مرگ از من فرار می کند....
معرفی توسط وبلاگ...و خدایی که در این نزدیکی است
.
...زندگیش را که نگاه می کنی،می بینی از اولش که راه افتاده به هرکس رسیده کف دستش چیزی گذاشته.نگاه که می کنی می بینی یک مسیر بلند است که تقریبا از پای تیر چراغ برق سرپولک شروع می شود و تا دانشگاه و بعد تا آمریکا و بعد مصر و لبنان و کردستان و جنوب می آید.در این مسیر بلند مصطفی چمران زندگیش را تکه تکه می کند و هر تکه را کف دست کسی میگذارد. گاه حتی کسی را پیدا نمی کند،تکه ای را می کند و کف دست کاغذ می گذارد.انگار زندگی وزنه های مکرری است که او باید از خودش باز کند.گاه وزنه ای را به من می دهد،گاه به تو. تا آن قدر سبک شود که بتواند تا بی نهایت دنبال مرگ بدود؛مرگی که به قول خودش از او فرار می کند.
حالا این تکه های سنگین سربی را کنار هم می گذاریم تا زندگی او را از نو بسازیم.اما مگر این تکه های سنگین می توانند حکایت زندگی او را بگویند؟ زندگی ای که آن قدر سبک شد که بتواند مصطفی را پرواز بدهد.
.
پ.ن:
...کتاب مصطفی چمران/ناشر کتاب :روایت فتح/راوی کتاب: فرهاد خضری/تعداد صفحات: 296/قیمت: 12000 تومان