هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

آخرین مطالب

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

کاش عیدی کتاب بدهیم!

با نزدیک شدن به عید نوروز چه خوب است که سعی کنیم به یکدیگر کتاب هدیه بدهیم، کتاب‌هایی که تعطیلات نوروزی بهترین فرصت برای مطالعه‌آنهاست.

با نزدیک شدن به نوروز گرچه رسم عیدی دادن از روزهای دور در کشور ما اینگونه بوده است که بزرگترها به کوچکترها عیدی می‌دهند که غالبا هم اسکناس‌های نو است.با این حال هستند کسانی که به دنبال هدیه‌های متفاوتی برای نوروز هستند ولی چه تعداد از این افراد به دنبال این هستند که از کتاب به عنوان هدیه نوروزی استفاده کنند؟

شاید اهدای کتاب به عنوان کادوی تولد امری باشد که کم کم در بین قشر جوان و نوجوان جا افتاده ولی این سنت حسنه هنوز درباره دیگر مراسم‌از جمله عید نوروز رواج نیافته است در حالیکه تعطیلات نوروزی یکی از بهترین فرصت‌ها برای مطالعه است و چه خوب است که برای این روزها کتاب‌های خوبی برای خواندن داشته باشیم.

به نظر می‌رسد برای اینکه بتوان مردم را برای خرید کتاب در آستانه نوروز تشویق کرد کتابفروش‌ها هم می‌توانند با در نظر گرفتن تخفیف‌های ویژه و یا ارائه کتاب‌های ویژه با طراحی و بسته‌بندی خاص مردم را به خرید کتاب به عنوان هدیه نوروزی تشویق کنند.

فروشندگان کتاب که لازم است خود کارشناسان فرهنگی و آشنا به مساله کتاب و کتابخوانی باشند نقش سازنده‌ای در این زمینه دارند. بسیاری از افراد دست‌کم برای خرید تقویم سال جدید به کتابفروشی‌ها مراجعه می‌کنند که متصدیان امر کتاب می‌توانند در قالب پیشنهاد خرید از آنها بخواهند که برای هدیه نوروزی اطرافیانشان کتاب تهیه کنند. همچنین مشتریان را متوجه این امر کنند که اوقات فراغت نوروزی یکی از بهترین زمان‌ها برای خواندن کتاب است.

.

.


امیدواریم سال نو سالی باشد کتاب عیدی بگیریم و عیدی بدهیم. باید از خودمان شروع کنیم و امید داشته باشیم که به مرور رفتارهای فرهنگی به شیوه‌های زندگی‌مان تبدیل شود.

منبع:تبیان

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۲ ، ۰۴:۲۵

معرفی کتاب مهمان وبلاگ خداباران....

 

گاهی برای اهتزار روح باید غرق در اشعار شد . گاهی عشق، گاهی نفرت که همیشه آغاز و پایانش باز هم همان عشق است با روح بازی میکند. در میان انبوه زندگی سیمانی ، شعر داروی درمان دل گرفتگی ها و مقابله با سخت شدن روح لطیف آدمی است، تا جان ودل هماهنگ و موزون شوند.

« آهسته خوانی» مجموعه 229 شعر کوتاه از سید علی میرافضلی است. اغلب شعرهای این مجموعه شامل اشعار عاشقانه شاعر است. 

این اشعار از گونه خاصی از شعر به نام شعر کوتاه آمیخته با ژانر نیمایی  و موزون پیروی می کند . استفاده از عناصر طبیعت ، لذت شعرخوانی  را افزون می کند.

"ماه را پایین بیاور

وسعت تنهایی ام

دیوانه خواهد کرد ."

بعد از خواندن اشعار متوجه قدرت بازی با کلمات و جان بخشیدن و شاعرانه کردن اتفاقات روزمره خواهید شد به گونه ای که گاهی الهام بخش ذهن می شود و باعث می شود به گونه ای دیگر به اتفاقاتی که شاید کم اهمیت جلوه می کنند نگاه کنید.

"وقتی کنارم نیستی

صبحانه یک تکلیف بی معنی است

این چای

با صد من عسل شیرین نخواهد شد"

این نوع اشعار کوتاه گاه به اندازه شعرهای بلند ذهن را به کاوش در احساسات شاعر وا میدارد.

"اگر باران

نگاهت را بلد باشد

به اقیانوس هم راضی نخواهد شد "

سیدعلی میر افضلی در گفتگو با  روزنامه فرهیختگان، شنبه 29 تیر 92، ص 11 درباره آهسته خوانی می گوید  "تندخوانی به یکی از آفت‌های نقد امروز بدل شده و بسیاری از منتقدان کم حوصله، با مرور سطحی کتاب‌ها، تکلیف خودشان را با آنها روشن می‌کنند. «آهسته خوانی» دعوت دوباره‌ای است به اینکه برای متون ادبی وقت  بگذاریم. و  اینکه  «آهسته خوانی» هم به پیشینه شعر کوتاه فارسی نظر دارد و هم به دستاوردهای شعر نوین فارسی بی توجه نیست. "

"همان اضطراب قدیمی

همان گفتگوی قدیمی

همان خواهش بی سرانجام

همان ندبه بی اجابت

همان عشق

همان درد ."

*مشخصات ؛

آهسته خوانی / سید علی میر افضلی / نشر نون / چاپ اول زمستان 1391/ 128 صفحه

 

 

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۱

معرفی کتاب  مهمان وبلاگ عطش...

عنوان «انسان 250 ساله» عیناً برگرفته از کلام مقام معظم رهبری است و بیانگر نوع نگاه ایشان به زندگی سیاسی‌ـ‌ مبارزاتی ائمه علیهم‌السلام است.
در مقدمه کتاب توضیح مفصلی برای درک کامل‌تر نسبت به معنا و مفهوم مترقّیِ انسان 250 ساله آورده شده است.

این کتاب شامل 17 فصل است و روال نوشتاری آن زندگی ائمه از دوران پیامبر اعظم تا دوره امام جواد، امام هادی و امام عسکری آورده شده است؛ که بیانات مقام معظم رهبری درباره این سه امام بزرگوار در یک فصل ارائه شده است. در اولین فصل نگاهی گذرا بر زندگی سیاسی پیامبر اسلام شده؛ که توجه به وقایع این دوران به‌عنوانِ آینه‌ای تمام‌نما از کل زندگی ائمه و میزان و ملاکی برای شناخت حرکت جریان اصیل اسلام طی 250 سال، در ابتدا ضروری می‌نماید.

سه فصل از این کتاب، تبیین‌کننده شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی به‌ویژه پس از حادثه عاشورا تا دوره امامت امام صادق است. اطلاع از این شرایط، به درک بهتر حرکت انسان 250 ساله در این برهه زمانی کمک می کند.

به‌طور کلی مطالب این کتاب برگرفته از سخنرانی‌ها و متون دست‌نویس مقام معظم رهبری است، در بخش هایی از متن کتاب به‌طور مستقیم از قلم معظم‌‎له استفاده شده است و در سایر بخش‌ها از بیانات شفاهی ایشان بهره برده شده است.

 
 قسمتی از فصل سوم کتاب...درباره امیرالمؤمنین علیه السلام

.....

بزرگترین خصوصیت او تقواست.  نهج البلاغه او کتاب تقواست و زندگی او راه و رسم تقواست. این آیه شریفه:"وَمِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله" در شأن امیرالمؤمنین نازل شده و تأویل این آیه علی بن ابی طالب علیه السلام است .

آیه میگوید: در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را ، وجود خودشان را ، یعنی عزیزترین سرمایه ای که هر انسانی دارد، این سرمایه ی عزیز انحصاری غیرقابل جبران _که اگر این را دادی به جای این چیزی نمی آید_ بعضی ها همین سرمایه را، همین موجودی را یکجا میدهند برای اینکه خشنودی خدا را به دست بیاورند، فقط همین. 

"وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشری" می فروشد،میدهد،"نَفسَه" جان خود را،وجود خود را، "ابتِغاءَ مَرضاتِ الله" هیچ هدف دیگری،هیچ مقصود دنیوی،هیچ گرایش وانگیزه ی خودخواهانه ای در بین نیست، فقط و فقط برای جلب رضایت خدا،

اما خداهم در مقابل این چنین ایثار و گذشت، یقینا بدون عکس العملِ شایسته نمی ماند؛ "وَاللهُ رَئوف بِالعِباد"خدا به بندگان خودش رأفت دارد. این مصداق کاملش ، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است.



 

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۱

معرفی کتاب با همکاری  وبلاگ روح وریحان...و...

بخشی از کتاب....

چگونه تسلی دهند فرشتگانی که خود صاحب عزایند

و پر و بالشان به قدری از اشک سنگین شده است که پرواز به سوی آسمان را نمی توانند.

تنها حضور مادت زهرا می تواند تسلی بخش جان سوخته تو باشد. پس خودت را به آغوش مادرت بسپار و عقده فروخوده ی همه این داغها و دردها را بگشا.

زینت! زینب! زینب!

تو را به خدا خودت را حفظ کن.

کار تو هنوز به اتمام نرسیده است.

تو تازه باید پیام کربلایی ات را از مدینه رسول الله به تمام عالم منتشر کنی...

.....

شاید بتوان آن را یک بیوگرافی نگاری نامید. اما این نگارش نه از جنس سایر بیوگرافی نگاری‌هاست. نگارشی از جنس قلم دلنشین و گرم سیدمهدی شجاعی است. نگارشی است که در لحظاتی ناب تو را مهمان خانه امیرالمومنین(ع) می‌کند. میهمان خانه پیامبر(ص). میهمان منزل حسن‌بن علی. میهمان خوان حسین‌بن علی… و سر آخر میهمان دشت کربلا. کتاب از صبر حضرت می‌گوید و از خطابه دلنشین‌اش در کاخ شام. روایتی است خواندنی روایت زندگیِ زبان ناطق خاندان بنی‌هاشم در دربار شام از زبان فلم دلنشین پسری از اعقاب او.


آفتاب در حجاب عنوان زیبایی است که سید مهدی شجاعی برای کتاب خود که شرحی داستان‌وار از گوشه‌ی عاشورایی حیات زینب کبری است، برگزیده است.

 

انتشارات نیستان به تازگی چاپ بیست و چهارم کتاب «آفتاب در حجاب» سید مهدی شجاعی را وارد بازار کتاب کرده است.

 از این کتاب که هم اکنون چاپ جدیدش با شمارگان 5 هزار نسخه و با قیمت 12هزار تومان منتشر شده است، در مجموع 141 هزار نسخه وارد بازار کتاب شده بود و جزء یکی از پرمخاطب‌ترین کتاب‌های این نویسنده صاحب نام کشورمان به حساب می‌آید.

ویژگی تجدید چاپ این کتاب توسط انتشارات نیستان این است که این بار این کتاب با طرح جلد جدید با طراحی فرزاد ادیبی منتشر شده که کلیشه‌ای از امضای سید مهدی شجاعی است.

*دانلو کتاب آفتاب در حجاب

*طرح جلد قدیم کتاب....



۱۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۱۳

 معرفی کتاب مهمان وبلاگ روح وریحان...

بخشی از کتاب...

شب بود که وارد خانه شدم. علیرضا پای میز کامپیوتر بود. سلام کردم و گفتم: چه خبر!؟ انگار حواسش به من نبود. فقط به مانیتور نگاه می‌کرد. ساعت را نگاه کرد و گفت: جمله‌ای از یه شهید تمام فکرم رو مشغول کرده. چند ساعت اینجا نشستم. نمی‌تونم بلند بشم.

باتعجب گفتم: چی!؟ وآمدم وکنار او نشستم. گفت: داداش این شهید آوینی رو می‌شناسی!؟

گفتم: آره، سال 72 رفته بود برای فیلمبرداری از فکه، پاش رفت روی مین وشهید شد.

علی گفت: این رو من هم می‌دونم. اما آوینی چه جور آدمی بوده. متن‌هاش رو خواندی؟ صحبت‌هاش رو گوش کردی؟!

گفتم: نه، فقط می‌دونم برنامه روایت فتح رو راه‌اندازی کرد. آدم خیلی با اخلاصی بود. تا زمانی هم که حضرت آقا در تشییع ایشان شرکت نکرده بود کسی او را نمی‌شناخت. حالا مگه چی‌شده؟!

 علیرضا گفت: من عصر تا حالا نشستم پای سی‌دی آوینی. چه جملات عجیبی داره!

اولین جمله‌اش بدنم را لرزاند. نزدیک به پنجاه بار آمدم عقب و دوباره گوش کردم. اصلاً همه جمله را حفظ شدم. اما انگار آوینی با من داره صحبت می‌کنه.

گفتم: کدام جمله رو می‌گی؟! گفت: گوش کن و بعد جمله را پخش کرد:

راه کاروان عشق از میان تاریخ می‌گذرد. هر کس از هر کجا بدین صلا لبیک گوید جزء ملازمان کاروان کربلاست...

 مبادا روزمرگی‌ها شما را از حضور تاریخی خویش غافل سازد.

راست می‌گفت. جمله عجیبی بود. همه جملات شهید آوینی عجیب بود. اما این جمله تمام فکر علیرضا را مشغول کرده بود. گویی این نوای کربلایی او را صدا می‌کرد.

.

.

پ.ن:

*همسفر شهدا کاری از گروه فرهنگی ابراهیم هادی،زندگینامه و دست نوشته ها و خاطراتی از طلبه بسیجی سید علیرضا مصطفوی است که  در تابستان 88 وپس ار بازگشت از مناطق عملیاتی جنوب برای همیشه به یاران شهیدش پیوست.
*تازه به دنیا آمده بود که جنگ به پایان رسید. سالها بعد وارد بسیج شد و پایگاه را متحول کرد. مسئول فرهنگی شد و فرهنگ محله را تغییر داد. شهدا را ندیده بود اما آنها را خوب می شناخت. طلبه ای سخت کوش و مداحی دلسوخته بود. مطیع ولایت بود. کلام رهبر برای او فصل الخطاب بود. تابستان هشتادو هشت و در آخرین سفر راهیان نور گفت: زمان پرواز رسیده، این آخرین سفر من است! از سفر که برگشت، شهدا به استقبالش آمدند. سید علیرضا مصطفوی به سفر دیگری رفت. همراه با شهدا، برای همیشه

 

*بعد از فوتش مادر محترمش دست نوشته هاشو میبرن خدمت رهبر و ایشون در جواب می فرمایند:

 "خداوند سکینه و سلام برقلب آن مادر دلسوخته و رحمت بی منتها به روح آن جوان صالح عطا فرماید"

 

*اینجا

 

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۱


 معرفی کتاب مهمان وبلاگ یک سبد سیب...

مجموعه ۱۰ جلدی «قصه کربلا»

به آن گروه از خوانندگان ادبیات عاشورایی که علاقه‌مند به مطالعه آثاری با موضوع واقعه عاشورا هستندو دوست دارند حکایت‌های عاشورایی را در قالب داستان‌های کوتاه مطالعه کنند، توصیه می‌شود.

مجموعه 10 جلدی «قصه کربلا» کاری متفاوت در حوزه داستان نویسی معاصر درباره واقعه عاشورا است که با گزینش وقایع تاثیرگذار از رویداد بزرگ تاریخ شیعه به روایت گوشه هایی از آن واقعه پرداخته است.قزلی برای هر یک از جلدهای این مجموعه عناوین جداگانه‌ای را انتخاب کرده که در مجموع، فصول ده گانه ای را تشکیل می دهند. «قصه‌ای در ده فصل منفصل و متصل» او علاوه بر مقدمه مشرکی که در ابتدای کتاب ها آمده، برای هر جلد از این مجموعه، مقدمه جداگانه ای هم نوشته که در آن ها، راجع به شخصیت یا موضوع محوری آن کتاب(فصل) توضیح داده است.

قصه کربلا ؛ فصل امام 

قصه کربلا ؛ فصل علم دار 

قصه کربلا ؛ فصل پیامبر دوباره 

قصه کربلا ؛فصل صبر 

قصه کربلا ؛ فصل کوفه 

قصه کربلا ؛ فصل یاران

قصه کربلا ؛ فصل دشمنان 

قصه کربلا ، فصل اسارت 

قصه کربلا ؛ فصل انتقام 

قصه کربلا ؛ فصل عاشقی 

آخرین فصل این مجموعه «فصل عاشقی»است؛ فصلی که در آن مناسبات عقلی و عرفی و شرعی مراعات می شود ولی روابط جنس دیگری دارد؛ جنسی لطیف و روشن. در این روایت روابط بین یاران با هم، یاران با امام، امام با اهل حرم و همه با خدا بر اساس عشق است. 

بریده هایی از فصل عاشقی :

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۱
 معرفی کتاب مهمان وبلاگ چراغ....
حتی توی این عصر هم کمتر کسی وجود دارد که لااقل نام ِ "سید مرتضی آوینی" را نشنیده باشد.
سید مرتضا با نام مستعار "کامران آوینی"،به قول خودش سالهای سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته، موسیقی کلاسیک گوش داده، و به قول همسرش تقریبا تمام آثار فلسفی و هنری پیش از انقلاب را خوانده و زندگی کرده بود؛
تا اینکه امام آمد و انقلاب شد و کامران آوینی خودش، اشعار و آثارش را به آتش کشید و سید مرتضای آوینی را از اعماق وجودش بیرون کشید؛ سبیل نیچه ای، ریش پرفسوری و لباسهای مد روز جایشان را به ریش حزب الهی و یک اورکت خاکستری و بلوز پاکستانی دادند و تنها چیزهایی که از مرتضای قبل از انقلاب در او باقی ماند همان حقیقت طلبی، آرمان خواهی، جرات مندی و صداقت ذاتی اش بود.
 
سید شهیدان اهل قلم  به سبب آثار مکتوب و غیرمکتوبش، در بین فرهنگی ها و کتابخوان ها شناخته شده تر از سایر شهداست. او متفکرِ شهیدی ست  که درباره اش به نسبت زیاد گفته و نوشته اند. این کتاب هم برای آنهایی خوب است که مثل من دوست دارند بیشتر درموردش بدانند و بخوانند.
قسمتهایی از کتاب:
"درمقابل نابسامانی های فرهنگی معتقد بود که باید کاملا ایستاد و اولا با تحقیق و پژوهش(به شکل علمی) مسائل را شناخت و در عین حال به حاشیه نرفت و فعالانه در صحنه بود و عمل کرد....همیشه متحول و در تکامل بود...کاملا به وضع موجود معترض بود و با کسی هم تعارف نداشت و محکم حرفش را می گفت و می نوشت و نوشته هایش تاثیرگذار بود." ص 91
"در برابر حقایق گرفتار دوست و رفیق و جناح نبود". ص 71
"تنها سردبیر مجله ای بود که دیدم ظرفیت داشت مطلب یا مقاله ای را از دشمن قسم خورده اش بگیرد و بدون هیچ تصرفی به چاپ برساند. تنها سردبیری بود که نه ملاحظه منافع خود را کرد، نه مرید جمع کرد، نه نان قرض داد، نه غم حفظ مجله اش را داشت و نه حتی رسما وارد جامعه مطبوعاتی شد". ص66
"مرتضی تا ساعت دو شب مطالعه می کرد.بعد بیرون می رفت و تا نماز صبح گریه می کرد. بعد بچه ها را برای نماز صبح بیدار می کرد. بعد از نماز هم که می خواست بخوابد اصغر و مرتضی و سایرین شلوغ می کردند. مرتضی فقط دو ساعت می خوابید، صبح که بلند می شد مثل فرشته بود. اگر گریه های شب را از او می گرفتند دق می کرد." ص57
 
مشخصات کتاب:
شهید فرهنگ(شهید سید مرتضی آوینی در آینه خاطرات).
دفتر نشر معارف.
چاپ اول:بهار 1392.
 180 صفحه.
قیمت:4200 تومان
۱۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۰

مهمان معرفی کتاب توسط وبلاگ  در مسلخ عشق جز نکو را نکشند.....

مگیل کتاب طنزی با موضوع دفاع مقدس است که به تحریر محسن مطلق از سوره مهر منتشر شده است؛ قبل از شروع مگیل رغبتی به خواندنش نداشتم اما وقتی صفحه اول و دوم و... را خواندم اتفاقاتی که برای رسول می افتاد مرا بیشتر مشتاق کرد تا ببینم سرنوشت مگیل و رسول چه می شود

مگیل نام قاطری است که با چند استر  تسلیحات و تدارکات را به سمت خط مقدم حمل میکردند، که در کمین دشمن قرار می گیرند و از بین چندقاطر و چند نفر همراهشان تنها مگیل ورسول زنده می مانند. اما رسول هم از ناحیه چشم و هم از ناحیه گوش مجروح شده و نه چیزی می بیند و نه چیزی می شنود.

رسول بدبخت چاره ای جز این ندارد که خودش را دست یک قاطر بسپارد و مگیل باید او را به عقب بازگرداند.

در این رمان ماجراهای خنده دارمگیل و همراه بیچاره اش رسول را می خوانید.

 

اندکی از متن کتاب:

یعنی چه بلایی سرم آمده نه چیزی می بینم و نه صدایی می شنوم،کم کم یادم آمد که دشمن از بالای ارتفاع به ما کمین زد. نمی دانم شاید چند ساعت پیش کمین خوردیم.

مأموریت ما بردن وسایل و نیروهای تازه نفس به خط مقدم بود.هفت هشت تا قاطر هم مهمات و ملزومات می آوردند.من و رمضان ته ستون بودیم وهمه اش مسخره بازی در می آورد و می خندید.توی حال و هوای خودمان بودیم که شروع شد......

....خدایا خودم را می سپارم دست تو. معلوم نیست این حیوان زبان نفهم؛ مارا به کجا ببرد خدایا تسلیمم به رضای تو....

 

توصیه می کنم حتما در لیست کتاب هاتون بذارید....

 *زندگی نامه نویسنده

۱۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۱

به ما هر چیز را چنان نما که هست....

۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۲۵