همسفر شهدا...
معرفی کتاب مهمان وبلاگ روح وریحان...
بخشی از کتاب...
شب بود که وارد خانه شدم. علیرضا پای میز کامپیوتر بود. سلام کردم و گفتم: چه خبر!؟ انگار حواسش به من نبود. فقط به مانیتور نگاه میکرد. ساعت را نگاه کرد و گفت: جملهای از یه شهید تمام فکرم رو مشغول کرده. چند ساعت اینجا نشستم. نمیتونم بلند بشم.
باتعجب گفتم: چی!؟ وآمدم وکنار او نشستم. گفت: داداش این شهید آوینی رو میشناسی!؟
گفتم: آره، سال 72 رفته بود برای فیلمبرداری از فکه، پاش رفت روی مین وشهید شد.
علی گفت: این رو من هم میدونم. اما آوینی چه جور آدمی بوده. متنهاش رو خواندی؟ صحبتهاش رو گوش کردی؟!
گفتم: نه، فقط میدونم برنامه روایت فتح رو راهاندازی کرد. آدم خیلی با اخلاصی بود. تا زمانی هم که حضرت آقا در تشییع ایشان شرکت نکرده بود کسی او را نمیشناخت. حالا مگه چیشده؟!
علیرضا گفت: من عصر تا حالا نشستم پای سیدی آوینی. چه جملات عجیبی داره!
اولین جملهاش بدنم را لرزاند. نزدیک به پنجاه بار آمدم عقب و دوباره گوش کردم. اصلاً همه جمله را حفظ شدم. اما انگار آوینی با من داره صحبت میکنه.
گفتم: کدام جمله رو میگی؟! گفت: گوش کن و بعد جمله را پخش کرد:
راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد. هر کس از هر کجا بدین صلا لبیک گوید جزء ملازمان کاروان کربلاست...
مبادا روزمرگیها شما را از حضور تاریخی خویش غافل سازد.
راست میگفت. جمله عجیبی بود. همه جملات شهید آوینی عجیب بود. اما این جمله تمام فکر علیرضا را مشغول کرده بود. گویی این نوای کربلایی او را صدا میکرد.
.
.
پ.ن:
*همسفر شهدا کاری از گروه فرهنگی ابراهیم هادی،زندگینامه و دست نوشته ها و خاطراتی از طلبه بسیجی سید علیرضا مصطفوی است که در تابستان 88 وپس ار بازگشت از مناطق عملیاتی جنوب برای همیشه به یاران شهیدش پیوست.
*تازه به دنیا آمده بود که جنگ به پایان رسید. سالها بعد وارد بسیج شد و پایگاه را متحول کرد. مسئول فرهنگی شد و فرهنگ محله را تغییر داد. شهدا را ندیده بود اما آنها را خوب می شناخت. طلبه ای سخت کوش و مداحی دلسوخته بود. مطیع ولایت بود. کلام رهبر برای او فصل الخطاب بود. تابستان هشتادو هشت و در آخرین سفر راهیان نور گفت: زمان پرواز رسیده، این آخرین سفر من است! از سفر که برگشت، شهدا به استقبالش آمدند. سید علیرضا مصطفوی به سفر دیگری رفت. همراه با شهدا، برای همیشه
*بعد از فوتش مادر محترمش دست نوشته هاشو میبرن خدمت رهبر و ایشون در جواب می فرمایند:
"خداوند سکینه و سلام برقلب آن مادر دلسوخته و رحمت بی منتها به روح آن جوان صالح عطا فرماید"