ات هستند!
کافی ست برای هر مناسبتی تلفن را برداری و خواهش کنی که تو را در فلان برنامه یاری کند و جزو محالات است که با جیبی پر از دستمال و دلی سوزان!! در مراسم وعظ و روضه و ... شرکت نکند.
بین  روزهای مرخصی اش بود که به او تلفن زدم و پیشنهاد دادم حالا که کتابفروشی ها برای هفته کتاب تخفیف گذاشته اند با هم سری بزنیم و سیر و سیاحتی بین کتاب ها داشته باشیم.
با این که روزه بود دست رد به سینه ام نزد و همراهی کرد. وارد کتابفروشی که شدیم اولین چیزهایی که به چشممان آمد لوازم التحریر فانتزی و طرح برجسته و پیکسل و دفترچه یادداشت و بازی فکری و... بود.
شاید بین رنگ و لعاب این لوازم فانتزی و دو دو تا چهارتای ما، برایمان به صرف تر بود که از تخفیف کتاب ها صرف نظر کنیم و پولمان را خرج همین چیزهای رنگ رنگی کنیم. اما صبوری به خرج دادیم و چرخی هم بین کتاب ها زدیم:

چرا کتابفروش ها توی باغ نیستند؟

کتابفروش مرد جوانی بود، می دانستم که تازه کار نیست. در این چهل و پنج دقیقه ای که در کتابفروشی چرخ می زدیم، به هرکسی کتابی را پیشنهاد می داد و هرکس هم از او می پرسید خودش کتاب را خوانده است یا نه، با روحیه ای حق به جانب جواب می داد: " از تیراژ کتاب که مشخص است کتاب خوبی ست، لازم نیست حتما خوانده باشم!!" . تقریبا اسم هرکدام از نویسنده ها برای او جدید بودند و در مشاوره ی کتاب ناتوان به نظر می رسید، حتی کتاب های معروف از نویسنده های نسبتا قدیمی!

من اگر بودم...

من اگر بودم، لابد، برای کتابفروشی ام آدمی را استخدام می کردم که بیشتر از هرکسی دغدغه ی کتاب دارد، کسی که کتاب، بخشی از زندگی او باشد، و خواندن و پیگیری اخبار کتاب جزو لاینفک زندگی اش! کسی که برای سوالات و نیاز های هرکسی به کتاب، حرف و پیشنهادی دارد. تیپ شخصیتی و سن و سال طرف را در نظر می گیرد و صرفا کتاب های تکراری معرفی نمی کند. کسی که وقتی از محتوای کتاب و نویسنده آن حرف می زند برق هیجان و دعوت به خوانش را در نگاه او می بینید و ترغیب می شوید حتما بودجه ای را برای خرید کتاب اختصاص دهید.

چرا بچه مذهبی ها برای کتاب خرج نمی کنند؟
کتاب ها را یکی یکی از قفسه بیرون می کشم و به چاپ جدیدشان نگاهی می کنم، بعضی ها با همان طرح و قیمت قبل تجدید چاپ شده اند و بعضی هم تغییر کرده اند. آن هایی که خوانده ام را به خانم دکتر پیشنهاد می دهم، آن هایی را که "هیئت کتاب" معرفی کرده طور دیگری تحویل می گیرم و در مورد جدیدها هم از کتاب فروش سوال می پرسم (که بیشترشان بی جواب می مانند!!).
رفیقم از تعداد کتاب هایی که انتخاب کرده ام تعجب می کند: "دلت میاد پولتو بابت اینا بریزی دور؟"
جواب می دهم : "کتاب خریدن که پول هدر دادن نیست"
می گوید: "پس لابد وقتت زیادی کرده که برای این چیزها وقت میگذاری؟"
می گویم: " وقتم رو هرطور شده برای کتاب خالی می کنم"
بحثمان به سرانجام نمی رسد و آخرش با جمله ی " حالا تو بخر بخون، اگر خوب بود ازت قرض می گیرم" تمام می شود!

من اگر بودم...
لابد اگر جای دوستم بودم و اهل علم و تازه های پزشکی و درس و دانشگاه، آن هم دوستی که قبلا گفته بود مسیر پزشکی را فقط برای خدمت به خلق الله انتخاب کرده، بین ساعت های فراغت و بیکاری ام در مطب ، کتابی کنار دستم می گذاشتم و نه تنها خودم سرگرمش می شدم که به همه مراجعینم هم توصیه اش می کردم.
اصلا فرهنگ کتاب خوانی یعنی همین، که تو با هر اعتقاد و مسلک و شخصیتی که هستی، توی هر شغل و صنفی...زمانی را برای کتاب خوانی خالی کنی! فرق ندارد آدمی در بالاترین سمت شغلی باشی یا کاسبی که ساعت ها در مغازه اش به انتظار مشتری می نشیند، همه ی ما باید برای سوال " کتاب این روزهای شما چیست؟" جوابی داشته باشیم! حتی با قرض گرفتن از کتابخانه یا بقیه!


چرا کتابفروشی ها با کافه و لوازم التحریری ادغام شده اند؟

 ایده ی "کافه کتاب" اوایل خیلی دلنشین بود؛ جایی که همیشه از آن کتاب می خریدیم تبدیل به محلی شده بود که می توانستیم قرار ملاقات هایمان را هم تنظیم کنیم، نوشیدنی بخوریم، کتاب های تازه را ببینیم و اگر آدم اهل دلی پیدا می کردیم در مورد کتاب ها صحبت می کردیم؛ اما کم کم کارکرد خودش را از دست داد و به همان کافه ی صرف تبدیل شد. شاید انتظار ما از کافه کتاب ها این بود که علاوه بر این که محیطی فرهنگی تر از کافه های معمولی دارند، برنامه های فرهنگی و هفتگی کتاب و دعوت از نویسندگان و ناشران و اهالی کتاب هم داشته باشند.

من اگر بودم...
وقتی به خانه برگشتم و به بسته ی خریدم نگاه کردم، به جز یک کتاب، بقیه خریدها شامل دفترچه یادداشت و پیکسل و چسب رنگی و لیوان سفالی و همین جینگیلی مَستون های چشم نواز شده بود! بگذریم که کمی عذاب وجدان قلقلکم می داد، اما واقعیّت این بود که این ادغام کتابفروشی ها با لوازم التّحریر و بازی فکری و... باز هم به ضرر کتاب خوانی شده بود؛ یا بهتر بگویم نیاز کاذبی در کنار کتاب ها! که اگر کسی را بی هدف وارد کتابفروشی کرده باشد بیشتر از اینکه وادار به خرید کتاب کند، جذب خرید ابزار بعضا نوستالژیک و فانتزی می کند. کاش دست اندر کاران کتاب فکری برای جدا سازی این محصولات می کردند.

چرا تخفیف ها این قدر برای هفته کتاب ناچیز اند؟

کل سال و یک هفته ی کتاب و این همه تبلیغ و فقط بیست درصد تخفیف؟ از نمایشگاه کتاب تهران که بگذریم ، که خیلی ها به خاطر شلوغی و دوری مسافت بیخیالش می شوند، کل امید ما به همین هفته ی کتاب و تخفیف هاست که امسال مختصرتر از هرسال به روزهای پایانی اش نزدیک می شود!

من اگر بودم...
من جای هیچ کدام از آدم هایی که از آن ها نوشتم نیستم، ادعایی هم ندارم:) حرف هایم فقط درد و دل و پیشنهادهایی برای اهالی کتاب بود. ولی در این موردِ آخر اگر دستم باز بود، همه ی تخفیف های سالانه را جمع می کردم برای این هفته. هفته ای که فقط ِ فقط مال کتاب است و دست کتاب-یاران واقعی را می بوسد.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۹:۰۵