نورالدین پسر ایران...
مهمان معرفی کتاب توسط وبلاگ ... در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
مدتی می گذشت و کتاب نورالدین در قفسه کتاب خاک می خورد، حقیقتش این که هم از طرح جلدش چندان خوشم نمی آمد و هم از حجم کتاب ترس داشتم، هر بار برای نخواندنش بهانه ای داشتم.
بالاخره تصمیم گرفتم در یک ماه امتحانات در کنار کتب درسی مطالعه خارج از درس هم داشته باشم، لذا نورالدین را انتخاب کردم!
....
بنده در این طیف کتاب ها ( حوزه ادبیات دفاع مقدس مخصوصا خاطره ها) بدنیال روش زندگی و سبک رفتاری می گردم!
هیشه دلم می خواسته بدانم در ایام جنگ زندگی کردنها چطور بوده، ومردمانی که باجنگ مستقیما روبرو بودند چگونه زندگی خود را می گذراندند و نورالدین پسرایران ،آن کتابی بود که در ذهنم بدان نیاز وفور داشتم.
در این مدت یک ماه من با نورالدین زندگی کردم و این کتاب یکی از بهترین دوستانم در ساعات های مختلف روز شده بود.
اما درمورد برداشت هایم از خود کتاب نورالدین پسر ایران :
کتاب داراری کشش خاص خود بود و خواننده را با خود همراه می کرد، بر خلاف برخی از کتب خاطره که شما را در سردرگمی قرار می دهد، این کتاب شما را باخود همراه می کند و به شما اجازه می دهد نورالدین را ذهن تجسم کنید وبا او همراه شوید...
وقتی که سید نورالدین برای نام نویسی جبهه تلاش می کند و عاجزانه دست به دامن مادر می شود انگار شما هم با او هستید، وقتی او به غرب می رود شما هم با او می روید، شب تان را با او تمام می کنید و روزتان را با آغاز می کنید...وقتی شیطنت می کند انگار که خود شما هم در این شیطنت سهیم هستید و یا وقتی زخم های متعدد بر اندامش نقش برمیدارد،شما هم دردی در اندامتان حس می کنید. وقتی که دوست عزیزش شهید می شود حس و حالش را درک می کنید و یا وقتی که برادرش در کنارش جان می دهد خود اوضاع و احوالش را می بینید.
خلاصه بگویم این کتاب زنده است و زنده بودنش قابل لمس است.
نتیجه ای که بنده از این کتاب گرفتم این بود که به من یاد داد بدانم،وظیفه ام در زمان حال چگونه است، وقتی می بینم یک جوان در اوج جوانی، به خاطر دین و مملکت وناموسش صورتش و زیبایش را از دست می دهد.
وقتی که پس از جراحت های متعدد باز هم دست از نبرد با ظلم جور دست نمی کشد.
وقتی که برای تمام زخم هایی که در جنگ دیده دردهایی بسیار سخت تحمل می کند اما اینها باعث نمی شود تکلیفش را انجام ندهد.وقتی که می بینم جوانی زندگی اش را زیر سایه جنگ می سازد.
وقتی که می بینم یک جوان با درصد جانباز75% هنوز خود را مدیون جبهه وجنگ می داند ودینی بزرگ برگردن خود احساس می کند.
وقتی می بینم جوانانی مثل سیدنورالدین وامثال او در زمان خودشان جور یک ملت 36میلیونی را می کشند ودر آن کوهستان ها و بیابان ها دست از راحتی وآسایش کشیده اند و جانشان را درکف دست گرفته اند اما عده ای پشت جبهه آنها را مورد تمسخر قرار می دهند.
اینها همه و همه باعث شد که خود رادر برابر عزم پولادین این بزرگ مردبسیار کوچک ببینم و او را با خودم مقایسه کنم.که چگونه در جهاد فرهنگی قدم برمیدارم، یا اصلا قدم برنمی دارم.
هنوز باور ندارم جنگی همه جانبه بر علیه مان اتفاق افتاده، می افتد و خواهد افتاد.
و در برابر هر سختی خیلی زود کم می آورم، بهانه تراشی می کنم، در ازای اندکی کاری که شاید برای خود انجام داده ام پر مدعایم، و خلاصه با هر تق ، وا داده ام...
.... شاید شما هم این کتاب را بخوانید وخوش تان بیاید ویا اصلا هیچ یک از احساساتی که من حس کرده ام شما حس نکنید و یا اینکه اصلا از کتاب خوش تان نیاید.مسئله مهم این است که با چه انگیزه ای این کتاب را می خوانید.این خیلی مهم است.اما در کل کتابی بود که کمک خیلی زیادی به من کرد.
و یک نقطه قوتی که بسیار از آن خوشم آمد، صادق بودن سیدنورالدین در بیان خاطرات است، او سعی می کند دفاع مقدس را همانطور که بوده، باضعف ها وقوت های خودش به شما برساند و الحق که رسالتش را به خوبی انجام داده.
من این کتاب را به بهترین دوستانم معرفی می کنم، اگر شما هم دوست دارید می توانید این کتاب را مطالعه کنید.
قسمتی از متن:
اغلب اوقات ترکش ها و عفونت های پایان ناپذیر زخم ها کلافه ام می کرد. اما دم نمی زدم و می ساختم. گاهی آنچه در شهر می دیدم تحملش سخت تر از درد زخم ها بود. هرچه می گذشت حال و روز شهر با جبهه بیشتر فاصله می گرفت.بعضی از نیروها وقتی به شهر می آمدند ومی دیدند بیشتر مسئولان در فکر جنگ نیستند، نا امید شده و از جبهه رو گردان می شدند.آن روزها کسانی را می دیدیم که با بی شرمی می گفتند:« گیلین ییغیشاخ، گئدون جبهه یه» ( بیاین جمع بشیم، برید جبهه) پسران بعضی از مسئولان را می دیدم که خدمت سربازی شان را به عنوان محافظ مسئولان در ادارات شهر می گذراندند.گرچه این ماجرا فقط به سالهای آخر جنگ محدود نمی شد اما هرچه پیش تر می رفتیم پررنگ تر می شد و همین ها بود که کمرمان را می شکست.
ضمنا این کتاب مورد توجه رهبر معظم انقلاب رسیده و ایشان برا ین کتاب یادداشت هم نوشته اند.
یاداشت تجلیل حضرت آیت اله خامنه ای از کتاب نورالدین پسر ایران:
این نیز یکی از زیبا ترین نقاشیهای صفحه پرکار و اعجاز گونه هشت سال دفاع مقدس است. هم راوی و هم نویسنده حقاً در هنرمندی سنگ تمام گذاشته اند. آمیختگی این خاطرات به طنز و شیرین زبانی که از قریحه راوی برخاسته و با هنرمندی ونازک اندیشی نویسنده، به خوبی و پختگی در متن جاگرفته است، ونیز صراحت وجرأت راوی دربیان گوشه هایی که عادتاً دربیان خاطره ها نگفته می ماند.از ویژگی های برجسته این کتاب است.
تنها نقصی که به نظر رسید نپرداختن به نقش فداکارانه همسی که تلخی ها و دشواری های زندگی با رزمنده ای یک دنده و مجروح و شلوغ را به جان خریده و داوطلبانه همراهی دشوار و البته پر اجر با او را پذیرفته است. ساعات خوش وبا صفایی را در مقاطع پیش از خواب با این کتاب گذراندم.
20/10/90
...
کتاب نورالدین پسر ایران، نگارش خانم معصومه سپری از خاطرات سیدنورالدین عافی.
ناشر : انتشارات سوره مهر...قیمت 29/500 تومان
سلام
حضرت آقاهم تقریظ دارن برای این کتاب
تشکر از معرفی