نچسب یا همان سارق کاغذی...
سلام.
بعضی کتاب ها نچسبه....مثل کتابچه ای که امروز خوندم.یعنی حسرت می خوری که چرا وقت و پولت رو برای خوندنش صرف کردی؟
چیزی که بهت اضافه نمی کنن هیچ ....وقتت رو هم ازت می دزدن.سارق کاغذی هستن.
نچسبه چون فرصت دیده شدن به بقیه کتاب هارو نمیدن مثل جلبک های روی آب که راه تنفس ماهی ها رو می گیرن.
نسچبه چون ازشون چیزی بیرون نمیاد. حتی خود به اصطلاح نویسنده هم ازش سر در نیاورده تا چه برسه به مخاطب....
نچسبه چون حتی جلوی پاش رو ندیده ....مثلا یا از مرگ ونیستی گفته یا از نا امیدی یا روز مره گی های همیشگی .... و یا سایه نمایی بیش از اندازه.آخه به چه هدفی؟
نمی دونم چرا به مخاطب فکر نمی کنن ؟فکر می کنن ذهن مخاطب سطل آشغاله که هر چیز به درد نخوری میشه ریخت داخلش....؟!
شاید هم فکر می کنن همه مثل خودشون دچار افسردگی شدن.شاید...
امیدورام از این کتاب ها و نوشته های نچسب کمتر وقت بقیه و شما رو بگیرن و امیدورام اصلا سر زاه شما قرار نگیرن تا چه برسه سبز بشه....
ولی دلم میسوزه برا اونایی که مجبورن بخونن تا به بقیه نشون بدن که نچسبه....
ان شا الله روزی شما کتابای خوب و دلچسب و بچسب....
پ.ن:
راستی منظورم کتابایی که هیئت و تا اینجا خواندم معرفی شده نبوداااا.... کتابای این دو جا رو خیلی دوست دارم....
آدم حرصش می گیره پاش وقت گذاشته، یا اینکه با همون پول می تونسته ی کتاب دیگه بخره...