هیئت مجازی کتاب

هیئت مجازی کتاب

پیام های کوتاه

بایگانی

آخرین نظرات

  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸، ۱۵:۴۵ - پریسا نامجو
    عالی..
  • Cougar

    متن تصویر

  • Lions

    متن تصویر

  • Snowalker

    متن تصویر

  • Howling

    متن تصویر

  • Sunbathing

    متن تصویر

یک لرن مرجع تخخصی وبلاگ نویسان

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ

قیام امام حسین علیه السلام...

يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ

معرفی کتاب وبلاگ.... ذره

* سید جعفر شهیدی*

نامش را که می شنویم بی اختیار او را با نثر تحیقی و علمی وادبی می شناسیم.همان کسی که رهبر معظم انقلاب او را به عنوان  علّامه‌ی بزرگوار خطاب کرد...

مردی که بیش از پنجاه سال مدیرموسسه لغت نامه دهخدا بودو تا آخرین روزهای زندگی اش در اجرای وصیت نامه مرحوم معین در خصوص پذیرش مدیریت موسسه عمل کرد و بسیاری از کارهای ناتمام را بدون خستگی به پایان رساند.

هر وقت می خواهیم کتابی درباره امام حسین علیه السلام به دیگران معرفی کنیم مسلما نمی توان کتاب" قیام امام حسین علیه السلام" را نادیده گرفت.

بدیهی است کمتر کتابی پیدا می شود که توانسته باشد تاریخ نگاری و تحقیق علمی بی طرفانه و جامع را با نثر  داستانی ،یک جا در خود جمع کرده باشد.

 کتابی که هرسال برتعداد چاپ هایش اضافه شده وچاپ چهل و هشتم آن با ویرایش جدید تا پایان سال از سوی  دفتر نشر فرهنگ اسلامی روانه بازار کتاب خواهد شد.

نثر داستانی و روان کتاب درپی پاسخ وریشه یابی علت های به وجودآمدن واقعه عاشوراست و این سوال اساسی که چرا این واقعه اتفاق افتاد؟

کتاب به خوبی توانسته است به بررسی،ریشه یابی و تحلیل وقایع قبل ازواقعه عاشورایعنی از زمان پیامبر گرامی وتا بعد از واقعه عاشورا  و ماجرای شام بپردازد.

نثر مرحوم دکتر شهیدی ره در این کتاب به راحتی می تواند الگویی باشد برای روایت تاریخی در قالب نثر داستانی بدون آنکه به مطلب آسیبی برسد چیزی که این روزها کمتر دیده می شود...

 عبارتی از کتاب:

"...مسلم گفت به خدا سوگند گریه من برای خودم نیست.برای آنها میگریم که با خواندن نامهء من به وعدهء یاری این مردم دلگرم شده اند و هم اکنون در راه عراق هستند. سپس به محمد اشعث گفت بنده ءخدا تو از عهده امانی که به من دادی بر نخوهی آمد ولی از تو می خواهم نامه ای به حسین بنویسی و او را از آنچه بر سر من آمده است آگاه سازی!به او بنویس فریب مردم عراق را مخور! اینها همان مردمند که پدرت را چنا آزردند که از دست آنان آرزوی مرگ می کرد..."

صفحه137

.....

 پ.ن:

1.سیدجعفر شهیدی به سال ۱۲۹۷ هجری خورشیدی در یکی از محلات قدیمی شهر بروجرد به دنیا آمد. دروس ابتدایی و اندکی از متوسطه را در همین شهر خواند و بعد راهی تهران شد. در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزوی اش را تا حد رسیدن به درجه اجتهاد ادامه داد. پس از آن چند سالی را از محضر آیت‌الله بروجردی و بسیاری از مراجع و بزرگان دینی استفاده کرد، اما بعد از هشت سال، بیماری او را به ایران بازگرداند. در دبیرستان ابومسلم مشغول به تدریس شد و با توجه به اهمیت مدرک تحصیلی در میزان حقوق بدون شرکت در کلاس‌ها، لیسانس الهیات را با بهترین نمره‌ها گرفت.

برخورد با محمد معین، باب آشنایی وی را با علی‌اکبر دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل موسسه لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان را به‌ عهده گرفت. سپس علامه دهخدا از سیدجعفر شهیدی دعوت به همکاری کرد و در نامه‌ای به دکتر آذر (وزیر فرهنگ وقت) نوشت: «او اگر نه در نوع خود بی‌نظیر، ولی کم‌نظیر است.» دهخدا در این نامه خواست که به جای ۲۲ ساعت، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیه وقتش را در لغت‌نامه دهخدا بگذراند.

در سال ۱۳۴۰ با مدرک دکتری به دانشگاه منتقل شد. تدریس در دانشگاه تا حدود سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا کرد، اما بعد با ناامنی دانشگاه، دانشجویان خود را به لغت‌نامه برد. پس از سال‌ها نیز، تا پایان عمر وی، دانشجویانش چهارشنبه‌ها به دفتر وی در موسسه لغت‌نامه دهخدا می‌رفتند و با شهیدی جلساتی را داشتند. بعد از مرگ محمد معین، شهیدی مسؤولیت اداره سازمان لغت نامه دهخدا را بر عهده گرفت. او در زمینه‌های ادبیات عرب و فارسی استادی بنام بود و درک محضر و همنشینی با استادانی نظیر بدیع‌الزمان فروزانفر، دهخدا، جلال‌الدین همائی و محمد معین اعتبار علمی و معنوی او را دو چندان کرد.

دکتر شهیدی اولین کتابش را در نجف در رد احمد کسروی نوشت و دیگر کتابش، سه جلد «جنایات تاریخ» توسط ساواک توقیف شد. او به جز همکاری در تدوین فرهنگ معین و لغت‌نامه دهخدا، ۴ عنوان ترجمه، ۳ عنوان تصحیح و تعداد زیادی تالیف دارد که شماری از کتاب‌های وی به زبان‌های بیگانه ترجمه شدند و جایزه دریافت کردند. در سال 1369 برای ترجمه نهج‌البلاغه و در سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی برای نگارش کتاب تاریخ تحلیلی اسلام برنده جایزه کتاب سال ایران شد.

دکتر شهیدی در سال ۱۳۷۴ منزل مسکونی اش را به شهرداری نارمک واگذار کرد و این خانه در همان سال به کتابخانه عمومی دکتر شهیدی تبدیل شد. پس از مرگ وی اتاقی در این کتابخانه به موزه نگهداری برخی آثار از آثار او اختصاص داده شد. وی در ساعت ۱۱ صبح یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶ از دنیا رفت و پیکرش چهارشنبه بیست و شش از برابر بنیاد لغتنامه دهخدا به سمت دانشگاه تهران تشیع شد.

 2.ضمنا....

...معرفی کتاب تقدیم می شود به فعالان فضای مجازی به خصوص دانشجویان محترمی که با ذهن های پرسش گرشان جمعیت غالب فضای مجازی راتشکیل می دهند...

نظرات  (۱۰)

۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۲:۵۲ در مسلخ عشق
سلام مسلما کتاب خوبی هست و متأسفانه هنوز نخوندمش و نظری در مورد کتاب ندارم.
در مورد استاد هم واقعا اطلاعات کمی در مورد شخصیت ایشان داشته ام. و اطلاعات خوبی بود.ممنونم.
از اینکه در آخر پست از شخص بنده تشکر کردید هم ممنونم فقط بنویسید منظورتون من بوده یه وقتی خدای ناکرده با بزرگان دیگری اشتباه گرفته نشه...


ضمنا با مطلب احترام به همسر به روزم!!
پاسخ:
سلام...
انش الله همسر خوبی روزی شما بشه.

با سلام

من اولین بار هست که به اینجا سر می زنم...

وخیلی خوشحالم با اینجا آشنا  شدم.

 

پاسخ:
سلام...
۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۳ محمد حسین تقوایی
سلام و سپاس از معرفی زبیای این کتاب خوب. آثار مرحوم دکتر شهیدی به ویژه در حوزه تاریخ اسلام مرجع بسیار مناسبی برای دین پژوهی است. ترجمه ادبی ایشان از نهج البلاغه یکی از ممتازترین و مهم ترین ترجمه های این مجموعه ارزشمند به فارسی می باشد.همچنین کتاب (زندگانی فاطمه زهرا-س- ) نیز از آثار دیگر ایشان است. موفق باشید.
پاسخ:
سلام و سپاس از حضورتون...
سلام
ممنون از به روز رسانی و معرفی کتاب
میلاد امام حسین (ع) بر همگی مبارک.
پاسخ:
سلام
ان شا الله روزی شما
:)
خدایش بیامرزد...
خیلی خیلی خیلی تعریفش رو از اساتید و جاهای مختلف شنیدم؛ ولی دریغا که هنوز توفیقی نشده بخونمش.
دعا کنین توفیقش شامل حال حقیر نیز بشه.
پاسخ:
آمین...
۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۶ در مسلخ عشق
سلام بر میاندار عزیز...
بعنوان پیشنهاد ، سایت آقا کلیپ های از بیانات آقا در مورد کتابخوانی منتشر کرده، چیز جالبی هست اگر بتونید مطلبی هم در مورد اونا بگذارید و از اون کلیپها هم استفاده کنید.
۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۴ روح و ریحان

سلام

من اومدم مرخصی بگیرم تا آخر خرداد...

متاسفانه مشغول خوندن کتابایی هستم که هیچ علاقه ای بهشون ندارم، این روزها این جمله های هبوط در کویر شریعتی برام تداعی میشه:


 آن شب نیز ماه با تلالو پرشکوهش که تنها لبخند نوازشی است که طبیعت بر چهره نفرین‌شدگان کویر می‌نوازد از راه رسید و گلهای الماس شکفتند و قندیل زیبای پروین ـ که هر شب، دست ناپیدای الهه‌ای آنرا از گوشه آسمان، آرام‌آرام، به گوشه‌ای دیگر می‌برد ـ سر زد و آن جاده روشن و خیال‌انگیزی که گویی، یک راست، به ابدیت می‌پیوندد: «شاهراه علی»، «راه مکه»! که بعدها دبیرانم خندیدند که: نه جانم، «کهکشان»! و حال می‌فهمم که چه اسم زشتی! کهکشان، یعنی از آنجا کاه می‌کشیده‌اند و اینها هم کاههایی است که بر راه ریخته است! شگفتا که نگاههای لوکس مردم اسفالت‌نشین شهر آنرا کهکشان می‌بینند و دهاتیهای کاهکش کویر، شاهراه علی، راه کعبه، راهی که علی از آن به کعبه می‌رود! کلمات را کنار زنید و در زیر آن، روحی را که در این تلقی و تعبیر پنهان است تماشا کنید! و آن تیرهای نورانی که، گاه‌گاه، بر جان سیاه شب فرو می‌رود؛ تیر فرشتگان نگهبان ملکوت خداوند در بارگاه آسمانیش! که هر گاه شیطان و دیوان هم‌دستش می‌کوشند به حیله، گوشه‌ای از شب را بشکافند و به آنجا که قداست اهوراییش را کام هیچ پلیدی‌یی نباید بیالاید و نامحرم را در آن خلوت انس راه نیست، سرکشند تا رازی را که عصمت عظیمش نباید در کاسه این فهم‌های پلید ریزد، دزدانه بشنوند، پرده‌داران حرم ستر و عفاف ملکوت آنها را با این شهاب‌های آتشین می‌زنند و بسوی کویر می‌رانند. و بعدها معلمان و دانایان شهر خندیدند که: نه جانم! اینها سنگهایی‌اند بازمانده کراتی خرابه و در هم ریخته که چون با سرعت به طرف زمین می‌افتند از تماس با جو آتش می‌گیرند و نابود می‌گردند. و چنین بود که هر سال که یک کلاس بالاتر می‌رفتم و به کویر برمی‌گشتم، از آن همه زیبایی‌ها و لذتها و نشئه‌های سرشار از شعر و خیال و عظمت و شکوه و ابدیت پر از قدس و چهره‌های پر از «ماوراء» محروم‌تر می‌شدم تا امسال که رفتم دیگر سر به آسمان بر نکردم و همه چشم در زمین که اینجا می‌توان چند حلقه چاه عمیق زد و... آنجا می‌شود چغندرکاری کرد...! و دیدارها همه بر خاک و سخن‌ها همه از خاک! که آن عالم پرشگفتی و راز سرایی سرد و بی‌روح شد، ساخته چند عنصر! و آن باغ پر از گلهای رنگین و معطر شعر و خیال و الهام و احساس ـ که قلب پاک کودکانه‌ام همچون پروانه شوق در آن می‌پرید ـ در سموم سرد این عقل بی‌درد و بی‌دل پژمرد و صفای اهورایی آن همه زیبایی‌ها، که درونم را پر از خدا می‌کرد، به این علم عددبین و مصلحت‌اندیش آلود؛ و آسمان‌فریبی آبی‌رنگ شد و الماسهای چشمک‌زن و بازیگر ستارگان ـ نه دیگر روزنه‌هایی بر سقف شب به فضای ابدیت، پنجره‌هایی بر حصار عبوس غربت من، چشم در چشم آن خویشاوند تنهای من ـ که کراتی همانند و هم‌نژاد کویر و هم‌جنس و هم‌زاد زمین و بدتر از زمین و بدتر از کویر!


من هم خسته ام از این عقل بی درد و بی دل...


۱۳ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۰ میــرزا حکیـم
سلام
ممنون از معرفی این کتاب
سعی می‌کنم بخوانمش..
سلام
تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
" معرّفی کتاب «قیام امام حسین (علیه‌السّلام) "
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/27653
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت "حرف تو" به شما:
"پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله):
بهترین برادرت کسی است که بر فرمانبری از خداوند تو را یاری رساند و از گناهان باز دارد و تو را به خشنودی خداوند وادارد."
یا علی
سلام
ممنون ازمعرفی این کتاب خوب
فکر کنم تو کتابخونه مون دیدمش. انشالله تابستون می خونمش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی